نقش هوش مصنوعی در طراحی و کشف داروهای جدید
دکتر حسین جعفری عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پزشکی تهران گروه فارماکولوژی
بنام او که همیشه حاضر است
یکی از موضوعاتی که اخیراً راجع به آن بسیار صحبت میشود، هوش مصنوعی و کاربردهای آن است. کاربردهایی که روز به روز افزایش مییابد و حتی به زعم بعضیها میتواند تهدیدکننده باشد. در بحث کاربردهای مسالمتآمیز، هوش مصنوعی به صنعت داروسازی نیز ورود پیدا کردهاست. با وجود اینکه استفاده از هوش مصنوعی در این صنعت هنوز به اندازه روشهای سنتی گسترده نشدهاست، اما نتایج امیدبخش این ترکیب راهی روشن را پیش روی فعالان صنعت داروسازی قرار دادهاست.
هوش مصنوعی(AI) یا Artificial intelligence
که همان شبیه سازی هوش انسان است به ماشین آلات، قابلیت انجام کارهایی مانند منطق، استدلال، برنامه ریزی ، یادگیری و درک یک موضوع را می دهد. این توانایی ها می تواند در راستای اعمالی از قبیل یافتن راه حل های بهینه برای مشکلات، یافتن الگوها و حتی برای طبقه بندی داده ها به کار گرفته شود.
اخیراً، هوش مصنوعی با ایده هایی نو در حوزه دارو و سلامت وارد شده است و بال های خود را تا کشف و طراحی دارو، توسعه محصول، بهبود فرایند تولید، پایبندی به دارو و تعیین دوز آن، تغییر کاربری دارو ، نشانگرهای زیستی پیشبینی کننده ، پیشبینی نتایج درمان، شناسایی جمعیت مطالعات بالینی (clinical trials)، بیماریهای کمیاب، شخصی سازی داروها ، پردازش داده های زیست پزشکی و بالینی، تصویربرداری پزشکی، تجزیه و تحلیل الگوی بیان ژن ، پیش بینی شیوع بیماریهای همه گیر، نانو پزشکی ترکیبی، نانو انفورماتیک و غیره گسترش داده است.
استفاده از هوش مصنوعی در صنعت داروسازی روز به روز افزایش مییابد. این استفاده، از مراحل قبل از ورود به صنعت (مانند طراحی و کشف دارو) شروع شده و با مباحث صنعتی مانند سیستمهای دارورسانی و ساخت دارو ادامه پیدا میکند. به علاوه، کارآزماییهای بالینی نیز از هوش مصنوعی بیبهره نیستند و برای مدیریت دادههای حاصل از این کارآزماییها، از هوش مصنوعی استفاده میشود.
هوش مصنوعی در زمینههای مختلفی از جمله شناسایی هدف دارویی، کشف داروهای چند هدفی، استفاده مجدد از یک دارو برای مقاصدی دیگر و شناسایی بیومارکرها نقش دارد. برای مثال، محققان داروساز میتوانند با استفاده از دادههایی نظیر مدارک پزشکی الکترونیک (EMR records)، توالییابی ژنتیکی نسل بعدی و همچنین سایر اطلاعات برپایه مولکولهای زیستی، اهداف دارویی جدید ضد سرطان را شناسایی و تایید کنند. مزیت کلیدی هوش مصنوعی برای شرکتهای داروسازی، پتانسیل آن در کاهش زمان لازم برای پروسه ورود دارو به مارکت است. این موضوع میتواند استفاده از هوش مصنوعی را برای شرکتهای دارویی به شکل نمایی افزایش دهد.
در بحث تولید دارو، هوش مصنوعی فرصتهای متعددی را برای بهبود فرآیندها فراهم میکند. هوش مصنوعی میتواند کنترل کیفیت را انجام دهد، زمان طراحی را کوتاه کند و دورریزی مواد را کاهش دهد. همچنین میتواند فرآیند بازیافت را بهبود بخشد، موضوعات مربوط به تعمیر و نگهداری دستگاهها را پیشبینی کند و موارد دیگر.
هوش مصنوعی را میتوان به روشهای مختلفی برای کارآمدتر ساختن تولید با خروجی سریعتر و ضایعات کمتر مورد استفاده قرار داد. به عنوان مثال، فرآیندی که معمولاً به مداخله انسانی برای وارد کردن یا مدیریت دادهها متکی است، میتواند با استفاده از CNC (کنترل عددی رایانهای) انجام شود. الگوریتمهای یادگیری ماشین (Machine Learning) هوش مصنوعی نه تنها تضمین میکنند که وظایف محولشده بسیار دقیق انجام میشوند، بلکه فرآیند را برای سادهترشدن، مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند. این منجر به تولید سریعتر و با ضایعات کمتر و برآورده شدن بیشتر Critical
Quality Attributes داروها میشود.
شاید توسعهیافتهترین استفاده از هوش مصنوعی در الگوریتمهایی باشد که برای خواندن، گروهبندی و تفسیر حجم زیادی از دادههای متنی طراحی شدهاند. این موضوع میتواند صرفهجویی زیادی در زمان برای محققان صنعت علوم زیستی و به ویژه داروسازی داشته باشد. همچنین روش کارآمدتری برای بررسی حجم عظیم دادهها به منظور تأیید یا کنارگذاشتن فرضیهها ارائه میدهد.
غیرقابل انکار است که هوش مصنوعی در بسیاری از حیطههای دیگر داروسازی نیز وارد شده و جلو میرود. شناسایی افراد مناسب برای کارآزمایی بالینی، پایبندی به دارو و پزشکی شخصی از جمله بخشهایی هستند که استفاده از هوش مصنوعی در آنها در حال توسعه است. درحال حاضر، شرکتها و استارتاپهایی که از این تکنولوژی بهره میبرند، میتوانند خود را از رقبا جدا کرده و از برتری استراتژیک بهرهمند شوند.
در ادامه، مروری اجمالی بر کاربردهای هوش مصنوعی در بخش های مختلف صنعت داروسازی شامل:
– تحقیق و توسعه و کشف دارو
-طراحی مطالعات بالینی
– کنترل کیفیت و تضمین کیفیت
– توسعه محصولات دارویی
– فرآیند ساخت
-پیش بینی اثرات سینرژیستی و انتاگونیستی داروها
- نسخه کردن دارو ، مدیریت بازار محصولات دارویی:
– تشخیص بالینی و پزشکی
طراحی مطالعات بالینی: سازمان غذا و دارو آمریکا در ژوئن 2019 بیش از 30 الگوریتم AI برای تشخیص مواردی مانند رتینوپاتی دیابتی ، سکته مغزی ، خونریزی مغزی و فیبریلاسیون دهلیزی تصویب کرده و بیش از 300 مطالعه بالینی در پایگاه ثبت مطالعات بالینی (clinicaltrials.gov) تحت عنوان “هوش مصنوعی”، “یادگیری ماشینی” و “یادگیری عمیق” ثبت نموده است. این الگوریتم ها با ارائه تشخیص های سریعتر و دقیقتر و ارائه بینش جدیدی برای درک بیماری ها، خدمت رسانی و دسترسی به مراقبتهای بهداشتی را بهبود بخشیده اند. همچنین در جریان مطالعات بالینی، هوش مصنوعی می تواند به محقق اجازه دهد نتایج را سریعتر پیش بینی کرده و به بیماران کمتری آسیب برساند یا ضمن در نظر گرفتن چند متغیر از استراتژی های AI برای انتخاب تصادفی استفاده کند.
توسعه محصولات دارویی: سیستم های تخصصی که قادر به تصمیم گیری بر مبنای قوانین از پیش تعیین شده هستند می توانند در مواردی مانند طراحی و بهینه سازی فرمولاسیون داروها مورد استفاده قرار گیرند و حتی با اتصال سیستم به شبکه های اطلاعاتی موجود، قوانین را درک و استنباط کنند. در آینده نزدیک که استفاده از میکروچیپ ها و نانو ربات ها برای رسانش و رهاسازی دارو در بیماریهای مزمن مانند دیابت توسعه می یابد، استفاده از سیستم های مبتنی بر AI، برای کنترل دوز دارو و علایم حیاتی اهمیت بیشتری خواهد یافت و حتی به توسعه روشهای درمان ترکیبی نیز کمک خواهد کرد.
پیش بینی اثرات سینرژیستی و انتاگونیستی داروها: در مواردی که دارو به صورت پیوسته برای یک بیمار تجویز میشود، اطلاع از اثرات آنتاگونیستی و سینرژیستی مشاهده شده در مصرف کننده دارو، که میتواند از گزارشات مداوم سیستمهای هوشمند شخصی بیمار استنباط شود، تاثیر قابل توجهی بر تعیین دوز دارو و جلوگیری از عوارض جانبی و سمیت آن خواهد داشت.
نسخه کردن دارو : خطاهای نسخه نویسی یکی از مهمترین چالش ها برای بیماران است که در بعضی موارد ، این اشتباهات به دلایل مختلف مانند تداخلات دارویی، باعث بروز وقایع ناخوشایند در زندگی بیماران می شود. هنگام تجویز یک دارو، باید چندین فاکتور توسط پزشکان در نظر گرفته شود که مستلزم بررسی پیشینه بیماران توسط پزشک و تجزیه و تحلیل گزارشات پزشکی قبلی است. ربات های مبتنی بر هوش مصنوعی می توانند به عنوان یک مشاور شخصی، خدماتی به بیماران یا مشتریان دارو ارائه کنند. این رباتها اطلاعات بیمار را بازیابی و به داروخانه ارسال می¬کنند. همچنین ، میتوانند پس از بررسی تاریخچه بیمار، بهترین دارو برای بیمار را توصیه کنند و یا اعتبارسنجی داروی تجویز شده را انجام دهند.
مدیریت بازار محصولات دارویی: برند سازی صحیح محصول یکی از جنبه های مهم بازاریابی محصولات دارویی به حساب می آید و تقریباً در تمام برنامه ها و استراتژی های تجاری نقشی اساسی دارد. برخی شرکتها با سرمایه گذاری در بستری مانند موتورهای جستجو سعی می کنند تا محصولات و وب سایت خود را در رتبه بندی بالاتری از رقبا قرار دهند.
هوش مصنوعی با انجام تجزیه و تحلیل جامع بر روی ویژگیهای اساسی محصول از دید مشتری و همچنین درک نیاز بازار ، به طراحی ساختار بازار کمک می کند. از طرفی نرم افزارهای مختلفی که بر اساس الگوریتم های از پیش تعیین شده کار می کنند به حضور مداوم محصول در بازار رقابت کمک می کنند.
این نرم افزارها از تکنیک های دیجیتال برای جلب توجه مصرف کننده به محصول استفاده کرده و با استراتژی هایی مانند نمایش تبلیغات و هدایت مصرف کننده به سایت محصول، امکان معرفی آنلاین محصول را فراهم می کنند.
امروزه بیش از نیمی از شرکتهای بزرگ دارویی جهان، با شناخت درست از قابلیتهای هوش مصنوعی در داروسازی، به سرمایهگذاری بر روی استراتژیهای جدید برای استفاده از هوش مصنوعی و فعالیت در این زمینه روی آوردهاند. در این زمینه، شرکتهایی مانند «بایر آگ» (Bayer AG)، «نوارتیس» (Novartis)، «سانوفی» (Sanofi) و «آسترازنکا» (AstraZeneca) از پیشگامان داروسازی با استفاده از هوش مصنوعی به شمار میروند.
هوش مصنوعی در واقع قادر است که تقریباً در هر زمینهای از صنعت داروسازی، به ارتقای فرآیند تحلیل دادهها یاری برساند. کاربرد عمده هوش مصنوعی در داروسازی، به بهرهگیری از الگوریتمهای از پیش تعیینشده مربوط است. چنین الگوریتمهایی فرایند اموری مانند کشف و توسعه داروهای جدید، بررسی بیماریها و… را تسریع و تسهیل میکنند.
شرکت انگلیسی «اکسشینشا» (Ex Scientia) که در زمینه کشف و طراحی دارو با یاری هوش مصنوعی فعالیت میکند، در سال ۲۰۲۱ با بخش نخست آزمایش دومین مولکول طراحیشده با هوش مصنوعی و اولین مولکول ایمونو انکولوژی در دنیا، به دستاورد مهمی رسید که از آن به نقطه عطفی جدید در این عرصه یاد شده و به سرمایهگذاری ۱۰۰ میلیون دلاری روی آن در ماه مارس همان سال منجر گردیده است.
طبق اظهارات «اندرو هاپکینز» (Andrew Hopkins)، مدیرعامل اجرایی اکسشینشا، کشف و طراحی دارو نوعی چالش یادگیری به حساب میآید و سامانههای هوش مصنوعی با یادگیری پرشتابشان، میتوانند مرحله دشوار کشف هر پروژه را با دقت و سرعت بسیار بیشتری نسبت به روشهای سنتی، که با نیروی کار و هوش انسانی به انجام میرسید، به نتیجه برسانند. در واقع به علت پیچیدگیهای امر ترکیب مواد و طراحی دارو، میلیاردها گزینه برای تصمیمگیری در راه ساخت یک دارو وجود دارد و با وجود هوش مصنوعی که توانایی پردازش شگفتانگیزی دارد، طراحان میتوانند بخشی عظیم از مراحل گزینش و تصمیمگیری را بر عهده هوش مصنوعی بگذارند.
البته اکسشینشا تنها شرکت بزرگی نیست که به دستاوردهایی مهم و متحولکننده در عرصه داروسازی با کمک هوش مصنوعی، رسیده است و برای نمونه استارتآپهایی مانند «ولنس دیسکاوری» (Valence Discovery) نیز نوآوریهایی را در عرصه داروسازی با هوش مصنوعی به منصه ظهور رساندهاند. تا کنون هزاران نمونه از وجود هوش مصنوعی برای تشخیص بیماریها و تحلیل آنها برای کشف داروی مفید و مؤثر ثبت شده است که در نتیجه این موفقیت، راههای تازهای برای تحول کشف دارو در داروسازی پیش پای بشر قرار گرفته است.
در مطالعهای که پژوهشگران مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) به انجام رساندند مشخص شد که تنها ۱۳.۸ درصد از کل داروها موفق به طی کردن مرحله کارآزمایی بالینی میشوند. هزینههای مطالعات بالینی برای هر مولکول دارویی برای شرکتهای داروسازی بین ۱۶۰ میلیون تا دو میلیارد دلار برآورد میشود. کاربرد هوش مصنوعی در داروسازی، افزایش میزان موفقیت را در پی دارد و روی دیگر این سکه، کاهش هزینههای داروسازی به یاری هوش مصنوعی است. قابل ذکر است صرفهجویی در زمان با استفاده از هوش مصنوعی در داروسازی، امکان ارائه گزینههای درمانی بیشتر و تولید داروهای ارزانتر را نیز فراهم میآورد. در مجموع بهرهگیری از هوش مصنوعی در داروسازی، از مرحله تحقیق و توسعه گرفته تا تولید و فروش دارو، صرفهجویی چندین میلیارد دلاری را در پی خواهد داشت.
داروسازی سنتی برای اغلب بیماریهای نادر به اندازهای دشوار است که صرفه اقتصادی ندارد. از همین رو تنها برای پنج درصد از بیماریهای نادر داروی تأییدشده مشخص وجود دارد. هوش مصنوعی با ورود به داروسازی میتواند به درمان بیماریهای نادر و امراضی مثل آلزایمر و پارکینسون کمکرسانی مؤثر بکند. با وجود صرفهجویی در هزینه و زمان به وسیله هوش مصنوعی، شرکتهای داروسازی به سرمایهگذاری در زمینه بیماریهای نادر هم ترغیب شدهاند.
کاربرد هوش مصنوعی در درمان بیماریهای نادر و نیز صعبالعلاج شواهد متعددی دارد؛ برای نمونه هلدینگ تنسنت (Tencent) با استفاده از هوش مصنوعی اپلیکیشنی برای مبتلایان به پارکینسون طراحی نموده یا شرکت ورج ژنومیکس (Verge Genomics) با جمعآوری و تجزیه و تحلیل خودکار دادهها با کمک هوش مصنوعی، به دنبال یافتنِ راهحلهایی برای آلزایمر است که در صورت موفقیتآمیز بودن این طرح، داروسازی در این زمینه گام بلندی رو به جلو برخواهد داشت.
فناوری هوش مصنوعی در تقویت اساس اقتصادی صنعت داروسازی، یعنی بحث فروش و مارکتینگ محصولات دارویی، نیز تأثیر فوقالعاده دارد. هوش مصنوعی با اتخاذ کارآمدترین شیوههای مارکتینگ و اصلاح سبک بازاریابی و استراتژیهای کسب و کار، افزایش درآمد و سودآوری را برای شرکتهای داروسازی به ارمغان میآورد.
