مجموعه ای کامل از مطالب شکار و طبیعت
 محافظین از یاد رفته حیات وحش
مطلب ذیل در هفته نامه صدای گلپایگان به چاپ رسیده و در شماره های آتی مجله شکار نیز درج خواهد شد.

محافظين از ياد رفته حيات وحش

(امان صیادی)

 با گذشت زمان شاهد برخي  جنايات زيست محيطي و متاسفانه انقراض گونه هاي ارزشمند حيات وحش ايران همچون ببر مازندران، شير ايراني و ... که از حدود 40 يا  50 سال قبل, ديگر کسي حتي ردپايي از اين موجودات نديده است بوده ايم  و امروزه نيز علیرغم تلاشهای فراوان سازمان حفاظت از محیط زیست و محیط بانان شاهد گونه هاي در حال انقراض ميباشيم که  از جمله ميتوان به يوز ايراني و پلنگ ايراني و برخي گونه از پرندگان و ... اشاره نمود.

اگر نظر برخي مردم بي اطلاع را در اين مورد خواسته باشيم قطعاً باني اين تخريب و نسل کشي را شکارچيان ميدانند و هيچ گاه اسمي از شکارکشها و قاچاقچيان پوست و شاخ و ... به ميان نمي آورند.

انجمن ها و تشکلهاي مردمي مختلفي که متاسفانه برخي اعضاي اين انجمنها را انسانهاي ناآگاه به حيات وحش و محيط زيست تشکيل ميدهند شکل گرفته اند و شکارچيان را باعث و باني تمام اين جنايات مي دانند و چشم و گوش بسته به مخالفت با شکار و شکارچي گري برخواسته اند.

در اين مبحث به علت اينکه خود از زمره شکارچيان هستم و برايم افتخاري نيز مي باشد سعي نموده ام هيچ حمايت بي جايي از شکارچيان نکنم و حقيقت را بيان کنم.

درابتدا به تاریخچه حفاظت حيات وحش در محيط زيست ايران می پردازیم.

همه ما از تاريخچه سازمان حفاظت از محيط زيست آگاهیم، مگر نه اين که اين سازمان ابتدا در سال 1348 توسط چند شکارچي دلسوز و حقيقي با عنوان کانون شکار شکل گرفت و از جمله انجمنهاي مردمي بود و به حفاظت و نگهداري وحوش همت گماشت؟ پس از طي مراحل و تحليل هاي بعدي به مرور اين انجمن مردمي با گذشت سالها امروزه به يک سازمان رسمي در کشور تبديل شده است و با جدّیت به کار خود مشغول است .

شاهد بوديم که در سال 1387 در يکي از مناطق حفاظت شده کشور يکي از محيطبانان قهرمان و دلسوز دو شکارکش که از هر نوع جنايتي کوتاهي نميکردند را از پاي در آورد (گفته میشود که اين دو شکارکش سفارش هر نوع گوشت شکاري را براي فروش       مي پذيرفتند)  البته شکار يک حيوان هيچگاه با خون يک انسان برابري نمي کند اما اين قضيه روح بلند و طبيعت دوست يک انسان را اثبات مي نمايدکه از زمره شکارچيان است. در سالهاي اخير شاهد بوديم که شخصي به عنوان طبيعت مرد ايران معرفي گرديد که روزی شکارچي بوده  است.

متأسفانه در همين سالهاي اخير با وجود بحران انقراض برخي گونه ها  همچون پلنگ، برخي شکارچيان تروفه خارجي درخواست صدور پروانه شکار اين موجودات را مي نمايند.

 از اين قضايا که بگذريم به برخي موارد ديگر برخورد مي نماييم که باز هم حضور شکارچيان در صحنه را ملزم ميدارد به عنوان مثال  چندي قبل کشاورزان شهرستان سراب، تابعه استان آذربايجان شرقي از حضور خرگوشها در منطقه و کثرت جمعيت آنها اعلام شکايت کردند و اظهار داشتند باعث تخريب باغات و زمينهاي زراعتي ايشان شده اند. با بررسي به عمل آمده از سوي سازمان و تاييد صحت گفته هاي کشاورزان سازمان تصميم گرفت با رها سازي چند قلاده گرگ که به گفته برخی منابع این گرگها را از يک کشور خارجي به قيمت گزافي خريداري و وارد نموده بود اين معضل را برطرف نمايد که متاسفانه شاهد بوديم که اين گرگها نه تنها مشکل کشاورزان را حل نکرده بلکه براي عامه مردم آن منطقه مشکل ساز واقع گردیدند چرا که خوی و رفتار این گرگها بیش از آنکه شکاری و عامل کشتن خرگوش و سایر حیوانات موذی باشد، نشانه هایی از هار بودن و حتی حمله به اهالی بومی در آنها گزارش شده بود. حتي به کشاورزان حين تردد در مزارع نيز هشدارهايي داده شد و گفته میشودکه سازمان براي شکار اين گرگها جايزه تعيين کرده بود.