شرکتهای داروسازی با بهکارگیری هوش مصنوعی در مارکتینگ، در ترسیم مسیر جذب مشتریهای خود موفقتر عمل خواهند کرد. این امر شرکتهای داروسازی را برای شناسایی تکنیک بازاریابیای که هر مشتری تحت تأثیر آن قرار میگیرد یاری میرساند و بدینوسیله هوش مصنوعی میتواند باعث ترغیب مشتریان به خرید محصولات دارویی خاص شود. از سوی دیگر هوش مصنوعی توانایی برطرف کردن موانع حوزه فروش و مارکتینگ را، بهویژه در شرایط ویژه مانند شرایط بعد از شیوع کرونا و همهگیری کووید-۱۹، داراست. ازآنجاکه پیشبینیهای هوش مصنوعی در مارکتینگ داروسازی، مبتنی بر تحلیل دادهها و با شناخت پربازدهترین استراتژیهای بازاریابی صورت میپذیرد
قابل اعتماد است و باعث صرفهجویی در زمان و هزینه شرکتهای داروسازی نیز میشود. به این ترتیب صنعت داروسازی با یاری هوش مصنوعی به کارآمدترین شیوههای مارکتینگ دست مییابد.
دریک جمله میتوان گفت هوش مصنوعی، آینده صنعت داروسازی را رقم خواهد زد. به همین دلیل آن دسته از شرکتهای داروسازی که روی این فناوری سرمایهگذاری میکنند، در آینده از مزیتهای رقابتی ویژهای نسبت به سایر داروسازان برخوردار خواهند بود.
.................................................................................................................................................................
شعبان ماه عیدها و عید ماههاست .
حلول ماه مبارک شعبان المعظم
ماه پیامبر اعظم(ص) ماه عشق و رحمت خداوندی
و اعیاد خجسته شعبانیه بر همگان مبارک باد
نشانه های شهر انسان_محور درگلپایگان
#لوییز_مامفورد را می توان نظریه پرداز بزرگ شهرسازی انسان گرا دانست. مامفورد شهر ها را نه کانون قدرت و اقتصاد؛ بلکه خاستگاه تمدن و فرهنگ قلمداد می کرد. به همین دلیل مدافع پرشور « شهرسازی انسان گرا» بود و با دیدی انتقادی به توسعه ناموزون و غیر انسانی شهرهای بزرگ می نگریست.
شهر انسان محور، شهری است که انسانیت در آن جاری است. در این شهر گشودگی، زیبایی، ایمنی، امنیت، اجتماع پذیری، سرزندگی، انعطاف پذیری و... موج می زند و مکانی همگانی برای تمام اقشار فارغ از جنسیت و طبقه اقتصادی - اجتماعی می باشد.
فراموش نکنیم که شهر انسان محور در کالبد و سخت افزار هایی مانند ساختمان، خیابان، و سایر زیرساخت ها خلاصه نمی شود. شهر انسان محور، پدیده ای است که با روح انسان ها ارتباط برقرار نموده و برای این منظور زیرساخت های شهری را به خدمت می گیرد.
تغییر ماهیت خیابان ها و میدان ها که جنبه کیفی و انسانی داشتند به جاده ها و فلکه ها که جنبه کمی و ماشینی دارند و غفلت از این واقعیت که خیابان فقط محل تردد خودرو و رساندن افراد به مقصد همانند جاده نیست، پیامد عمل برنامه ریزانی است که جایگاه انسان و نیازهای او را در شهر نادیده گرفته اند؛ از این رو باید بستری فراهم کرد تا بتوان در خیابان خرید کرد، با دوستان قرار گذاشت، گپ و گفت داشت، آموزش دید و ده ها کارکرد دیگر که بر خلاف جاده در خیابان امکان تحقق دارد.
یکی از مظاهر جدی و پرطرفدار شهرهای انسانمحور، برتری دادن به پیادههاست. پیاده روی طبیعیترین، قدیمیترین و ضروریترین شکل جابهجایی انسان در محیط است که هنوز مهمترین امکان برای مشاهده منظرها، فعالیتها و احساس شور و تحرک زندگی و جاذبههای محیط می باشد.
حرکت پیاده جزو معدود فعالیتهای انسانی بوده که بهرغم پیشرفتهای فراوان فناوری و تولید ابزارهای گوناگون ارتباطی و حملونقل، شکل اولیه خود را بدون تغییر حفظ کرده است.
پیادهروی اگرچه امری ساده و بدون هرگونه پیششرط پیچیده است؛ اما استاندارد جهانی هم دارد. براساس استاندارد اعلامشده از سوی سازمان جهانی بهداشت، یک شهرنشین بهطور میانگین ۶۰ دقیقه در روز پیادهروی میکند.
پیادهروی فقط قدم زدن به منظور سودمندی نیست؛ بلکه میتواند به عنوان یک فعالیت کامل نه تنها روی بدن؛ بلکه دارای اثر روی ذهن نیز درنظر گرفته شود.
خوشبختانه در راستای تحقق شهر انسان محور، با تصویب شوراهای دوره های اول تا ششم و اجرای آن ها توسط شهرداری، گام های بنیادی در زادگاه ما برداشته شده که آثار و دستاوردهای آن را در سفر یک هفته ای خود به گلپایگان مشاهده نمودم.
کف فرش سازی پارک ها به جای آسفالت
سنگ فرش نمودن پیاده روهای سطح شهر و مشخص کردن مسیرهای عبور معلولان
هم سطح سازی پیاده گذرها
پیاده رو سازی بلوار امام رضا ( ع ) و مشخص نمودن مسیرهای دوچرخه سواری
احداث پارک بانوان و ایجاد فضای مناسب ورزش های همگانی مخصوص بانوان شامل: زمین والیبال، بستکبال، تنیس و ...
ایجاد زمین تنیس و پیاده رو در پارک های ساحلی و جنگلی
احداث زمین فوتبال، زمین والیبال و ... در پارک جنگلی
احداث پارکینگ طبقاتی بازار که موجب کاهش ترافیک هسته مرکزی شهر گردیده و در عین حال موجب آرامش برای شهروندانی است که با اتومبیل برای خرید تردد می کنند.
اینجانب توفیق داشتم طی چند روز از اقامت خود در گلپایگان در پیادر رو بلوار امام رضا ( ع ) همگام با همشهریانی که از ساعت ۶ صبح به بعد با شور و اشتیاق به این ورزش همگانی روی آورده بودند، مسیر تعیین شده را با پیاده روی و نیز دوچرخه سواری طی نموده و از نعمت هوای پاک، هم سخنی با مردم و امکانات موجود که با همت مسئولان فراهم گردیده، لذت ببرم.
علاوه بر موارد بالا، اقداماتی نظیر کاهش ارتفاع ساخت و سازها، اهتمام به آرامش شهروندان در طراحی و اجرای مبلمان شهری، توسعه فضاهای بازی کودک، ورزش همگانی در پارک ها، افزایش پارک های محلی به جای پارک های منطقه ای، بازآفرینی حمام های قدیمی و تبدیل آن ها به موزه، توسعه آموزش های فرهنگی و اجتماعی و ... نشانه های روشنی از حرکت به سوی شهر انسان محور در زادگاه ما به شمار می رود.
بدیهی است در صورت پیاده گذر سازی خیابان امام خمینی " ره " مشابه با پیاده گذر چهار باغ اصفهان به عنوان یک طرح راهبردی، علاوه بر نمایش آثار باستانی نظیر مناره و بازار و ... می توان فضای مناسبی برای فروش صنایع دستی و ... به وجود آورد و بر جاذبه های این شهر باستانی برای جذب گردشگران افزود.
بدون تردید با نگاه انسانی می توان بر نشاط، امید به آینده و کیفیت زندگی در گلپایگان افزود و آن را به یک شهر انسان محور تبدیل کرد.
امید است شورای محترم شهر و مسئولان عزیز با جلب مشارکت مردم این روند را تداوم بخشند.
موزه فکر ؛ حلقه گم شده در هفته پژوهش-
دکترابراهیم جعفری
💡
#موزه_فکر
#دکتر_هادی_خانیکی
#هفته_پژوهش
✅ هفته پایانی آذرماه هر سال را " هفته پژوهش " نامگذاری کرده اند تا ضمن تقدیر از #پژوهشگران ، نقش حیاتی تحقیق را در توسعه همه جانبه و پایدار کشور گوشزد کنند و فرصتی برای تامل بیشتر مردم در این زمینه به وجود آید. اگرچه دست اندرکاران با طرح شعارهای جدید تلاش می کنند هر سال نگاه تازه ای در رابطه با موضوع خطیر #پژوهش ایجاد نمایند و در سال جاری نیز شعار "پژوهش اثربخش ، فناوری ارزش آفرین و رونق تولید " را برگزیده اند ؛ اما نباید از کنار دیدگاه های دانش پژوهان مستقل به سادگی عبور کرد و لازم است نظرهای آنان نیز در رسانه ها و تریبون های عمومی مطرح شود. در این راستا به طرح نو دکتر هادی خانیکی استاد علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی اشاره می کنم.
✅ دکتر خانیکی در سخنرانی خود در موزه ملی علم و فن آوری که روز چهارشنبه ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۸ با عنوان " ترویج علم و حوزه عمومی " ایراد کرد ، بر آرزوی خود مبنی بر تشکیل #موزه_فکر " تاکید نمود و خاطرنشان ساخت : " ای کاش در کنار مراکزی مانند مرکز اسناد و کتابخانه ها و موزه علم و فناوری ، "موزه فکر" هم شکل می گرفت. وقتی ما به متفکران می پردازیم و احساس نیاز می کنیم که به منظور الگو گرفتن واتکا بر مفاخر تاریخی باید به آنان برگردیم و مکانی مانند موزه را به آنان اختصاص دهیم ، تنها به احیای بازمانده های فیزیکی آن ها مانند خانه هایشان یا به نمایش گذاردن دست نوشته ها و وسایل شخصی مانند عینک و ... بسنده می کنیم. اگرچه چنین کارهایی خوب است و شهرداری تهران هم در این راستا خانه موزه هایی مانند خانه موزه شریعتی ، مطهری ، بهشتی یا ... را ایجاد کرده است ؛ اما در همه این مکان ها تنها شکل فیزیکی از توجه به آن متفکر و اندیشمند را پیدا می کنیم.
✅ منظور از " موزه فکر " این است که چه روندهایی ، چه تربیت هایی ، چه اندیشه ها و چه افرادی چهره های علمی را برجسته کرده اند. ما به این بخش که یک بعد اخلاقی است ، کم تر پرداخته ایم. به عنوان نمونه وقتی به زندگی #خواجه_نصیرالدین_طوسی رجوع می کنیم ، متوجه تربیتی می شویم که از طریق آن ، به مرتبه والای علمی می رسد. تربیتی که با تکیه بر آن ، هیچ گاه از گورستانی که معلم یهودی اش به خاک سپرده شده ، سواره نگذشته ؛ بلکه از مرکب پایین آمده و به احترام او با پای پیاده طول یا عرض گورستان را طی کرده است !! کسی نمی داند که آن معلم یهودی چه کسی بوده و چه بسا انسان مشهوری نبوده است ؛ اما خواجه نصیر الدین طوسی که فقیه ، فیلسوف و دانشمند است ، برای مقام و منزلت معلم خود چنین رابطه ای را تعریف می کند که در تکوین شخصیت او تاثیر می گذارد. دکتر شریعتی هم در موارد متعدد از افرادی یاد می کند که در خلق افکار او اثر داشته و به زندگی او جهت بخشیده اند.
از این رو جای این موضوع در برنامه ریزی های فرهنگی خالی است و لازم است در کنار شکل فیزیکی به شکل متافیزیکی تفکر هم توجه کنیم.
✅ از دیرباز یکی از اقدامات درخور تحسین مدارس ژاپن را نصب تصویر مدیران از ابتدای تاسیس تاکنون ذکر نموده و وانمود می کنند که یکی از رمز های موفقیت توسعه آن کشور ، در قدرشناسی از مدیران گذشته تا زمان حال نهفته است. خوشبختانه در سازمان تحقیقات ، آموزش و ترویج کشاورزی و برخی موسسه های وابسته به آن نیز تصویرهای مدیران را از ابتدای تشکیل تا زمان حاضر بر دیوار تالارها نصب کرده اند تا مراجعان دریابند که هر یک از مدیران در طول زمان فعالیت خود اثرگذار بوده و میراثی از ابتکار و خلاقیت را از خود برجای گذارده اند. در بازدیدی هم که به اتفاق جمعی از همیاران جهاد سازندگی کردستان در تابستان گذشته از دانشگاه فردوسی مشهد داشتم ، تصویر رئیسان آن دانشگاه ، دانشجویان و سایر خدمتگزاران و دستاوردهای هر مقطع زمانی از ابتدای تاسیس تا کنون بر دیوارهای موزه ای که با همین هدف ایجاد شده بود ، خودنمایی می کرد. ممکن است در سایر مراکز آموزشی و پژوهشی نیز چنین اقدام ارزنده ای به عمل آمده باشد که بنده مطلع نیستم. در عین حال این تلاش ، اولین گام در جهت تشکیل " موزه فکر " به شمار می رود و جا دارد در هفته پژوهش در همه نشست ها مورد بحث و بررسی قرار گیرد تا در سال های آینده به پروژه قابل بازدید علاقه مندان تبدیل شود.
✅ با گرامی داشت #هفته_پژوهش و تقدیر از دانش پژوهانی که با مجاهدت علمی خود در موسسات ، مراکز و ایستگاه های تحقیقاتی به این باور رسیده اند که دانایی سرچشمه توانایی و اقتدار جامعه است ، امیدواریم توسعه علمی در سراسر ایران عزیز فراگیر شود.
دکترابراهیم جعفری
نقل قول ابوی مرحوم از سالهای دور از نوع تجارت تجار در اغلب بلاد سرزمین ایران شنیدنی و گویا مواجهه غیر معقول عوام با رخداد آن دائم الوقت جاری و ساری بوده ووصف الحال فرصت طلبان ازحال و هوای ریال و دلار، انگاری که دیروز همین امروز است و برای فردا هم قاعده دیگری وجود ندارد
گویا مردم این سرزمین بطور دائم با یک روال و بر پایه همرنگ جماعت بودن ،استفاده از کالایی و یا متاعی را به اجماع همرنگ میشدند و از جمله آن ملبس شدن به تنبان دبیت و کلاه سده و استعمال چپق همچون ناس زیر زبان افاغنه و....از اوجب واجبات و به رسم چشم و همچشمی گوی سبقت از هم می ربودند تا که خدای ناکرده از قافله عقب نمانند کاسبان به فراخور اشتیاق این جماعت کسب و کاری فراهم آورده و در هر سرا و حجره ای بساط متاعی را پهن کرده و ارتزاقی میکردند در میانه بازار شهر جربادقان، حبیبی از حبیبان خدا که "حاج باقر" می نامیدندش، بساط کلاه نمدی سده را بر دیگر مایحتاج خلق اله مقدم دانسته و با این کسب حلال روزگار میگذراند و با کسبش بخل همسایگان و هم کسبیان را برانگیخته بود . چون مکتوبه ای به دیار سده اصفهان از برای درخواست 10 کلاه نمد نمود و به دست قاطرچی سپرد . حاسدان مرقومه را بربودند و 10 را به 100 مخدوش کردند و دوباره در خورجین قاطرچی جاسازی کردند تا از این گذر کاسب بی نوا را به افلاس و ورشکستگی بیندازند . مکتوبه در سده اصفهان باز شد و چند روزی در پیشخوان نمدمال باقی ماند تا مگسان جولان بر آن زدند و با فضولاتشان 100 را به 1000 تغییر شکل دادند و چون نمد مال نبشته را به احتیاط دید از درخواست "حاج باقر"متعجب شد و پیش خود تصور نمود که کاسب بینوا قصد تجارت این متاع را به دیگر بلاد دارد و خوشحال از این کسب وکار، هرچه کلاه نمدی در اختیار داشت در خورجین قاطرچی نهاد و چون به 1000 نرسید از دیگر نمدمالهای سده و دهات استمتاع طلبید و بار را به 1000 راهی جربادقان (گلپایگان) نمود . چون کلاه در سده اصفهان کمیاب شد و این خبر به گوش خلق الله رسید ، همگی هجومی به نمدمالها نموده و ته مانده کلاه ها را به قیمتی گزاف ابتیاع کرده و درصندوق خانه ها پنهان کردند .
کمیاب و نایاب شدن کلاه نمدی به طرفه العینی بلاد اطراف را فرا گرفت و قبل از ورود قاطرچی به شهر، خلق الله به طرف بساط "حاج باقر" هجومی آوردند و نوبه ای برای ابتیاع کلاه برای خود محفوظ کردند و چون بار به مقصد رسید کاسب از همه جا بی خبر که فکر می کرد فقط 10 کلاه در محموله خود دارد، با انبوهی از کلاهانی روبرو شد که اکنون در تمام بلاد سپاهان نایاب شده بود و تقدیر چنین بود که محاسبه حاسدان که دامی پهن کرده بودند تا کاسب حبیب الله را به مفلسی بیندازند اشتباه از آب درآمد و به لطف تبع محتکرانه ملت جوعان ، ره صدساله، یکشبه طی شد و افسانه شانس را واقعیتی نمود.
و چه نزدیک است این حادثه حقیقی با واقعه این روزهای وارثان همان خلق بر سر خرید دلار و سکه و ارز!، هجومی به مثابه یوم القیامه در صف محشر که گویی ره بازگشتی بر آن متصور نیست!؟
فوتبال بوی زندگی می دهد
استقبال از بیست و یکمین دوره جام جهانی فوتبال در روسیه
اگر ادعا کنیم که فوتبال مهم ترین رویداد جهانی است که احوال و احساسات ملت ها را یکی می کند، سخن به گزاف نگفته ایم؛ زیرا هیچ کس نمی تواند انکار کند که فوتبال به طرز شگفت آوری با زندگی مردم دنیا درآمیخته است و پدیده دیگری از این دست را در زمانه ما نمی توان یافت که تا این اندازه فراگیر به خانه همگان راه یافته باشد. اینجانب به دلیل علاقه ای که به این رشته ورزشی دارم، از چند ماه گذشته تا کنون سعی کردم خود را ازنشست های علمی و نیز مطالب مطرح شده در مطبوعات که به کند و کاو درباره فوتبال می پردازند، محروم نسازم. دریکی از روزهای ماه مبارک رمضان در دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تهران میزگردی با عنوان " صلح و جام جهانی فوتبال 2018 " برگزار شد که جمعی از صاحب نظران نظیر استاد مرتضی محصّص (کارشناس فوتبال) و دکتر محمد امین قانعی راد (جامعه شناس) در موافقت و مخالفت با این موضوع به ایراد سخن پرداختند.
جان کلام مخالفان فراگیر شدن فرهنگ فوتبالی در کشور این است که در دنیای معاصر فوتبال افیون توده ها شده و مانع از رشد وتوسعه فرهنگی اقشار مختلف جامعه ؛ بخصوص جوانان می گردد تا قادر نباشند به مسائل اساسی جامعه بپردازند. علاوه بر آن فوتبالیست ها نمی توانند الگویی برای سبک زندگی کسانی باشند که می خواهند سازنده فردای جامعه باشند؛ کما این که در جریان مسابقات جام بیستم در برزیل رژیم پلید صهیونیستی، فلسطینی های مظلوم را هدف حملات ناجوانمردانه وددمنشانه خود قرار داد و افکار عمومی جهان که تحت الشعاع مسابقات جام جهانی قرار گرفته بود، از این جنایت بزرگ غافل شد و... اما موافقان به گونه ای دیگر می اندیشند و استدلال می کنند که ماهیت فوتبال مشابهتی با آهنگ زندگی دارد؛ به طوری که اگر با نگاه عالمانه دیده شود، می تواند به انسان ها در خوب زیستن ونحوه مواجهه با مشکلات و بحران های زندگی یاری رسان باشد. بنده در زمره افرادی هستم که با موافقان همدلی بیشتر دارم و البته به جای شیفتگی به فوتبال با نگاهی انتقادی بازی های فوتبال و مسابقات جام جهانی را مشاهده می کنم. به همین دلیل مشتاقانه پیگیر تجزیه و تحلیل های کارشناسان رشته فوتبال و نیز جامعه شناسان ، روانشناسان ، هنرمندان و ... هستم تا با عنایات خداوند متعال بتوانم پس از پایان جام جهانی فوتبال 2018 روسیه یک جمع بندی مفید داشته و دراین رسانه مردمی انعکاس دهم؛ ضمن این که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز برنامه های تحلیلی و آموزشی خود را در خلال پخش مسابقات ارائه خواهد نمود. با مطالعه مجدد دو مقاله ای که چهار سال گذشته ( خرداد ماه و مرداد ماه سال 1392 ) با عناوین" فوتبال ایران در گذر زمان : با فوتبال دوستان گلپایگانی از خندق هفده تن تا استادیوم های برزیل " و " عبور از جام بیستم : فراتر از اشک ها و لبخندها " نگاشتم، با جناب آقای نیکنامی مدیر محترم سایت آخاله، اتفاق نظر داشتیم که مطالب آن مقالات همچنان بدیع و تازه بوده و مناسب است قبل از شروع مسابقات جام جهانی و به عنوان خاطره و نوستالوژی رونمایی شوند تا علاقه مندان فوتبال آن ها را مورد مطالعه قرار دهند. اما در چارچوب نگرش اینجانب مبنی بر لزوم "جهانی اندیشیدن و بومی عمل کردن" ، برای یافتن ردپای فوتبال در گلپایگان، موضوع را با استاد و پیشکسوت عرصه ورزش در زادگاه مان جناب آقای نصرت الله حمیدی رئیس اسبق اداره تربیت بدنی گلپایگان و خوانسار در میان گذاشتم که ایشان بزرگوارانه مطلب زیر و تصاویر مرتبط با آن را در اختیارم قرار دادند. باشد که این مشارکت در نوشتن مقاله برای شما مخاطب محترم جذابیت ایجاد کند. امیدواریم تیم ملی فوتبال کشورمان نیز توانمندی خود را با ارائه بازی های زیبا و جوانمردانه متکی بر اخلاق که نمادی ازشایستگی های ملت بزرگ ایران است، در این آوردگاه بزرگ صرف نظر از هر نتیجه ای که حاصل گردد، به نمایش بگذارد. در ادامه، مطلب ارسالی استاد نصرت الله حمیدی تقدیم حضورتان می شود.
*********************************************************
باسلام به تمامی ورزشکاران رشته های مختلف ورزشی محلی، خیابانی ، شهری ، کشوری، قاره ای و جهانی و همه انهایی که با روحیه بزرگ ورزشی، جسم خود را توانمند کردند تا گفتار نیک ، پندار نیک و کردار نیک را درجامعه گسترش بخشند. یکی از پرطرفدارترین ورزش های توپی با نام فوتبال که مبتکر آن انگلستان است ، توسط این کشور به جهان معرفی شد و در سال ۱۹۶۶ میلادی برای اولین بار میزبانی مسابقات جهانی فوتبال راعهده دار بود. شور وشوق این مسابقات به حدی بود که در ۵۲ سال پیش از این یعنی درسال ۱۳۴۵ ، اینجانب نصرت الله حمیدی را بر آن داشت تا در آغاز جوانی به عنوان یکی از ورزشکاران پرورش یافته مکتب شاهین درمحله چهارصد دستگاه تهران و از علاقه مندان اتشین تیم فوتبال برزیل ، در زمینی پشت دبیرستان امام خمینی" ره " ( فردوسی سابق ) ، فوتبال گلپایگان را که در دهه های ۱۳۲۰ و۱۳۳۰ خورشیدی سابقه درخشانی در کشور داشت و پس از آن با رکود مواجه شده بود ، مجددا با چند نوجوان راه اندازی کنم . ابتدا با دو دروازه چوبی وبافتن تور دروازه به دست نوجوانان فوتبالیست ازجمله آقایان سعید حمیدی ، مسعودحمیدی و حمیدرضا حمیدی که هم اکنون استاد ورزش دردانشگاه خواجه نصیر تهران هستند
فرزندان مرحوم عباس حمیدی خبرنگار روزنامه کیهان و از فوتبالیستهای دهه ۱۳۲۰ گلپایگان و مصطفی حاج محمدی که هم اکنون خودش و فرزندش از داوران برجسته فوتبال تهران هستند ، فرخ مهاجری ، حسین مهاجری ، حمید رضا اعظمی، مرحوم منوچهر اردشیری و مرحوم کامران اردشیری فرزندان مرحوم اکبر میرزای اردشیری که خودش از نخبگان فوتبال دهه ۱۳۲۰ کشور بود ، منصور نوروزی فرزند مرحوم مهدی نوروزی دبیر ارزشمند ریاضی و برادر زاده آقای علی نوروزی کاپیتان فوتبال دهه ۱۳۳۰ گلپایگان، جناب آقای سید مهدی شمسی و دیگر نوجوانان ، فوتبال را درگلپایگان راه اندازی نمودیم .
اولین تیم فوتبال گلپایگان با نام " نصیر " تاسیس شد وکم کم تیم های محلی دیگری پای به میدان گذاردند. ازجمله " ستاره ابی " منطقه بابا عبدلله " اریا " محله خیابان بهداشت و " مبارز " از محله هفده تن و سایر محله ها ... درسال ۱۳۴۷ با تلاش وپیگیری مرحوم علی اصغر جابری مسئول وقت ورزش اموزش و پرورش وپیگیری های ان مرحوم و دیگر مسئولان و پشتکار و حمایت اکثریت فوتبالیستهای دهه ۱۳۴۰ گلپایگان ، زمین فوتبال خاکی در استادیوم کنونی تختی افتتاح گردید و همه ساله مسابقات بصورت جدول دوره ای و یا حذفی انجام می گرفت.
تیم های فوتبال گلپایگان به صورت محلی شرکت می کردند و دارای کسب مقام شهری و یا استانی می شدند که خوشبختانه در این مسیر پرافتخار تا کنون بازیکنان برجسته ای نظیر آقایان نکونام و محمودی و ... به تیم های مطرح لیگ برتر نظیر ذوب آهن و ... راه یافته اند. بدون تردید زادگاه ما دارای استعدادهای قابل توجهی است که می توانند در توسعه ورزش تاثیر گذار باشند و باید توسط مدیران دلسوز کشف و شناسایی شوند. در پایان اینجانب نیز به نوبه خود برای درخشش بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان آرزوی توفیق دارم. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماس
استاد علی اکبر جعفری سرمایه ای نمادین در گلپایگان
به بهانه نکوداشت ایشان در روز معلم
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد بهر چه من زیستم
موج زخود رسته ای بازخرامید و گفت هستم اگر می روم گرنروم نیستم
"اقبال لاهوری "
نگارش این مقاله برای اینجانب از یک سو دشوار و سنگین و از سوی دیگر شیرین ودلپذیر بود. دشوار به این جهت که ویژگی های برادرم را توصیف می کنم و درفرهنگ ما زیبنده نیست کسی از خود و خانواده اش تعریف وتمجید نماید. اما به دلیل این که هم در مراودات خانوادگی و هم در دوران دبیرستان، استاد جعفری معلم بنده بوده اند، بسیار خوشایند بود. بنابرین از شما خواننده محترم تقاضا می کنم مطالب زیر را ازمنظر یک شاگرد که قصد دارد نسبت به معلم خود ادای دین کند، مطالعه نمایید. درعین حال با توجه به این که همه انسان ها دارای نقاط قوت و ضعف بوده و هیچ کس معصوم نیست، قصد ندارم از ایشان اسطوره بسازم؛ بلکه تأکید من بر سجایا و ویژگی های چهره ای است که برای اغلب دانش آموزان خود الگو می باشد. به عبارت دیگر استاد علی اکبر جعفری قبل از خانواده اش به جامعه و بخصوص مردم شریف گلپایگان تعلق دارد.
درعنوان این مقاله " سرمایه نمادین " ذکر شده است؛ از این رو مناسب می دانم ابتدا این مفهوم را مورد واکاوی قرار دهم.
هرگاه یک سرمایه اقتصادی مثل ساختمان، میدان، مجسمه و... یا یک سرمایه فرهنگی مثل تابلوی نقاشی، اثر هنری و... یا یک سرمایه انسانی مانند استاد، هنرمند، موسیقی دان و ... به مرز شهرت همراه با احترام و افتخار برسد، به یک سرمایه " نمادین " تبدیل می شود. در چنین حالتی این سرمایه نمادین توانایی آن را دارد تا سایر سرمایه های جامعه را دورهم جمع نموده، انباشت کند و به همکاری وادارد. نتیجه حاصل شده این است که ارزش هایی تازه خلق گردیده و فرصت های جدیدی ایجاد می گردد. بازارسنتی تبریز، میدان نقش جهان یا سی و سه پل که در گذشته سرمایه های اقتصادی بوده اند، امروز برای ما سرمایه های نمادین هستند. مولوی، حافظ، فردوسی و سعدی که در گذشته سرمایه های فرهنگی این جامعه بوده اند، امروز تبدیل به سرمایه های نمادین شده اند. امیرکبیر و امثال او سرمایه سیاسی بوده اند که اکنون برای جامعه ما سرمایه نمادین شده اند و ... در واقع سرمایه نمادین گرانیگاه سرمایه های اجتماعی، اقتصادی وانسانی است. پیربوردیو جامعه شناس فرانسوی براین باوراست که سرمایه های نمادین به ما اعتبار، هویت، شخصیت، واتکاء به نفس داده، نوزایی و نوآفرینی به وجود می آورند.
پس از تشریح این مفهوم، ویژگی ها و خصوصیات کنشگری 58 ساله استاد علی اکبر جعفری را در عرصه تعلیم و تربیت به عنوان سرمایه ای نمادین به تصویر کشیده و مورد بررسی قرار می دهم. بدیهی است دوستان و علاقه مندان استاد ممکن است زوایای دیگری از عملکرد ایشان را که بنده از قلم انداخته ام، در ذهن داشته باشند که جا دارد نظر خود را اعلام کنند. پس از دقت نظر در کارنامه استاد، موارد زیر توجه بنده را به خود جلب نمود که هر کدام را در حد توان خود توضیح می دهم.
پیوند اخلاق و علم
معلمی شغل انبیا بوده و هدف بعثت نبی مکرم اسلام حضرت محمدابن عبدالله (ص) اتمام مکارم اخلاق است. ( اِنّی بُعثتُ لِاُتمّمَ مَکارِمَ الاَخلاق ) – استاد جعفری طی مراحل فعالیت در محافل آموزشی هرگز پای خود را از دایره اخلاق و ادب فراتر نگذاشت. احترام به دانش آموزان و حرمت نهادن به همکاران، روحیه نهادینه شده در شخصیت ایشان است. اگرچه از حل یک مسئله ریاضی خشنود می گردد؛ اما تا کنون حتی به اندازه سرسوزن دچارغرور علمی نشده و در محیط های آموزشی همواره زمینه ساز درخشش معلمان و بخصوص دانش آموزان سابق خود بوده که پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه در رشته ریاضی و سایر رشته ها، همکار جدید او شده اند. انتقاد پذیر است و اگر مرتکب اشتباهی شود، از عذرخواهی دریغ نمی ورزد. در نشست های صنفی و گروهی ضمن اظهار نظرو ارائه دیدگاه خود، به تصمیم و خرد جمعی احترام گذارده و به اخلاق آکادمیک سخت پای بند است. در کلاس های درسی خود حق دانش آموزان را به شایستگی ادا می کند. همواره سر وقت و چه بسا زودتر از دانش آموزان در کلاس حاضر گردیده و مطالب نو عرضه می نماید. مطالعه قبل از کلاس درس ازاصول بنیادی تکاپوی علمی و رسالت آموزشی ایشان به شمار می رود؛ زیرا بر این باور است که عصر کنونی، عصر شتابندگی تاریخ است و معلم امروز با معلومات دیروز نمی تواند پاسخگوی نسل فردا باشد.
آینده نگری
حضرت علی (ع) می فرمایند : " ادّبوُ اَولادُکُم بِغَیرِ زَمانِکُم " – فرزندان خود را برای زمانی غیر از زمان خودتان تربیت کنید. در واقع آن بزرگوارتغییرات اجتماعی و نو به نو شدن جامعه را مورد تأکید قرار می دهد. تعبیر برتراند دوژونل به عنوان یکی از بزرگترین آینده شناسان قرن بیستم که هم حکیم و هم آینده نگر بود، این است که در غیاب آینده نگری، تمدن سازی ناممکن می شود. یعنی فقط جوامعی قادر به ساختن تمدن هستند که بتوانند چند گام جلوتر از زمانه خودشان باشند. بنابرین ایجاد حساسیت به آینده یک خدمت بزرگ است. استاد جعفری همواره در کلاس های درس افق های دوردست در عرصه های گوناگون اجتماعی و فرهنگی را برای دانش آموزان ترسیم کرده و علاوه بر آن آینده سازان را برای نقش آفرینی در فردای ایران آماده می سازد. ازسال های دورتا کنون که تعداد قابل توجهی از دانش آموزان سابق ایشان در سنگر مدیریت و بدنه کارشناسی بخش های مختلف صنعتی، کشاورزی، آموزشی و فرهنگی کشور ایفای نقش نموده اند، هرکدام خود را وام دار تلاش و دلسوزی ایشان می دانند.