اما سوال اينجاست که اگر اين امر بر عهده شکارچيان بود چه اتفاقي ميافتاد ؟

شايد به جاي پرداختهاي گزاف و ايجاد مشکلات بزرگ (حمله اين گرگها به انسان) و عدم رفع مشکل اصلي يعني خرگوشها، ميتوانست با صدور پروانه شکار اين حيوان براي اقليتهاي ديني و يا حتي شکار تشويقي به عنوان مثال براي هر خرگوش مبلغي مشخص ميگرديد و به شکارچي پرداخت ميشد اين مشکل بسيار بسيار کم هزينه تر و بهتر و زودتر حل ميشد.

از اين قبيل مشکلات امروزه در این وادي فراوان داريم اما خود قضاوت کنيد:

(( آيا محافظين از ياد رفته حيات وحش شکارچيان نيستند؟؟؟؟؟ )) البته اين جمله بدان معنا نيست که مسئولين زحمت کش سازمان بايستي کنار زده شوند و فقط شکارچيان در راس قرار گيرند بلکه مسئولين سازمان مي بايست گاهي اوقات به جاي تکيه بر علم مطلق از تجربه هم بهره مند گردند.

به عنوان مثال در سال گذشته شاهد اقدام تحسین برانگیزی از سوی مهندس ابراهیمی کارنامی، مدیریت محیط زیست استان فارس و رئیس پارک بمو بودیم که ایشان طرح مبارزه با بره گیری در فصل زاد آوری را با همیاری شکارچیان منطقه و اهالی بومی به اجراء گذاشت و نتیجه بسیار مطلوبی بدست آمد. حتی برخی از قاچاقچیان بره ها را نیز به این طرح دعوت و سپس از آنها تقدیر به عمل آورد.

 

همچنین یکی دیگر از علاقمندان به شکار در این استان که گهگاه با پروانه شکار اقدام می کند، درباره لزوم استخدام افراد بلد و محلی گفت: "شکارچی ها و بره گیر هایی که پارسال به همت آقای کارنامی جمع شدند و جلوی بره گیری را گرفتند افرادی «بلد» بودند به این معنا که می دانستند بره گیر چه ساعت و در کجا اقدام به این کار می کند، آنها به خوبی راه های کوهستانی و منطقه را می شناسند. اما شکاربانی که از لار به اینجا آورده شده هنوز با این مسیر ها آشنا نیست، پارسال همکاری خیلی خوبی اداره محیط زیست با مردم داشت و به جرات می توان گفت تمامی بره گیر های حرفه ای را دعوت و همکاری انها جلب شد. وی از وضعیت امسال ابراز نارضایتی کرد و گفت: با وجود اینکه پارسال طرح جلوگیری از بره گیری موفق بود و مردم محلی و تشکل های مردمی هم در آن شرکت کردند؛ اما امسال این طرح اجرا نشد و متاسفانه در همه جا شاهد فروش این بره های کوچک هستیم که به جای اینکه با مادرشان در طبیعت باشند به کشور های حاشیه خلیج فارس فروخته می شوند."

در سال 86 نیز شاهد بلند همتی برخی شکارچیان شهرستان گلپایگان و خوانسار بودیم که با تشکیل انجمنی مردمی با عنوان موسسه دوستداران طبیعت صحه ای بر تمایز شکارچیان از شکارکشها گذاشتند و تعهد و مسئولیت پذیری قشر شکارچی را اثبات نمودند.

حال اميد آن داريم که با الگو برداری از رویکرد کنونی حفاظت از حیات وحش در دنیا که این امر را بدون مشارکت مردم بومی امکان ناپذیر می داند، با همت مسئولين و تلاش شکارچيان و همياري مردم، حيات وحش ايران براي فرزندانمان به رويا تبديل نگردد.

و در آخر به نظرات و اقدامات انجام شده برخي بزرگان و اساتيد در مورد شکار مي پردازم:

راس اوستين, نويسنده, شکارچيان را متعهد ترين طبقات اجتماعي نسبت به حيات وحش و تداوم آن ميداند.

ريچارد بي وايتز مقام ارشد سازمان محيط زيست ايالات متحده طي گزارشي رسمي بيشترين ميزان کمک به پروژه هاي حفاظتي را از طريق ماهيگيران و شکارچيان عنوان کرده است. تنها در سال 1992 ميزان فروش وسائل و تجهيزات شکار و ماهيگيري در امريکا بيش از 42 ميليارد دلار بوده است, يعني بيش از دو برابر درآمد ارزي کشور مصر در آن سال.

تدترنر, صاحب پيشين سي.ان.ان يکي از شکارچيان تروفه در امريکاست که چند سال پيش به دنبال بازنشسته کردن خود همه ثروت خود را به حفاظت از محيط زيست, ايجاد مناطق حفاظت شده جديد و بازگرداندن گونه هاي منقرض شده در طبيعت آمريکا همچون گاوميش معروف آمريکايي(بيزون), گرگ ايبري و امثال به زادگاه و زيستگاه قديمي خود اختصاص داد.

آلدولئوپولد, متفکر صاحب نام غرب در حوزه فلسفه و طبيعت تعبيري نسبتاً کامل ارائه داده است: بشر در طول تاريخ به واسطه برخورداري از برتري منطق و عقل به خود اجازه دخالت در سير طبيعت را داده و هرگونه دخل و تصرفي را بر خود مجاز دانسته است.

|+| نوشته شده توسط امان صيادي در شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۰  |
 
 
بالا