ایجاد انگیزه و امید در راستای توسعه انسانی
بدون تردید یکی از کارکردهای کلاس های درس استاد جعفری زدودن یأس و ناامیدی در میان دانش آموزان است. به عبارت دیگر مضمون آموزه های ایشان معنی دار کردن زندگی است. دراین راستا آنچه که شالوده تلاش و فعالیت این چهره خدوم را تشکیل می دهد، اعتقاد به توسعه انسانی و شکوفایی استعدادها به عنوان موتور پیشرفت جامعه است. به زبان دیگر راز تکامل یک کشورقبل از سرمایه های مادی، سرمایه های فرهنگی و انسانی است. از سوی دیگر تشویق و ترغیب دانش آموزان به یادگیری عمیق درس ها، پرهیزدادن آنان از رجوع به حل المسائل، دعوت به تفکر و سوق دادن آینده سازان به مراحل عالی تحصیل یکی از مهم ترین ارکان فکری استاد جعفری در فرآیند تدریس بوده است. با مشاهده موفقیت دانش آموزان خود در کنکور سراسری شور و شعفی وصف ناپذیرهمه وجود ایشان را تسخیر کرده و عزمی تازه را برای خدمت به سایر دانش آموزان، بخصوص کسانی که سالهای بعد از آن برای ورود به دانشگاه آماده می شوند، آغاز می نماید. سال تحصیلی گذشته ( 96 – 1395 ) زمان برگزاری کنکور ، ایشان در کانادا بودند. چند روز قبل از آزمون سراسری پیامی از طریق رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی خطاب به دانش آموزان ارسال نموده و با روحیه بخشیدن به آنان ایجاد انگیزه کرد. وقتی متوجه شد که آقای سید محمد مشرفی با 86 سال سن به عنوان کهن سال ترین داوطلب ایران در آزمون سراسری شرکت نموده است، پیامی دلکش و زیبا خطاب به ایشان ارسال نمود که در شبکه های اجتماعی شهرستان و سایت آخاله و هفته نامه " صدای گلپایگان " انعکاس یافت. از این رو یأس و تسلیم در برابر مشکلات در منظومه فکری ایشان جایگاهی ندارد. بارها در مصاحبه های تلویزیونی عبور موفقیت آمیز خود را در عبور از سنگلاخ ها و موانع بزرگ زندگی تشریح کرده و بر نقش اراده انسان در پیروزی مقابل بالاترین مشکلات تأکید نموده است.
او بارها از دانش آموزی یاد می کند که با وجود برخورداری از استعداد به دلایلی قصد انصراف از تحصیل را داشت؛ اما به به دلیل عمل به توصیه ورهنمودهای ایشان ازتصمیم خود بازگشته و هم اکنون در یکی ازبزرگ ترین دانشگاه های جهان به تدریس ریاضی مشغول است.
تأکید برکسب مهارت های زندگی
از موارد برجسته ای که در کلاس های درس ایشان ملاحظه می شود، نهادینه ساختن مهارت هایی نظیر توانمند سازی در ایجاد ارتباط، تصمیم گیری، انطباق پذیری با محیط های گوناگون، حل مسائل اجتماعی و ... می باشد. استاد جعفری براین باور است که باید با فراهم آوردن بستر و فضای مساعد برای اندیشیدن، ذهن جویندگان علم و دانش را ازمرحله تفکر ساده و توصیفی به تفکر تحلیلی و انتقادی و سرانجام به مرحله خلاقیت و ابتکار رهنمون ساخت. به نظر ایشان باید به جای مخزنی کردن ذهن فرزندان این مرز و بوم، انسان های توانمند تربیت کنیم؛ زیرا تحصیل کردگان ناتوان نه تنها کمکی به کشور نمی کنند، چه بسا ممکن است مخرب هم باشند. دراین راستا مواردی مانند " ایجاد اعتماد به نفس "، " توانایی خودمدیریتی "، "بهداشت روانی "، " روحیه مشارکت جویی " و ... باید سرلوحه اقدامات آموزشی قرار گیرد. دکتر محمدامین قانعی راد ( جامعه شناس ) طی مصاحبه ای در رابطه با نقش مدارس امروزی می گوید : " بررسی ها نشان می دهد دانش آموزان ایرانی که دیپلم ریاضی می گیرند، در دانشگاه های خارجی به نسبت سایر دانشجویان، دانش بالاتری دارند؛ اما بعد از دو یا سه سال عقب می مانند. گرچه سطح دانش ریاضی دانشجویان خارجی پایین تر از ایرانی هاست ، ولی آنان از استعدادهایی نظیر ظرفیت برقراری ارتباط با بینش ریاضی و آگاهی از نقش ریاضیات در زندگی و ... برخوردارند؛ درحالی که دانشجویان ایرانی از آن بی بهره اند. " در همین راستا تلاش استاد جعفری در کلاس ها به جای تکیه بر هوش ذاتی، بر هوش هیجانی که مستلزم دارا بودن خصوصیاتی نظیر پشتکار، خوش بینی به آینده، مثبت نگری، تلاش و توکل بر خدا و ... می باشد، استوار است.
احترام به استادان و ارتباط با دانش آموزان
یکی ازویژگی های برجسته استاد جعفری قدرشناسی و به نیکی یاد کردن ازمعلمان، استادان وپیشکسوتان خود در همه مقاطع تحصیلی ازابتدایی گرفته تا دبیرستان و دانشگاه می باشد. ایشان اعتقاد دارد در جهانی که با همه پیشرفت های صنعتی و علمی، از ساختمان های قدیمی و ظروف کهنه خود به عنوان میراث تمدن نگهداری می کنند، دریغ است که ما از چنین منبع عظیم اندیشه های انسانی پاسداری نکنیم. او می گوید " من بدین توفیق سرافرازم که پای برشانه های بلند قامت تاریخ علم نهم و از فراز آن بر افق بازتری نظر بیفکنم؛ در غیر این صورت بر نردبانی عاریتی تکیه زده ایم ". از این رو در اغلب مقالات ایشان که در سایت آخاله و هفته نامه " صدای گلپایگان " انعکاس یافته، ادای دین به معلمان و پیشگامان خود در رشته های گوناگون؛ بخصوص ریاضیات به چشم می خورد. درعین حال از خصوصیت های بارز استاد جعفری ارتباط مستمر با دانش آموزان قدیم و جدید خود می باشد. نسل های متعدد دانش آموزان که پس از ورود به دانشگاه در سنگرهای مختلف، خدمت گزار کشور و مردم بوده و از خرمن دانش ایشان و همکارانش خوشه چینی کرده اند، فرزندان معنوی ایشان هستند، به طوری که در نوشته ها و سخنرانی های خود مانند یک پدر کلمه " فرزندم " رادر مورد آنان به کار می گیرد.
گرایش به نوآوری
استاد جعفری در طول دوران تدریس خود به منظوردستیابی به اهداف همواره نوآور بوده؛ به گونه ای که این ویژگی یکی از مهم ترین عوامل موفقیت ایشان در شکستن بن بست ها و پیدا کردن معبرهای جدید برای رسیدن به مقصد بوده است. به نمونه ای در این مورد اشاره می کنم.
مجله یکان که یک رسانه مهم در حوزه ریاضیات ازبهمن 1342 تا اسفند 1356 بود، برای دانش آموزان یک منبع قابل اعتبار وبه راستی تحول آفرین بود و انقلابی در آموزش ریاضی کشورمان ایجاد کرد. مباحث مندرج درمقالات آن در زمره بحث های نوین ریاضی بود که برای نخستین بار مطرح می شد. مجله یکان تأثیر عمیقی در گسترش دانش ریاضی دبیران ودانش آموزان داشت و در زمانه ای که هیچ یک ازوسایل ارتباطی امروز مانند اینترنت وشبکه های اجتماعی در دسترس نبود، این رسانه آموزشی توانست علاقه مندان زیادی را در سراسر کشور جذب کند و شمارگان قابل قبولی داشته باشد. اگرچه عمر مجله یکان کوتاه بود، ولی دامنه اثربخشی آن به حدی بود که نشانه های آن را درجریان پیشرفت علمی کشور می توان مشاهده کرد. استاد جعفری یکی ازمروجان مجله یکان در سطح دبیرستان ها میان همکاران و دانش آموزان بود و در موارد متعددی برخی از سوالات امتحانی خود را از مسائل این مجله علمی انتخاب می کرد. نکته جالب توجهی که ایشان برای بنده تعریف کردند، این است که وقتی در تهران به دفتر مجله یکان مراجعه و با شادروان دکتر عبدالحسین مصحفی مدیر مسئول آن وارد گفت و گو می شوند، دکتر مصحفی می گوید: " با در نظر گرفتن نسبت جمعیت شهرهای ایران بعد از تهران، گلپایگان دارای بیشترین مخاطب و خریدار یکان است ". بعد از نقل این موضوع به این نتیجه رسیدیم که همین مورد می تواند یکی از نشانه های بارز فرهیختگی شهرما باشد. ای کاش طی آن سال ها پژوهشگرانی بودند و می توانستند بیشتر و بهتر این گرایش علمی و آثار آن را در میان همشهریان تجزیه و تحلیل نموده و نتایج آن را مشخص نمایند.
بهره گیری از ظرفیت رسانه ها در جهت پیشبرد اهداف
از همان روزهای آغازین فعالیت سایت آخاله و نیز راه اندازی هفته نامه " صدای گلپایگان "، ایشان همکاری مستمر خود را با رسانه های محلی آغاز نمود. استاد جعفری بر این باور است که برای آگاه سازی و تنویر افکار عمومی باید ازهمه ظرفیت ها بهره برد. طی چند سال گذشته نیزکه شبکه های اجتماعی در تعامل میان مردم نقش آفرینی کرده اند، با پیام های امید آفرین در گروه ها و درمیان دوستان و دانش آموزان قدیم و جدید خود، خون تازه ای برای تکاپو و فعالیت دررگ ها جاری می سازد.
خاطرات تدریس ریاضیات ایشان در سیمای جمهوری اسلامی ایران طی دوران دفاع مقدس و درهنگام موشک پرانی ها و بمباران های رژیم بعث عراق که شهرهای بزرگ بخصوص تهران و اصفهان و ... را هدف قرار می داد، در یادها باقی است. ایشان بدون هراس از تهدیدات صدام ، از گلپایگان راهی تهران می شد و با عشق در تلویزیون به آموزش می پرداخت.
از موارد قابل توجهی که باید مورد اشاره قرار داد، این است که استاد جعفری در زمینه آموزش تنها به کلاس بسنده نکرده، بلکه از ژانر هنری تئاتر هم استفاده می کردند. ایشان هم در نقش کارگردان و هم در نقش های مختلف بازیگری بارها به انتقال مفاهیم عمیق زندگی به مخاطبان خود پرداخته اند. نمایشنامه های " فقر و جنایت "، " بین مرگ و زندگی " و ... از نمونه های بارزی است که دانش آموزان قدیم ایشان، صحنه های مختلف آن ها را به یاد می آورند. درحقیقت تئاتر دارای ظرفیت بالای آموزشی در زمینه نحوه مواجهه با فراز و فرودهای زندگی و نیز بستری مناسب برای تمرین گفت و گو در جامعه است. از این رو استاد جعفری سالن تئاتر را تداوم کلاس های درس قلمداد می نمود.
نگاه میان رشته ای وسیستماتیک به مسائل جامعه
استاد جعفری با وجود علاقه شدید به ریاضی، هرگز خود را در این رشته محصور نکرده و با نگاه میان رشته ای خود در رابطه با مسائل جامعه به تجزیه و تحلیل می پردازد. امروز اندیشمندان به این نتیجه رسیده اند که شاخه های مختلف علوم مانند حلقه های زنجیر به هم متصل هستند. از این رو یک فعال علمی، فرهنگی باید برای پیشبرد اهداف خود، دیدگاهی کل گرایانه و سیستماتیک داشته باشد. به همین دلیل ایشان از هربحث علمی بخصوص مطالعات متون دینی نظیر قرآن و نهج البلاغه استقبال نموده و بر همین اساس علاوه بر کتاب های ریاضی نسبت به تألیف " شیوه تدریس قرآن" برای مراکز تربیت معلم نیز اهتمام ورزیده است. با ادبیات و شعر الفتی دیرینه دارد، به طوری که استفاده از ژانر شعر دراکثر سخنرانی ها و مقالات ایشان به چشم می خورد.
ایشان علاوه بر کتاب های درسی، دانش پژوهان را به مطالعه کتاب های غیر درسی نیزتشویق نموده و همواره قرار دادن کتاب ومطبوعات را در سبد فرهنگی خانواده ها مورد تأکید قرار می دهد. مناسب می دانم خاطره ای را از خدمت استاد جعفری برای تحول ذهنی خودم بازگو کنم. در دهه 50 شمسی که جوانان در مدار جاذبه های دنیای غرب قرار گرفته بودند ، آثار آن در نحوه پوشش وخوراک و... تجلی می کرد. از آنجا که بنده نیزدر سال های آخر دبیرستان تا حدودی تحت تأثیر این فضا قرار گرفته بودم، ایشان از من خواستند به یک سخنرانی که در نوار کاست ضبط شده بود، گوش دهم و هرچه برداشت کردم، بازگو نمایم. آن سخنرانی برای بنده به قدری جاذبه داشت که نقطه عطفی در زندگی ام به وجود آورد. بعداً متوجه شدم که این سخنرانی با عنوان " الیناسیون " یا " ازخودبیگانگی فرهنگی " توسط زنده یاد دکتر علی شریعتی ایراد شده بود.
خوشبختانه روحیه یادگیری مداوم و عطش برای درک تغییرات شتابدار دنیای معاصر همواره ایشان را " به هنگام " ساخته و به فرمایش حضرت علی ( ع ) جامه عمل پوشانده که باید " فرزند زمان خویشتن باشیم ". خالی از لطف نیست یادآور شوم در موارد متعددی مقالات جدید علمی و فرهنگی را که در مطبوعات به چاپ رسیده، باهم مطالعه کرده و مفاهیم مطرح شده را مورد بحث قرار می دهیم. با وجود فاصله سنی اینجانب با ایشان که 16 سال است، هرگز فاصله عاطفی و شناختی با یکدیگر نداشته و در مواردی شاید زمان مطالعه مشترک ما به یک تا دو ساعت هم رسیده است. هر کدام از ما زمانی که قصد داشته باشیم مقاله ای را برای بارگذاری در سایت آخاله و یا درج در هفته نامه " صدای گلپایگان " ارسال نماییم، در تمام مراحل مشورت می کنیم. حتی زمانی که در خارج از کشور بودند، از راهنمایی های ایشان در طرح و پردازش موضوع ها استفاده می کردم.
به نظر اینجانب استاد علی اکبر جعفری یکی از خوشبخت ترین و موفق ترین انسان هایی است که قدر نعمت ها و استعدادهایی را که خداوند به او ارزانی داشته، دانسته و همواره شکرگزار است. بارها در مصاحبه های تلویزیونی خاطرنشان ساخته که: " شکر خدا که هرچه طلب کردم از خدا بر منتهای مطلب خود کامران شدم "- همواره گفته اند در کنار انسان های موفق، همسران وفادار ایفای نقش کرده اند. اینجانب شهادت می دهم که همسر بزرگوارش در فراز و فرودهای زندگی مشترک شان همراهی صمیمی ودلسوز بوده ودر کنار او فرزندان هم ازهیچ کوششی در مسیر موفقیت استاد جعفری فروگذاری نکرده اند.
اگرچه پاداش هر عمل صالحی نزد خداوند متعال محفوظ است؛ اما استاد جعفری در طول حیات آموزشی خود از سوی مردم شریف همواره قدر دیده و برصدر نشسته است. همشهریان عزیز و گرانقدردرهمه مراحل و بخصوص در ایام درمان ایشان که به علت عارضه قلبی در اصفهان و تهران بستری بوده اند، در ابراز همدلی و حق شناسی سنگ تمام گذارده و ما را شرمنده عواطف پاک والطاف صمیمانه خود ساختند. جا دارد از اقدام ارزشمند و ستودنی کارگزاران اداره آموزش و پرورش گلپایگان که مراسم روزمعلم سال 1397 را به نکوداشت خدمات علمی و آموزشی استاد علی اکبر جعفری اختصاص دادند، صمیمانه تشکر نموده و امیدوارباشیم در راستای احترام به ساحت علم وفرهنگ، تکریم و بزرگداشت سایر خادمان به آموزش و پرورش نیز در مناسبت های آینده تداوم یابد.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
**********************************************
یا مقلب القلوب والابصار
یا مدبراللیل والنهار
یا محول الحول والاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
حافظ
سلام بر همشهریان عزیز و گرانقدر و علاقه مندان به ساحت علم و معرفت
در آستانه فرارسیدن سال نو و نوروز خجسته خداوند متعال عیدی بزرگی به همه ما عطا کرد به طوری که پس از روزها اضطراب و تشویش خاطر , با بازگشت هوشیاری کامل استاد جعفری ، به ساحل آرامش رسیدیم.
حضور گرم دوستداران در بیمارستان خورشید اصفهان برای ملاقات ( که در اکثر موارد به دلیل بستری بودن ایشان در بخش مراقبت های ویژه ، امکان پذیر نشد ) ، تماس های تلفنی مداوم و پیام های تلگرامی شما عزیزان از جمله جناب آقای مهندس بختیار نماینده محترم مردم گلپایگان و خوانسار در مجلس شورای اسلامی ، جناب آقای احمدی سرپرست محترم اداره کل آموزش و پرورش استان ( که بارها در بیمارستان برای ملاقات حضور یافتند ) ، مهندس سجاد مدیر محترم اداره کل نوسازی آموزش و پرورش استان ، جناب آقای جمالی رئیس محترم آموزش و پرورش گلپایگان و جمعی از فرهنگیان عزیز ( که رنج سفر تا اصفهان را برای ملاقات بر خود هموار نمودند) ، کادر فرهیخته خانه ریاضیات گلپایگان و ... ، خاطرات دلپذیری را از قدرشناسی شما مردم شریف در ذهن و ضمیر ما بر جای گذاشت ؛ به گونه ای که با هیچ پاداش مادی قابل جبران نیست.
اکنون که با لطف پروردگار ودعای خالصانه شما استاد جعفری در حال ترخیص از بیمارستان است ، جا دارد از تلاش بی دریغ کادر پزشکی بیمارستان امام حسین ( ع ) گلپایگان و بیمارستان خورشید اصفهان اعم از پزشکان متعهد ، پرستاران فداکار و سایر پرسنل زحمتکش صمیمانه تشکر نماییم. در این راستا ضروری است از تعامل مستمر سرکار محترم خانم دکتر نیلوفر سمیعی از بیمارستان قلب شهید رجایی تهران با پزشکان معالج که با ارائه مشاوره ها و رهنمودهای پزشکی تسهیلگر روند درمان بودند ، و نیز آقایان دکتر ناصر رستمی ، دکتر علیرضا سلطانی ، دکتر علی محمد توکل و جناب آقای عباس خرمی سپاسگزار باشیم. همچنین شایسته است از همدلی همکاران بزرگوار استاد جعفری در اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان ، اداره کل نوسازی آموزش و پرورش استان اصفهان و اداره آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان ونیز آشنایان و همشهریان بزرگوار در اصفهان که نه تنها ما را در طول درمان ایشان تنها نگذاشته ، بلکه با در اختیار گذاردن امکانات رفاهی و ...آرامش خاطری به یاد ماندنی ایجاد نمودند ، از صمیم دل قدرشناسی نماییم.
با عرض تبریک فرا رسیدن سال نو ، از قادر متعال خواستاریم که توفیق حضور در شادی های شما را داشته و شاهد تداوم خدمتگزاری استاد علی اکبر جعفری در سنگر تعلیم و تربیت به فرزندان این مرز و بوم که آینده سازان ایران سرافراز هستند ، باشیم.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
************************
_امروز بدترين روز بود
_و سعى نكن منو متقاعد كنى كه
_در هر روزى، يك چيز خوبى پيدا ميشه
_چون اگه با دقت نگاه كنيم
_اين دنيا جاى پیچیده ایه
_با اينكه
_بعضى وقتا يك اتفاقات خوبى هم ميافته
_شادى و رضايت هميشگى نيستند
_و اين درست نيست كه
_همش به ذهن و دل ما ربط داره
_چون
ما ميتونيم شادى واقعى رو تجربه كنيم
_فقط وقتى در يك محيط خوب باشيم
_ميتونيم خوبى رو خلق كنيم
_مطمئن هستم تو هم موافقى كه
_محيطى كه توش هستيم
_تأثير مستقيم داره روى
_رفتار ما
_همه چيز در كنترل ما نيست
_و تو هرگز از من نخواهى شنيد كه
_امروز روز خوبى بود
دکتر حسین بنائی: پدر سازمان پیشآهنگی ایران
پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم در شهریور ۱۳۲۰ فعالیتهای سازمان پیشآهنگی ایران متوقف شده بوده بود و طی یازده سال جز در یکی دو دسته کوچک، فعالیت پیشآهنگی به چشم نمیخورد. در سال ۱۳۳۲ دکتر حسین بنائی که تحصیلات عالی خود را در رشتهٔ تعلیم و تربیت، روانشناسی و تربیت بدنی در آمریکا به پایان رسانده بود، مأمور تجدید سازمان پیشآهنگی ایران شد. با فعالیتهای حسین بنائی و تشکیل اولین کلاس مربیان پیشآهنگی در آذرماه سال ۱۳۳۲، دورهٔ جدید پیشآهنگی ایران آغاز شد. در دورهٔ بنائی گامهای مهمی برای توسعه پیشآهنگی ایران برداشته شد. سال ۱۳۳۴ سازمان ملی پیشآهنگی ایران از طرف دفتر بینالمللی پیشآهنگی به رسمیت شناخته شد. سال ۱۳۳۵ اولین جمبوری ملی پیشآهنگان ایران تشکیل شد و همایش سال ۱۳۳۷ دومین جمبوری ملی پیشآهنگان ایران با شرکت بیش ازچهارهزار نفر پیشآهنگ تشکیل شد و در این جمبوری پیشآهنگان کشورهای پاکستان، ترکیه، عراق، اردن، انگلیس، ژاپن، آلمان و آمریکاییهای مقیم ایران شرکت داشتند. در سال ۱۳۳۹ سومین جمبوری ملی پیشآهنگی ایران با شرکت بیش از ده هزار نفر پیشآهنگ ایرانی و خارجی تشکیل شد. سال ۱۳۳۹ در منظریه از طرف دفتر بینالمللی پیشآهنگی به عنوان یک مرکز بینالمللی تربیت مربی و تشکیل کلاسها شناخته شد، در همین سال بنائی به عضویت کمیته دوازده نفری پیشآهنگی جهان انتخاب شد. در سال ۱۳۴۱ انجمن طرفداران پیشآهنگی در ایران تشکیل شد و عدهای از شخصیتهای سرشناس ایران عضویت این انجمن را پذیرفتند، در سال ۱۳۴۱ اولین کنگره پیشآهنگی ایران با شرکت نمایندگان شوراهای پیشآهنگی تمام استانهای کشور در منظریه تشکیل شد و سال ۱۳۴۲ دبیر انجمن طرفداران سازمان پیشآهنگی علی هاشمی، به مدت ۱۴ سال برای این مسئولیت برگزیده شد. در سال ۱۳۴۲ دومین کنگره پیشآهنگی ایران علاوه برجلسهٔ سالیانهٔ شورای عالی پیشآهنگی ایران با حضور تمام استانداران، مدیران کل فرهنگ استانها و نمایندگان شوراهای پیشآهنگی استانها در تهران، تشکیل شد. شادروان، زنده یاد دکتر حسین بنائی بزرگمرد تعلیم و تربیت، پیش آهنگی، مؤسس بسیاری از شرکتهای تعاونی ، بنیانگذار مسابقات ورزشی مدارس و دانشگاهها، بانی دوره عالی تربیت بدنی در دانشسرای عالی، استاد دانشگاه، بانی اردوگاهها و مؤسسات ورزشی و خانههای پیش آهنگی، مروّج رشتههای مختلف ورزشی پس از ۸۰ سال زندگی پرتلاش ، در روز جمعه ۱۲ مهر ۱۳۷۰ مطابق با ۴ اکتبر ۱۹۹۱ در بروکسل چشم از دنیا فرو بست
تلفظ عامیانه: سینزده به در و سینزه به در) سیزدهمین روزِ فروردینماه و از جشنهای نوروزی است. در تقویمهای رسمیِ ایران، بعد از انقلاب، این روز روز طبیعت نامگذاری شدهاست و از تعطیلات رسمی است. هیچ سندی وجود ندارد که مردمان نسلهای پیشین از نحسی «سیزده» سخن گفته باشند. شاید در یکی دو سدهٔ اخیر، بهدلیل اینکه عدد ۱۳ در برخی دینها و فرهنگها بدشگون پنداشته میشود، در ایران نیز این توجیهِ بیپایه را به سیزدهبهدر افزوده باشند.
فلسفهٔ سیزده به در
بهطورکلی در میان جشنهای ایرانی جشن «سیزدهبهدر» کمی مبهم است، زیرا مبنا و اساس دیگر جشنها را ندارد. در کتابهای تاریخی اشارهٔ مستقیمی به وجود چنین مراسمی نشدهاست، اما در منابع کهن اشارههایی به «روز سیزدهم فروردین» هست. گفته میشود ایرانیان باستان در آغاز سال نو پس از دوازده روز جشنگرفتن و شادیکردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخندهایست به باغ و صحرا میرفتند و شادی میکردند و درحقیقت با این ترتیب رسمی بودن دورهً نوروز را به پایان میرسانیدند.
تیر روز
در گاهشماری ایرانی، هر روز ماه، نام ویژهای دارد. بهعنوان مثال، روز نخست هر ماه، اورمزد روز و روز سیزدهم هر ماه تیر روز نامیده میشود و متعلق به ایزدتیر است. تیر در زبان اوستایی «تیشتَریَه» خوانده میشود، و هم نام تیشتر، ایزد باران میباشد. با توجه به اطلاق گرفتن نام ایزد باران، میتوان گفت که تیر در نزد ایرانیان باستان نمادی از رحمت الهی بودهاست. تیر در کیش مزدیسنی مقام بلند و داستان شیرین و دلکشی دارد و جشن بزرگ تیر روز از تیرماه نیز که جشن تیرگاناست به نام او میباشد.
دیدگاههایی پیرامون نحس بودن سیزده
تا کنون هیچ تاریخنگار و پژوهشگری دلیلی برای نحس بودن سیزده نوروز نیاوردهاست، بلکه وارون بر آن، بیشتر آنها روز سیزده نوروز را بسیار نیکو و فرخنده (سعد) دانستهاند. برای نمونه در آثارالباقیهٔ ابوریحان بیرونی، جدولی برای سعد و نحس بودن روزها وجود دارد که در آن برای سیزدهم نوروز که تیر روز نام دارد، واژهٔ سعد بهمعنی نیک و فرخنده آمدهاست.
پیوند با مسیحیت
برخی از پژوهشگران بر این باورند که باور به نحس بودن عدد سیزده پیامدی است که از پیوند و همسایگی با جهان مسیحیت به زرتشتیان و پس از آنان به مسلمانان راه یافتهاست. بنیاد این باور این گونه است که یهودای اسخر یوطی یکی از دوازده حواری مسیح نقشه کشید تا وی را به مخالفانش تسلیم کند و قرار بر این گذاشت که هنگامی که وارد محفل مسیح شود، او را ببوسد تا دشمنان او از این راه او را شناسایی کنند و بدینسان مسیح دستگیر شد. از آنجا که یهودای اسخر یوطی سیزدهمین فردی بود که به جرگه مسیح و یازده شاگرد دیگرش درآمدهبود و با پیوستن نفر سیزدهم بود که مسیح گرفتار و محاکمه و مصلوب شد، عیسویان عدد سیزده را شوم و بدشگون میدانند)
آیین های معروف سیزده به در
این رویداد دارای آیین های ویژه ای است که در درازای تاریخ پدید آمده و اندک اندک چهره سنت به خود گرفته است. از آن جمله می توان آیین های زیر را برشمرد.
- گره زدن سبزه - سبزه به رود سپردن - خوردن کاهو و سکنجبین - پختن خوراک های گوناگون به ویژه آش رشته - پرتات ۱۳ عدد سنگ (مخصوص مناطق کردنشین')
منابع :
ابوریحان بیرونی. آثار الباقیه عن القرون الخالیه.عبدالعظیم رضایی.
اصل و نسب و دینهای ایرانیان باستان. چاپ ششم. تهران: دُر، ۱۳۸۱.
********************************************
سیزده بدر سال 92 در گلپایگان
سيزده بدر سال ۹۲ يکي از بهترين ها بود و شايد ديگر اين مکان براي سالهاي آينده
وجود نداشته باشه و ما با خاطرات اون زندگي کنيم چرا که کل اين منطقه به زودي زير آب خواهد رفت ولي اطمينان داريم که در کنار درياچه اي که ايجاد خواهد شد مناظر زيباي ديگري را شاهد باشيم و شايد اينبار آخرين تصاوير اينچنيني را ملاحظه مي کنید . به اميد سيزده سالهای بعد در کنار درياچه سد کوچري
*
بادبادک بازي روز سيزده بدر در گلپايگان قديم مرسوم بود و بچه ها و جوانها و حتي
بزرگترها با کاغذ روزنامه و چوب حصير بادبادکهاي بزرگ درست مي کردند و در کنار (چوب
پل بازي ) اين بازي زيبا را هم در تفريحات خودشان قرار مي دادند . امسال کليد اين
بازي را زديم تا اين بازي زيبا و مفرح و سالم را زنده کنيم
عیدها در کودکی من روزگاری داشتم
گوش کن تا باز گویم من چه حالی داشتم
چشم بیدارم نمی خوابید تا وقت سحر
شب برای صبحگاهان چشم بازی داشتم
شوق دیدار رفیقان شیطنت ها در خفا
بهر نوروز و هدایا اضطرابی داشتم
پول نو کفشهای نو پیراهن و شلوار نو
سکه و دم پایی و کیف سیاهی داشتم
سفره هفت سین مادر خنده های شاد من
وه چه روزهای قشنگ و کامیابی داشتم
آن دقایق هیچ جای غصه و حرمان نبود
در کنار دوست و یاران عید شادی داشتم
روز سیزده روز بازی غافل ازفردای خود
نقل و آجیل و کلوچه کنج باغی داشتم
در غروب سیزده دلتنگ و من آشفته حال
دفتر و مشق نکرده حال زاری داشتم
شب بدل من می گرفتم غم ز فرط تنبلی
زآنکه با درس و تکالیف من جدالی داشتم
دفترم خط خورده بود و مشقهایم ناتمام
بر سر انشای فردا من عزایی داشتم
عید خود را باز گویید موضوع انشا بود
انتخابم سخت و افکار خرابی داشتم
می نوشتم شرح حال عید و عیدیهای خود
دردو خط شعری که ازنظم روانی داشتم
می سرودم شعر زیبا با زبان کودکی
یا که در انشا نوشتن داستانی داشتم
روز بعد از سیزده دلتنگ و من آشفته حال
ره بسوی مدرسه جز این چه راهی داشتم
باز هم درس معلم بو د و مشق و مدرسه
باز دل شوره برای امتحانی داشتم
گر مرا پرسی چه بهتر بود در ایام عمر
گویمت نوروز و من با آن چه حالی داشتم
بهترین ایام عمرم چند روز عید بود بوسه ها
از خاله و از دایی جانی داشتم
کاش هر روزو شبم یک لحظه از نوروز بود
تا به عشق عید و عیدی التهابی داشتم
آذر شریفی (ن و) فروردین 1387
خیلی از کسانی که در سن نوجوانی و جوانی و میانسالی هستند با عنوان "چاپارخانه" بیگانه هستند و البته خود من هم که از 60 گذشته ام و از میانسالی خیلی دور شده ام هم فقط وصف آنرا شنیده ام اما میدانم که یکی از اقدامات "امیرکبیر" ایجاد این وسیله ارتباطی بین شهری بوده که از اسب و قاطر برای ارسال نامه ها ، پیام ها و محمولات پستی استفاده می شده است و برای رسیدن به مقصد چند روزی به درازا می کشیده . اما خوشحال هستیم که پس از سالها و پس از گذر از چاپار و تلگراف و تلفن و تلکس و فاکس و....، امروز به لطف سیستم ارتباطی ارتش آمریکا و مدد از تکنولوژی آن ، اینترنت را در خانه های خود داریم آن هم از نوع طرح هایی با نام های زیبای زرین، کیمیا ، شباهنگ ، سهیل و کذا و کذا که همگی برای درگیر کردن خلق در جهت اعتیاد آنان به این تکنولوژی است البته هدف و ماموریت اصلی آن به این شکلی که فعلا مورد استفاده واقع میگردد نبوده بلکه برای برآورده کردن نیازهای واقعی جامعه و البته با حداکثر سرعت انتقال بوده و امروز به یک بحران برای جامعه ایرانی و یک هدف سودآوری سیری ناپذیر برای اپراتورهای موجود تبدیل شده است .
از آنجائیکه این اعتیاد به من هم سرایت کرده و ناچار برای نگهداری یک فضای فرهنگی ایجاد شده با قدمت 15 ساله لازم است هم از این سیستمها استفاده کنم و هم از تمامی طرحها برای کاهش هزینه ای که هیچ سود اقتصادی بر آن متصور نیست را تجربه کنم با پیشنهاد یکی از دوستان طرح "کیمیا" را برای این منظور به مدت 6 ماه خریداری کردم اما بشنوید از پشت پرده این طرح . بعد از خرید طرح از دفاتر پستی و پرداخت کلیه هزینه های 6 ماه آینده برای حذف طرح قبلی "زرین" به مخابرات گلپایگان رفتم تا بتوانم قبل از پایان شهریور هزینه های سرسام آور ADSL بر روی قبض را بی اثر کنم اما متاسفانه مامور مربوطه اعلام می کند که تا مکاتبه لازمه برای حذف طرح قبلی با اصفهان صورت گیرد چند روزی طول می کشد و همچنان طرح مورد حذف برای مهرماه هم بر روی قبض شما اعمال خواهد شد . این اظهارات در حالی است که اپراتور "ایرانسل" با تمام امکانات در شهرمان مستقر شده و مردم را تشویق به تعویض سیم کارتهای خود برای ارایه خدمات اینترنتی می کند ، هر چند آنان هم برای سودآوری بیشتر این کار را آغاز کردند اما در مردم داری و سرعت عمل بسیار فراتر از بقیه عمل می کنند در همان حال از این مامور مخابرات سئوال کردم مگر شما نامه هایتان را اینترنتی ارسال نمی کنید؟ این زمانی کمتر از ثانیه انجام میگردد چطور تا 5 روز آینده طرح حذفی من انجام نمی گیرد؟؟ ، ایشان که ظاهرا منظور من را متوجه نشده بود سئوال دوم را از ایشان پرسیدم . مگر اداره مخابرات گلپایگان هنوز از "چاپارخانه" و با استفاده از اسب و قاطر تقاضاها و مکاتبات خود را به مقصد مورد نظر ارسال میکند؟!! ایشان پاسخی برای این سئوالات من نداشت و یا نداد اما هم من و هم شما به خوبی میدانیم که این هم یک میانبر برای سودجوئی بیشتر است که اپراتورها ی ارایه کننده خدمات ADSL طراحی و برنامه ریزی می کنند و خلق اله را نادان می پندارند . به امید روزی که صداقت عمل را در عمل اثبات کنیم/
قلم، نگارنده اندیشه بر کاغذ
گرد آوری و تنظیم: علی اکبر جعفری
۱۴ تیر، روز قلم، بر تمام اساتید، هنرمندان و فرهیختگان اهل قلم مبارک باد....
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
سوگند به قلم و آنچه مینگارد (قرآن مجید)
زینهار تا کلام را به خاطر نان نفروشی و روح را به خدمت جسم در نیاوری. به هر قیمتی، گر چه به گرانی گنج قارون، زرخرید انسان مشو. اگر میفروشی همان به که بازوی خود را، اما قلم را هرگز! حتی تن خود را و نه هرگز کلام خود را.
رساله پولس رسول
نیاز به ثبت وقایع، انسان را به نوشتن واداشت
نخستین مدارک نگارشی بشر که به صورت لوحهای گِلین برجای مانده متعلق به تمدنهای میانرودان (بینالنهرین) است.
بشر از زمانی که خواست آنچه را میاندیشد بهجا بگذارد، در حقیقت قدم به دنیای خط و نگارش نهاد. خط زبانِ دست و حافظ افکار و آثار آدمی است.
...
سومریها به خط میخی Cuneiform script مینوشتند و مصریان به خط هیروگلیف Hieroglyph که با تصویر همراه بود. مثلا نقش دو پا نشانه راه رفتن و چشم اشک آلود نشانه اندوهگینی بود.
وقتی یونانیان قدیم خط هیروگلیف را دیدند، پنداشتند این نوشتهها توسط کاهنان برای منظورهایی مقدس کندهکاری شدهاست. آنان این نام را بر آن خط گذاشتند.
هیروگلیف یعنی «کندهکاری مقدس» و در اصل واژهای یونانی است.
خط هیروگلیف را بر پاپیروس مینوشتند. پاپیروس از ساقههای فشرده نوعی نی به دست میآید و نیای کاغذ است. کلمات paper, papier… در زبانهای غربی هم با این واژه (پاپیروس) ارتباط دارند.
سومریها از نخستین اقوامی هستند که گفتار و اندیشه های خودشان را ثبت کردهاند. برای اینکار آنان خط میخی را برگزیدند و آنچه را میخواستند به یادگار بگذارند بر روی لوح نقش میکردند. تصویرهایی که حک میکردند، رفته رفته حالت زاویه مانندی به خود میگرفتند و سرانجام علامتهای تشکیل دهنده این خط به صورت میخ در میآمد.
کتیبههای دوره هخامنشی هم به خط میخی بود اما علائم سادهتری داشت و از چپ به راست نوشته میشد.
خاستگاه خطوط ملل اروپایی؛ خط فنیقی است
در هزاره دوم پیش از میلاد در سرزمین فنیقیه، خط فنیقی باب شد. الفبای فنیقی با ۲۲ علامت خطی که تنها صامتها را نشان میداد، از راست به چپ نوشته میشد.
چون نگارش و فراگرفتن خط فنیقی آسان بود، برخلاف خط هیروگلیف که در انحصار کاهنان قرار داشت و یا خط میخی که تنها طبقه دبیران با آن سر و کار داشتند، در دسترس عامه مردم قرار گرفت و نه تنها جایگزین خط میخی شد، بلکه (از طریق یونان) به غرب (اروپای امروز) که هنوز دارای خط و کتابت نبود هم راه یافت.
...
فنیقیها نخستین کسانی بودند که افتخار ساختن الفبای حقیقی را دارند؛ اختراعی که تحول عظیمی در خط بوجود آورد چه الفبای یونانی و ایتالیایی منتج از الفبای فنیقی است و از آنجا که الفبای سایر کشورهای اروپایی مشتق از این دو الفبا است، میتوان گفت که خاستگاه خطوط ملل اروپایی (خط) فنیقی است.
حکاکی روی کاسههای لاکپشتان
یونانیان با تغییراتی در خط فنیقی، مُصوّتها (واکه=حروف صدا دار) را وارد خط ساختند و خط صامت نگار را به آوانگار تبدیل نمودند و جهت نگارش را نیز تغییر داده، از چپ به راست نوشتند. بعدها الفبای لاتینی و خط آرامی هم به وجود آمد که در خاور میانه پخش گردید و در دولت هخامنشی تبدیل به زبان دیوانی شد.
پس از دوران هخامنشی در دوره تسلط اسکندر و سلوکیها زبان و خط یونانی در مراسلات رسمی و اداری به کار رفت اما بعداً بر مبنای خط آرامی، خط پهلوی و دیرتر خط اوستایی پایه ریزی شد.
خطی که مانی در آثار خود به کار برده و بر مبنای خط سریانی است، نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
زبان سغدی و خط عبری و حتی خط کوفی، نسخ و نستعلیق و دیگر خطوط ایرانی نیز از فرزندان شاخه دیگر آرامی است.
...
در چین باستان بر روی کاسههای لاکپشتان و یا استخوانهای گاو یا جمجمه آهوان حکاکی میشد؛ خط نوشتههایی موسوم به جیا گو وِن (甲骨文) که بیش از ۳ هزار سال قدمت تاریخی دارد.
کاغذ در گذار تاریخ
خَط (دبیره)؛ هنر یا وسیلهای برای ثبت و نوشتن ذهنیات و تفکرات با استفاده از علائمی است که به چشم آشنا باشد و دیده شود. خط زبان دست و حافظ افکار و آثار آدمی است. بشر از زمانی که خواست آنچه را میاندیشد نقش کند، قدم به دنیای خط و نگارش نهاد. او با ابداع خط گام بزرگی در راه تمدن برداشت. گام بزرگ دیگر اضافه کردن صدا (آهنگ) به حروف بود. بدون حروف صدادار انسان معنای کلمات را نمیفهمید. کلمات اما وقتی جان تازهای پیدا کرد که انسان کاغذ را به خدمت گرفت.
کاغد واژهایست پارسی. ذکر این واژه یا «ورق» در کتب قدیمی عربی نیز موجود است. گفته میشود کلمه کاغذ، از واژه چینی کاکتز گرفته شدهاست.
کاغذ از مهمترین موادی است که انسان را در مرحله علم و تمدن پیش انداخته و در این راه به او کمکهای بزرگ کردهاست.
علوم و ادبیات تا قبل از آنکه انسان به ساختن کاغذ توفیق یابد در محیط محدود محصور بود و جز یک طبقه معین دیگران به آن دسترسی نداشتند.
...
پیش از ساختن کاغذ؛ مردمان باستان برای ماندگار کردن نظرهای خود از کندهکاری روی سنگ و چوب و لوحهای گِلی بهره میگرفتند.
سومریها از هزارهٔ چهارم؛ «گِل» را در آفتاب خشک میکردند یا در کورههای سفالپزی، میپختند. از این لوحهای گلی پخته؛ شمار زیادی از ویرانههای شهرهای باستانی میاندورود، بهویژه بابل، به دست آمدهاست.
یکی دیگر از این مواد «سنگ» بودهاست که دوام آن بمراتب از گل بیشتر است اما در عوض سنگین تر بودن آن بیشتر زحمت تولید میکردهاست.
گاه نوشتن روی ورقههای مسی، برونزی و گاهی طلا انجام میشد که لوحهای زرین دورهٔ هخامنشیان از نمونههای آنهاست.
...
مصریان باستان از نزدیک ۲ هزار سال پیش از میلاد، از گیاه پاپیروس، که گونهای از نی است، کاغذی میساختند که به همان نام پاپیروس شناخته شد و امروزه به صورت واژهٔ Paper در زبان انگلیسی ماندگار شدهاست. در مصر جنگلهای بسیاری بودهاست که گیاه پاپیروس در آنها میرویید. مصریان مغز این گیاه بلندقامت زیبا را میگرفتند و آن را قطعه قطعه میکردند بعد بفشار صفحاتی از آن درست مینمودند سپس به وسیله تکهای عاج آنها را صیقل میدادند بعد آن صفحات را بهم میچسباندند و به این ترتیب مجموعههایی درست میکردند تا در نوشتن استفاده از آنها آسان باشد. این کاغذ را در بسیاری از مآخذ قدیمی «قرطاس» خواندهاند.
...
دستکم از هزارهٔ دوم پیش از میلاد، آدمیان آموختند که میتوانند از پوست جانوران کاغذ چرمی (پارشمن) بسازند. ایرانیان روی پوست گاو، گاومیش و گوسفند؛ و رومیها بر پوست خر وحشی مینوشتند. پوستها پس از دباغی و صیقلکاری به قدری نازک و نرم از کار در میآمدند که در زیبایی و نیکویی شاهکار به شمار میآمدند. پارشمن ایرانی ویژگیهای بهتری داشت. برای نمونه، ایرانیان برای از بین بردن بوی ناخوشایند چرم، در روند ساختن پارشمن، به آن گلاب میافزودند.
اوستا را نخستینبار روی ۱۲ هزار پوست گاو نوشته بودند. اعراب نیز بیشتر برای نوشتن قرآن و نوشتههای با اهمیت از پوست حیوانات مثل آهو استفاده میکردند.
نوشته ای از قرآن مجید منسوب به امام علی (ع)
نوشتن بر روی پوستهای نازک تا مدتها در مشرق و مغرب شایع بود و کتابخانههای مهم این کشورها کتبی بر پوست نوشته بزبانهای یونانی و لاتینی و آرامی و عبری و عربی داشتند.
اعراب بیشتر نوشتههای خود را بر استخوان شانهٔ شتر یا سنگهای نازک سفید یا شاخههای پوست کندهٔ درخت خرما هم مینوشتند.
مردم هندوستان روی برگ و پوست برخی درختان مینوشتند. نامه پادشاه هند به خسرو انوشیروان پادشاه ایران بر روی پوست درختی بود که آن را «کاذی» میخواندند.
...
نخستین کاغذ به اینصورت که اکنون میشناسیم در چین ساخته شد اما با ضخامت نسبتاً زیاد، زیرا که روش کتابت با قلم موی چینیها نیاز به کاغذ ضخیم مقاوم در مقابل آب داشت.
چینیهای باستان نخست؛ روی پارچهٔ ابریشم مینوشتند، اما از نزدیک ۱۵۰ سال پیش از میلاد، آموختند که میتوانند پوست درخت توت را خرد کنند، به صورت خمیر درآورند و از آن کاغذ بسازند. آنها به کاغذهای خود ساقههای کتان و رشتههای تور ماهیگیری کهنه نیز میافزودند تا محکمتر شود.
تمدن مایا
مایا نام گروهی از اقوام سرخپوست در جنوب مکزیک و شمال آمریکای مرکزی و نام تمدّنی قدیمی در همین منطقه است. مایاها که از مشهورترین قبایل سرخپوست بودند، معمولاً شهرهایشان را در دل جنگلهای بارانی میساختند. حوزهٔ زندگی و فعالیت مایاها حدود جنوبی کشور مکزیک و نیز بخش های بزرگی از گواتمالا و السالوادر را شامل میشد. قوم مایا پدیدآورندهٔ یکی از تمدنهای پیشرفته آمریکای مرکزی بودهاست. هماکنون نیز گروههایی از اقوام مایا در مکزیک و گواتمالا بسر میبرند. مایاها با بهرهگیری از تمدنهای گذشته خود نظیر اولمک Olmec (نخستین تمدن در مکزیک و قاره آمریکا) توانستند تاثیر زیادی در آمریکای مرکزی بگذارند.
...
بعدها تمدن مایا به دست اقوام مجاور ضعیف شد و سرانجام با هجوم اسپانیاییها از میان رفت. جمعیت مایاهای امروزی که از بازماندگان فرمانروایان دوران باستان آمریکای مرکزی میباشند، حدود هفت میلیون نفر است که بیشتر در جنوب مکزیک، نواحی کوهستانی گواتمالا و کشور بلیز Belize (نزدیگ گواتمالا) بهسر میبرند.
مایاها را از آن جهت پیشرفتهترین قوم در آمریکای باستان میدانند که بهتر از سایرین توانستند زبان خود را مکتوب کرده و خط را بکار برند. هماکنون نسخهای از کتاب اساطیری «چیلام بالام» Chilam Balam به خط و زبان مایایی موجود است.
در پایان، این بحث را با نوشتاری از شادروان دکتر علی شریعتی به پایان می برم
. . . قلم توتم من است، او نمی گذارد که فراموش کنم، که فراموش شوم ، که با شب خو کنم ، که از آفتاب نگویم ، که دیروزم را از یاد ببرم ، که فردا را به یاد نیارم، که از " انتظار " چشم پوشم که تسلیم شوم ، نومید شوم.
قلم توتم من است ، توتم ما است ، به قلمم سوگند ، به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند ، به رشحه ی خونی که از زبانش می تراود سوگند ، به ضجه های دردی که از سینه اش بر می آید سوگند.
که توتم مقدسم را نمی فروشم ، نمی کشم ، گوشت و خونش را نمی خورم ، به دست زورش تسلیم نمی کنم ، به کیسه زرش نمی بخشم ، به سر انگشت تزویرش نمی سپارم
دستم را قلم می کنم و قلمم را از دست نمی گذارم ، چشم هایم را کور می کنم ، گوشهایم را کر می کنم ، پاهایم را می شکنم ، انگشتانم را بند بند می برم ، سینه ام را می شکافم ، قلبم را می کشم ، حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم.
اما قلمم را به بیگانه نمی دهم
به جان او سوگند که جان را فدیه اش می کنم ، اسماعیلم را قربانیش می کنم ، به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه می خورم ، به فرمان او ، هر جا مرا بخواند ، هر جا مرا براند، هر چه از من بخواهد ، در طاعتش درنگ نمی کنم.
قلم توتم من است ، امانت روح القدس من است ، ودیعه مریم پاک من است ، صلیب مقدس من است ، در وفای او ، اسیر قیصر نمی شوم ، زرخرید یهود نمی شوم ، تسلیم فریسان نمی شوم.
بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند ، به چهار میخم کوبند ، تا او که استوانه ی حیاتم بوده است ، صلیب مرگم شود ، شاهد رسالتم گردد ، گواه شهادتم باشد تا خدا ببیند که به نامجویی ، بر قلمم بالا نرفته ام ، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشته ام ، تا زور بداند ، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را ، فرعونیان نمی توانند از من گرفت ، ودیعه ی عشق را قارونیان نمی توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی توانند از من ربود . . .
. . . هر کسی را ، هر قبیله ای را توتمی است ؛ توتم من ، توتم قبیله من قلم است
قلم زبان خدا است ، قلم امانت آدم است ، قلم ودیعه عشق است ، هر کسی را توتمی است،
و قلم توتم من است.
و قلم توتم ما است.
علی اکبر جعفری چهاردهم تیر ماه ۱۳۹۵
|
دکتر ابراهیم جعفری .
نوسازی دبیرستان امام خمینی "ره" یا بازسازی هویت فرهنگی؟
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای خداوند کیهان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهید و مهر ز نام و نشان و گمان برتر است نگارنده ی بر شده گوهر است "فردوسی"
شاید بتوان گفت تمدن انسانی همانند درختی است که در سایه مراقبت و توجه مسئولان، متخصصان و عموم شهروندان رشد کرده و بارور می شود. بدون تردید پیشینه تمدن را باید همچون ریشه چنین درختی تلقی کنیم. ریشه درخت اگرچه دیده نمی شود، اما حیات درخت بستگی همه جانبه به آن دارد. اگر بر این باور باشیم که ظهور و بروز تمدن امری کند و آهسته است، آن گاه لزوم توجه به بناهای تاریخی و حفاظت و مرمت آن ها را درخواهیم یافت. فرهنگ کهن ما که از عرفان ایرانی سرچشمه می گیرد، به بناها و هنرهای سرزمین مان عمق معنایی بخشیده است. از این رو ضروری است تا نه تنها به الگوهای کالبدی معماری توجه کنیم ، بلکه باید به جذابیت های بصری و درون پر رمز و راز آن به عنوان بخشی از میراث فرهنگی عنایتی دوچندان داشته باشیم. بناهای تاریخی -فرهنگی در عین آن که خود سند گویای تمدن کهن این مرز و بوم به شمار می روند، محملی برای انتقال پیام فرهنگ ایران میان نسل های قدیم و جدید هستند. اینجانب توفیق داشتم در روز بیستم بهمن ماه 1394 در مراسم جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ساختمان جدید اداره آموزش و پرورش شرکت داشته و پس از آن با حضور در دبیرستان امام خمینی "ره"(فردوسی سابق) شاهد افتتاح این بنای تاریخی پس از مقاوم سازی و نوسازی آن باشم.
بدون تردید این سازه را باید نماد فرهنگی و آموزشی شهرستان گلپایگان قلمداد کرد. از نمادها به عنوان راهی در جهت پیوندها یاد می کنند تا گذشته از ذهن مان پاک نشود. چه بسیار نمادها که دیدن شان روح و روان انسان را آرام و نیازهای عاطفی ما را برآورده ساخته و منشأ هویت شهرها و روستاها می گردند. به عبارت دیگر انسان ها بیش از آن که منظری را در لحظه نگاه کنند، در پس ذهن آن ها تاریخ و فرهنگی وجود دارد که برخاسته از زبان،رفتار و عادات آن هاست. از این رو نمادها به یک مکان هویت می بخشند و حتی شکلی از روابط اجتماعی منسجم را بین ساکنان آن به وجود می آورند. بدیهی است نمادهای شهری حاصل از اندیشه های مهندسی و حتی طراحی های هنری ، باید در ارتباط و درهم تنیده با انسان باشد. در واقع نباید این مسائل انسانی را به آن دسته از مفاهیم فنی و هنری که مانع برقراری ارتباط با انسان ها می شود، تقلیل دهیم. شاید بتوان اندیشه تاسیس دبیرستان فردوسی را در راستای مدرسه دارالفنون قلمداد کرد که با درایت و ژرف نگری قهرمان مبارزه با استبداد میرزاتقی خان امیرکبیر در سال 1268 احداث گردید.
این هم از طنزهای تلخ تاریخ است که از زمان گشایش دارالفنون تا کشته شدن امیرکبیر تنها 13 روز سپری شد و او نتوانست شاهد شکوفایی نهالی باشد که خودش آن را به ثمر نشانده بود. در عین حال دارالفنون را می توان نماد آموزش و پرورش نوین ایران قلمداد کرد که محل آموزش و دانش و فن بود.
البته بارقه ی اولین مدارس جدید ، ابتدا در ایروان و سپس در تبریز در سال 1266 خورشیدی و سرانجام در تهران توسط میرزا حسن رشدیه زده شد. این مدارس که تقریبا یک دهه قبل از انقلاب مشروطه رو به فزونی بود، در نهایت بساط مکتب خانه های قدیمی را برچید و در قالب آموزش ابتدایی خودنمایی کرد.
رشدیه می گفت اگر معلمی در سر کلاس فوت کند، شهید محسوب گردیده و هیچ افتخاری بالاتر از این نیست . او وصیت کرده بود آرامگاهش را در جایی قرار دهند تا شاگردانش از روی آن گذشته و موجب آرامش روحش شوند. و جالب این که واپسین روزهای زندگی این چهره فرزانه و دوراندیش همزمان با رخدادهای برتخت نشستن محمد رضا شاه و برکناری پدرش بود. درگذشت او در سن 97 سالگی در آذرماه سال 1322 مقارن با ایامی است که دبیرستان فردوسی در حال ساخت و ساز بود و جالب توجه این که سال 1316 ( مرحله آغازین تاسیس دبیرستان) با وجود فراگیر شدن مدارس نوین ، هنوز در کشور ما 3000 مکتب خانه آموزشی فعالیت می کرد. جناب آقای محمود نیکنامی مدیر محترم سایت آخاله وقتی در جریان نگاشتن این مقاله قرار گرفت، ضمن نقل خاطراتی از پدر فاضل و بزرگوارش مرحوم حاج محمد کاظم نیکنامی و عموی فرهیخته اش مرحوم حاج محمدجواد نیکنامی دبیر فیزیک فارغ التحصیل از دانشگاه تهران ، خاطرنشان ساخت: پدر و عموی من سال ۱۳۱۴ از جمله دانش آموزان اولین مدرسه نوین گلپایگان در سرباطان بودند. بنابراین برای نسل امروز جالب است که در گلپایگان میراث میرزا حسن رشدیه برای نخستین بار در سرباطان به بار نشست.در ضمن خوابگاه محصلین دانشسرای مقدماتی نیز در سال های پس از ۱۳۲۰ در سرباطان بوده است. بر اساس گفته های چند نفر از نخستین دانش آموزانی که دوره تحصیلی متوسطه خود را از کلاس اول دبیرستان تا اخذ مدرک دیپلم در دبیرستان فردوسی سپری کرده اند، در سال 1328 این دبیرستان همزمان با سد گلپایگان، آسفالت خیابان اصلی شهر از پل رودخانه اناربار تا انتهای جاده خوانسار (پارک جنگلی) و نیزافتتاح یکی از شعب بنگاه دارویی کشور در گلپایگان ، به بهره برداری رسید. بدون تردید دبیرستان فردوسی در آن مقطع زمانی یک معماری مدرن بود که الگوی آن از اواخر قرن نوزدهم در آمریکا و از ابتدای قرن بیستم در اروپا و در ایران از سال های 1310 به این سو آغاز شد.
خداوند رحمت کند مرحوم حاج علی اکبر عظیمی و مرحوم مشهدی ابوالقاسم عظیمی را که به عنوان معماران این بنای تاریخی نام نیکی از خود در تاریخ گلپایگان به یادگار گذاشتند و گرامی باد یاد و نام دکتر عبدالله معظمی که بدون تردید این آثار درخشان در شهرما حاصل تلاش و دلسوزی او بوده است. دکتر معظمی پس از احداث دبیرستان فردوسی و پس از آن دانشسرای مقدماتی گلپایگان که به نوبه خود برکات زیادی بر جای نهاده است، در پایتخت دبیران و کادر متعهدی را برای تدریس دانش آموزان برمی گزید و روانه شهر ما می نمود. به عنوان مثال وقتی در وزارت آموزش و پرورش با شخصی به نام آقای شیخ الاسلام که دبیر شیمی و اهل اصفهان بوده ، مواجه می گردد که به دنبال یافتن محل مناسبی برای خدمت است ، به او پیشنهاد فعالیت در گلپایگان و دبیرستان فردوسی را می دهد. پس از این که آقای شیخ الاسلام متوجه می شود ایشان نماینده است ، استقبال نموده و دکتر معظمی هم به مسئولان وقت آموزش و پرورش گلپایگان توصیه می کند تا امکانات رفاهی را برای ایشان فراهم سازند. برادر اینجانب آقای علی اکبر جعفری هم پس از درک زیبایی ها و حلاوت تدریس در گلپایگان در سال های اولیه خدمت طی ملاقاتی این احساس را با دکتر معظمی در میان می گذارد که ایشان با اظهار مسرت به نشانه تشویق دستی بر شانه اش گذاشته و آفرین گفته بودـ
اگرچه اینجانب 21 سال بعد از سال 1316 دیده به جهان گشودم، اما می توانم حال و هوای سال های اولیه دبیرستان فردوسی را تا حدودی ترسیم کنم. در آن مقطع زمانی بدون استثنا تمام ساختمان های دولتی و خانه های مردم خشتی و گلی بوده است. اکثریت جمعیت در روستاها سکونت داشتند. اغلب مردم کم سواد یا بی سواد بودند، وضعیت بهداشتی مطلوب نبود، اغلب فرزندان پس از به دنیا آمدن و یا در فاصله چند روز بعد از تولد فوت می شدند،هنگام بارش برف و یخبندان جاده ها ،عبور و مرور سخت و طاقت فرسا بود، بنا بر نقل کهن سالان در گلپایگان 5 خودرو بوده ، که سه تای آن ها به ادارات دولتی تعلق داشت. از تلویزیون خبری نبود و تنها معدودی از افراد شهر رادیو در اختیار داشتند. اما روزنامه ها با یکی دو روز تاخیر از تهران به گلپایگان وارد می شده است.درشکه ها و گاری ها وسایل حمل و نقل مردم و اشیا بودند و البته دوچرخه ها به میزان قابل توجهی در اختیارمردم بوده ؛ به طوری که استقرار آن ها در دبیرستان ها کنار یکدیگر جلوه زیبا و به یادماندنی را در ذهن قدیمی ها تداعی می کند و ....
اما جالب است که در همین وضعیت ترسیم شده ، کتاب فروشی و مطبوعاتی شادروان آقای خادمی روبروی دبیرستان ( تا سال 1356) مشابهتی با حضور ناشران کتاب را در مقابل دانشگاه تهران ایجاد می نمود. در سالن این دبیرستان تئاترهای متعددی برپا شد که نمایشنامه های "یعقوب لیث صفار" ، "عباسه و جعفر برمکی" ، "فقر و جنایت" و "تحول" از نمونه های منحصر به فرد آن به شمار می رود. علاوه بر آن آشنایی مردم ما با ورزش های مدرن آن عصر یعنی فوتبال ، بسکتبال، والیبال و تنیس روی میز برای اولین بار از طریق دبیرستان فردوسی حاصل شد.
****************************************************
تیم فوتبال دبیرستان فردوسی با حضور رئیس دبیرستان ، شادروان حسن موسوی در میانه عکس
*******************************************
**************************************
شاید با مسامحه بتوان اظهار داشت دبیرستان فردوسی دریچه ورود مدرنیته در گلپایگان بود و با عنایات خداوند متعال و تلاش بی وقفه مدیران و دبیران ، در حال حاضر تعدادی از فارغ التحصیلان این دبیرستان پس از ورود به دانشگاه و کسب مدارج علمی بالا در داخل و خارج از کشور سرمایه های بزرگ فرهنگی و از افتخارات مردم ما محسوب می گردند. اکنون که با هزینه ای حدود 2 میلیارد تومان ، مقاوم سازی و نوسازی این دبیرستان به پایان رسیده و به میزان تقریبی 30 درصد از آن را توده مردم، خیرین مدرسه ساز، دانش آموزان پیشین این دبیرستان در داخل و خارج کشور و علاقمندان به توسعه علمی و فرهنگی پرداخته اند، جا دارد از این همت بلند و حرکت داوطلبانه مردمی و همه کسانی که طی این مدت دغدغه تجدید بنای این نماد فرهنگی و آموزشی را بر دوش کشیده اند ،به نیکی یاد نموده و آن را نشانه بارزی از فرهیختگی همشهریان قلمداد کنیم. در همین راستا لازم است از اداره آموزش و پرورش گلپایگان ، سازمان نوسازی اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان و وزارت آموزش و پرورش صمیمانه تقدیر کنیم که از هیچ کوششی در جهت پیشبرد این طرح فروگذاری نکردند. یکی از دوستان نقل می کرد در سال 1370 طی یک ماموریت اداری در شهر فرانکفورت آلمان با صحنه جالبی مواجه گردید. دولت آلمان بودجه ای را در اختیار یکی از مناطق این شهر قرار داد و به مردم اعلام کرد این اعتبار را می توانند صرف انجام امور رفاهی نموده یا به بازسازی یک بنای تاریخی که در حال فرسایش بود، اختصاص دهند. پس از رأی گیری از مردم ، اکثریت قاطع آن ها به تخصیص این بودجه برای مرمت و احیاء آن بنای تاریخی رای دادند.بدیهی است این اقدام نشان دهنده درک بالا در حفاظت از میراث فرهنگی به شمار رفته و جای بسی خوشبختی است که در میان مردم شریف ما نیز پاسداری از سرمایه های معنوی طی سالیان اخیر و به تدریج به یک مطالبه اجتماعی تبدیل شده است.از این رو حرکت مردمی و داوطلبانه مردم گلپایگان در مقاوم سازی و نوسازی دبیرستان امام خمینی"ره" را نیزمی توان گام بلندی در جهت بازسازی هویت فرهنگی نامید. در پایان از سازمان میراث فرهنگی ،صنایع دستی و گردشگری انتظار داریم تا نسبت به ثبت ملی این نماد فرهنگی و با قدمت حدود 80 سال سابقه آموزشی اقدام نماید.
بسیار سال ها که بر خاک ما رود کاین آب چشمه آید و باد صبا رود
فرهنگ ، نظم ، قانون
علی اکبر جعفری
بخش اول
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
فرهنگ چیست؟
فرهنگ مجموعه پیچیده ای است از دانش ها، باور ها، هنر ها، قوانین، اخلاقیات، عادت ها، اداب و رسوم و هر چه که فرد از جامعه خود فرا می گیرد. ( ادوارد تایلور).
هر منطقه و هر کشوری می تواند فرهنگ متفاوتی با منطقه و کشور دیگر داشته باشد. فرهنگ به وسیله اموزش به نسل بعدی منتقل می شود. در حالیکه ژنتیک به وسیله وراثت انتقال می یابد. به عبارت دیگر:
فرهنگ، راهکار های شایع موجّه در یک جامعه است برای رفع هر گونه نیاز واقعی یا غیر واقعی.
به عنوان مثال سخن گفتن به زبان فارسی یک راهکار است برای رفع نیاز مردم این سامان و زبان فرانسوی راهکاری دیگر برای افراد کشور فرانسه. ایا انچه به ذهن یک فرد گلپایگانی از ضرب المثل " گربه شیر ریخته از خودش پورتی است! " متبادر می شود، برای سایر اقوام ایرانی همان مفهوم را دارد؟
در گلپایگان از دوستی احوال پرسی می کنیم. پاسخ می دهد: " یه کم مِندُ و مورم " این گویش محلی شاید برای افرادی از شهر های دیگر نامفهوم و یا بی معنا باشد؛ اما پرسشگر می فهمد که او چه می گوید. بدیهی است که معنا و مفهوم بیت :
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق گوید که در این دایره سرگردانند.
برای یک ایرانی و یک اسپانیائی متفاوت است.
فرهنگ راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان در جامعه است و شامل موارد زیر است :
1- سازگاری کلی با نیاز های غریزی، فطری و اقتصادی با محیط جغرافیایی پیرامون فرد.
2- سازمان مشترکی که برای فرونشاندن نیاز های اجتماعی و سیاسی که از محیط پیرامون برخاسته اند، پیدا شده است.
3- مجموعه مشترکی از اندیشه ها و دستاورد ها ، هنر ، ادبیات ، علم ، افرینش ها ، فلسفه ، دین و ....
در مقابل فرهنگ، اصطلاح " نافرهنگ " در مواردی مانند اقلیم ، اب و هوا ، ژن ، حوادث ، وجود یا عدم وجود منابع طبیعی و ... به کار می رود.
نظم چیست؟
قبل از ورود به مطلب، ذکر چند مثال را ضروری می دانیم.
مثال 1: به دنباله عددی زیر توجه کنید :
.... ، 16 ، 13 ، 10 ، 7، 4 ، 1
ایا می توانید سه جمله بعدی این دنباله را بنویسید؟ جمله ی صدم این دنباله چه عددی است؟ ایا باید صد جمله اول این دنباله را بنویسیم تا به ان عدد برسیم؟
این که عاقلانه نیست. اگر از ما جمله هزارم را بخواهند، چه باید بکنیم؟
توجه دارید که جمله های دنباله از نظم خاصی پیروی می کنند بنابر این با الگویی مناسب و با تفکر نظام دار باید از این نظم به یک قانون و دستورالعمل هستیم.
تفکر نظام دار: جمله ها را به صورت زیر ارایش می دهیم :
…………………..
بنابر این :
و در حالت کلی به قانون زیر می رسیم:
اکنون هر جمله ای را می توانیم فوراً محاسبه کنیم :
مثال 2: منظومه شمسی ( سامانه خورشیدی )
این سامانه دربرگیرنده یک ستاره به نام خورشید و سیاراتی مانند :
عطارد ( تیر ) – زهره ( ناهید ) – زمین – مریخ ( بهرام ) – مشتری ( هرمز ) – زحل ( کیوان ) – اورانوس – نپتون – پلوتون و پنج سیاره کوتوله به نام های : سریس – پلوتو – هانومیا – ماکی ماکی – اریس می باشد.
.
تمام خصوصیات زیر در مقایسه با زمین می باشد:
سیاره |
قطر |
جرم |
شعاع |
سال |
روز |
0.382 |
0.06 |
0.38 |
0.241 |
58.6 |
|
زهره |
0.949 |
0.82 |
0.72 |
0.615 |
-243 |
1.00 |
1.00 |
1.00 |
1.00 |
1.00 |
|
مریخ |
0.53 |
0.11 |
1.52 |
1.88 |
1.03 |
11.2 |
318 |
5.20 |
11.86 |
0.414 |
|
زحل |
9.41 |
95 |
9.54 |
29.46 |
0.426 |
3.98 |
14.6 |
19.22 |
84.01 |
0.718 |
|
3.81 |
17.2 |
30.06 |
164.79 |
0.671 |
|
0.24 |
0.0017 |
39.5 |
248.5 |
6.5 |
|
سدنا* |
- |
- |
- |
- |
- |
بطلمیوس، ستاره شناس یونانی زمین را مرکز منظومه شمسی می دانست و می گفت :
" زمین مرکز عالم است و خورشید و ستارگان به دور ان در گردش اند."
هیأت بطلمیوس تا قرن شانزدهم میلادی مورد قبول مراکز علمی و دانشمندان بود. در سال 1533 میلادی نیکلاس کوپرنیک دانشمند لهستانی – المانی با اعلام نظریه " خورشید محوری" انقلاب فکری عظیمی را در جهان ایجاد کرد. وی نظریه بطلمیوس را مردود دانسته و اعلام کرد :
خورشید مرکز منظومه شمسی است و زمین و سایر سیارات در مدار های دایره ای شکل هم مرکز به دور ان در گردش اند.
نظریه انقلابی " خورشید مرکزی " کوپرنیک از درخشان ترین کشفیات عصر رنسانس است که نه فقط اغازگر ستاره شناسی نوین بود، بلکه دیدگاه بشر را درباره جهان هستی دگرگون کرد.
نظام خورشید مرکزی کوپرنیکی
در قرن شانزدهم میلادی تیکوبراهه دانشمند دانمارکی با مشاهده مستقیم و رصد ستارگان و سیارات جدول های ارزشمندی را تدوین کرد. لازم به ذکر است که در علوم میدانی مانند امار،نجوم و ... مشاهده اساس و سنگ زیرین بنای تحقیق و پژوهش است. او در اندازه گیری موقعیت اجرام اسمانی بسیار تبحّر داشت. میزان خطای این محاسبات به ندرت بیشتر از یک دقیقه کمانی بود.
یوهان کپلر
یوهان کپلر دانشمند المانی در اواخر قرن شانزدهم با هوشیاری و فراست رمز معماری منظومه شمسی را گشود و با مشاهده جدول های تیکوبراهه و تلاش بی وقفه به مدت 10 سال سیارات منظومه شمسی را رصد کرد. او با تنظیم یافته های خویش در رصد اجرام اسمانی به قوانین مهمی دست یافت و این قوانین را با فرمول ریاضی به جهانیان ارائه داد. ( تفکر نظام دار )
رصد های تیکوبراهه و خود او گنجینه گرانبهایی از مشاهدات بود. کپلر از روی موقعیت سیاره مریخ در زمان های متفاوت نتیجه گرفت که مسیر سیارات در نظریه کوپرنیک نمی تواند دایره باشد زیرا این مختصات در معادله دایره صدق نمی کند و ثابت کرد :
مسیر حرکت سیارات منظومه شمسی به دور خورشید، بیضی است و خورشید در یکی از کانون های ان قرار دارد.
دستاورد های ارزشمند کپلر در زمان حیاتش چندان مورد توجه عموم قرار نگرفت و فقط تنی چند یادداشت های او را که نتیجه تلاش های بی وقفه و صبورانه زندگانی او بود، مطالعه می کردند. کپلر که در اواخر عمر بینایی خود را از دست داده بود و به بیماری صرع نیز مبتلا بود، درباره اثارش چنین می گوید :
من کتاب خود را می نویسم. خواه خوانندگان ان مردمان فعلی یا ایندگان باشند، تفاوتی ندارد. این کتاب می تواند سال ها انتظار خوانندگان واقعی خود را بکشد. مگر نه این است که خداوند 6 هزار سال انتظار کشید تا تماشاگری برای اثار او پیدا شد.
( اشاره او به مندرجات کتاب مقدس است ).
مثال 3: جدول تناوبی عناصر که به جدول مندلیف مشهور است، نمونه دیگری از تفکر نظام دار می باشد. مندلیف که در اصل یک معلم شیمی اهل روسیه بود، جدول خود را بر مبنای تشابه خواص عناصر و نیز افزایش جرم اتمی ان ها تنظیم کرد. با این حال در جدول پیشنهادی او، چندین جای خالی دیده می شد. از انجایی که در ان دوره هنوز همه عناصر کشف نشده بود، مندلیف بر مبنای نظم حاکم بر جدول خود، موفق شد بسیاری از خواص این عناصر مجهول را پیش بینی کند. وی این کار را بر اساس میانگین گیری از خواص دو عنصر پایینی و بالایی عنصر مجهول در جدول خود انجام داد. این پیش بینی ها در 9 مورد انجام گرفت که البته 8 مورد ان بعد از کشف عناصر مذکور توسط دانشمندان مورد قبول واقع شد و البته شهرت مندلیف نیز بیشتر بخاطر این پیش بینی های صحیح اوست.
برای نمونه مندلیف خواص عنصر گالیم را که در زمان خودش عنصری ناشناخته بود، پیش بینی کرد. وی این عنصر را اکا الومینیوم نامید. (اکا در زبان روسی یعنی مشابه )
دوره↓ |
IA |
IIA |
IIIB |
IVB |
VB |
VIB |
VIIB |
VIIIB |
VIIIB |
VIIIB |
IB |
IIB |
IIIA |
IVA |
VA |
VIA |
VIIA |
VIIIA |
|||
هیدروژن |
نام عنصر |
هلیم |
|||||||||||||||||||
لیتیم |
بریلیم |
بور |
کربن |
نیتروژن |
اکسیژن |
فلوئور |
نئون |
||||||||||||||
سدیم |
منیزیم |
آلومینیم |
سیلسیم |
فسفر |
گوگرد |
کلر |
آرگون |
||||||||||||||
پتاسیم |
کلسیم |
اسکاندیم |
تیتانیم |
وانادیم |
کروم |
منگنز |
آهن |
کبالت |
نیکل |
مس |
روی |
گالیم |
ژرمانیم |
آرسنیک |
سلنیم |
برم |
کریپتون |
||||
روبیدیم |
استرانسیم |
ایتریم |
زیرکونیم |
نیوبیم |
مولیبدن |
تکنسیم |
روتنیم |
رودیم |
پالادیم |
نقره |
کادمیم |
ایندیم |
قلع |
آنتیموان |
تلوریم |
ید |
گزنون |
||||
سزیم |
باریم |
لوتتیم |
هافنیم |
تانتال |
تنگستن |
رنیم |
اسمیم |
ایریدیم |
پلاتین |
طلا |
جیوه |
تالیم |
سرب |
بیسموت |
پولونیم |
استاتین |
رادون |
||||
فرانسیم |
رادیم |
لارنسیم |
رادرفوردیم |
دوبنیم |
سیبورگیم |
بوریم |
هاسیم |
مایتنریم |
دارمشتادیم |
رونتگنیم |
کوپرنیسیم |
اونونتریوم |
فلروویوم |
اونونپنتیوم |
لیورموریوم |
اونونسپتیوم |
اونونوکتیوم |
||||
لانتان |
سریم |
پرازئودیمیم |
نئودیمیم |
پرومتیم |
ساماریم |
یوروپیم |
گادولینیم |
تربیم |
دیسپروزیم |
هولمیم |
اربیم |
تولیم |
ایتربیم |
||||||||
اکتینیم |
توریم |
پروتاکتینیم |
اورانیم |
نپتونیم |
پلوتونیم |
امریسیم |
کوریم |
برکلیم |
کالیفرنیم |
اینشتینیم |
فرمیم |
مندلیفیم |
نوبلیم |
با توجه به مثال های بالا اکنون این سؤال مطرح می شود
نظم چیست و مجموعه منظم کدام است؟
نظم در لغت به معنای گرد اوردن و پیوست دادن اشیاء گوناگون است. در مقابل نظم، هرج و مرج، اشوب و بی نظمی قرار دارد. اگر در میدان ورزش، دانش اموزان به ترتیب قد در یک ردیف بایستند، الگویی از نظم را نشان داده اند. زمانی که اسامی دانش اموزان را در دفتر مدرسه به ترتیب حروف الفبا درج می کنیم، مدلی از نظم را ارائه داده ایم. هنگامی که کتاب ها را در قفسه کتابخانه بر اساس موضوع کتاب ردیف می کنیم، از یک نظم خاص پیروی کرده ایم.
بنابر این :
پدیده منظم، مجموعه ای است که اجزای ان به نحوی در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته باشند که در مجموع هدف مشخصی را تعقیب کنند.
و یا این که :
نظم، گرد اوردن اجزای متفاوت با کیفیت و کمیت ویژه ای در یک مجموعه است به طوری که همکاری و هماهنگی ان ها هدف معینی را تأمین کند.
بدن انسان و ارتباط شگفت انگیز اندام های گوناگون ان با یکدیگر و نیز پیوند ارگانیک
انها برای سلامت و بقای او مثال روشنی از یک مجموعه منظم است. (organic)
ویژگی های یک مجموعه منظم :
1- مجموعه از چندین جزء تشکیل شده باشد.
2- ارایش و ترتیب خاصی بین اجزای ان برقرار باشد.
3- همکاری و هماهنگی این اجزا در داخل مجموعه ضروری است.
4- هر یک از اجزای مجموعه برای تحقق هدف خاصی تأثیرگذار باشند.
برهان نظم مهمترین استدلال خدا باوران و فلاسفه و دانشمندان الهی است. انان با مشاهده همه ی این پدیده های منظم و حیرت اور جهان هستی از کهکشان تا انسان وجود خداوند را اثبات می کنند.
دیرینه سال هاست که در دیدگاه من
شب های ماهتاب چو دریاست اسمان
وین تک ستاره های درخشان بی شمار-
سیمین حباب هاست که بر سطح ابهاست
در دیدگاه من-
این ماه پرفروغ که بی تاب می رود
سیمینه زورقی است که بر اب می رود
رخشان شهاب ها که پراکنده می خزند-
هستند ماهیان سبک خیز گرمپوی
کاندر پی شکار شتابنده می خزند
در دیدگاه من-
دریاست اسمان و ندارد کرانه ای
جز بی نشانگی-
از ساحلش نبوده خرد را نشانه ای
گفتم شبی به خویش
این اسمان پیر-
بحریست بی کرانه ولی چشم من مدام-
دنبال ناخداست. پس ناخدا کجاست؟
در گوش من چکید صدایی که نرم گفت :
دریاست اسمان و در ان ناخدا "خدا " است.
ادامه دارد...
اثر ماندگار استاد سعیدی با عنوان بخ چی شی را از اینجا دنبال کنید
لهجه گلپایگانی با گویش آن متفاوت است و این تفاوت در نحوه انتخاب صحیح اصطلاحات و واژه های این زبان خاص قابل اهمیت می باشد ، کج اندیشان قادرندتمامی لهجه ها را با اندک تغییر به استهزاء بگیرند کما اینکه در چند سال اخیر با پیشرفت تکنولوژی وبه کمک وسایل ارتباطی جدید شاهد این پدیده ناپسند برای تمامی اقوام ایرانی از طرف کسانیکه هنری به غیر از این ندارند هستیم . اما کسانی هستند که با هنر خود سعی در احیای هویت خود می کنند
استاد محمدعلی سعیدی یکی از فرهیختگان گلپایگان است که علیرغم اقامت درازمدت در اروپا همچنان به یاد وطن و زادگاهش تلاش میکند تا فرهنگ از دست رفته را احیا کند و شهر گلپایگان را با گویش محلیش آنگونه که بوده است را با مردمان خوش الحان روزگاری نه چندان دور آن معرفی کند . ایشان در چند ساله اخیر با ذوق سرشاری که در سرودن اشعار دارد به این مهم دست یافته و توانسته لهجه شیرین و تلفظ صحیح این گویش را بازخوانی کند تا آنان که نتوانسته اند و نبوده اند که این فرهنگ را درک کنند ، هم اکنون سفری به گذشته داشته باشند و با فرهنگ این سرزمین آشنا شوند
استاد سعیدی در اواخر دهه 70 شمسی با سرودن چند مجموعه شعر محلی با لهجه گلپایگانی تحولی شگرف در این گویش ایجاد کرد و سایت آخاله با افتخار به کمک استاد توانست تعدادی از آنها را آرشیو نماید تا به مرور در اختیار همشهریان فهیم خود قرار دهد . شعری که هم اکنون در اختیار شماست با عنوان "بخ ، چی ، شی؟" (برای چه؟) با صدای دلنشین ایشان با استفاده از اصطلاحات و با لهجه گلپایگانی در سال 1381 تهیه گردیده است . امید است مورد توجه فرهنگ دوستان گلپایگانی قرار گیرد
با قاسمعلی فراست در میان "نخل های بی سر"
بیا به خانه آلاله ها سری بزنیم
ز داغ، با دل خود حرف دیگری بزنیم
شبی به حلقه درگاه دوست دل بندیم
اگرچه وانکند، دست کم دری بزنیم
تمام حجم قفس را شناختیم، بس است
بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم
اگرچه نیت خوبی است زیستن ،اما
خوشا که دست به تصمیم دیگری بزنیم
«قیصر امین پور»
قاسمعلی فراست به قدری باصفا و صمیمی است که در اولین دیدار هرکسی را مجذوب خود می سازد.
اینجانب که از سال های دور نسبت به ایشان ارادت دارم، با وجود میل باطنی فرصتی مناسب برای گفتگو با او را از مدتها پیش پیدا نکرده بودم ؛ تا این که پس از تصمیم برای معرفی رمان "نخل های بی سر" به مناسبت سالگرد هفته دفاع مقدس در سایت آخاله و صدای گلپایگان با او تماس گرفته و خواهش کردم یک روز به محل کار ما بیاید تا تجدید دیداری داشته باشیم. ایشان با بزرگواری درخواست مرا پذیرفت و در یک روز به یادماندنی ساعاتی را در کنار هم بودیم. او رمان "نخل های بی سر" را همراه با آخرین اثرش مجموعه داستان «هر زندگی یه قصه است» به من هدیه کرد. "نخل های بی سر" را خواندم. در حین مطالعه بارها بغض گلویم را گرفت و اشک از چشمانم فرو غلطید و ...
فراموش نمی کنم که با همت قاسمعلی فراست و دعوت بنیاد شهید گلپایگان در سال ۱۳۶۳ تعدادی از نویسندگان و شاعران نسل انقلاب از جمله شادروان قیصر امین پور به گلپایگان آمدند و در گلزار شهدا شعر خواندند و داستان گفتند. خاطره حضور آن دوستان در جمع مردم و خانواده معزز شهیدان هنوز در یاد ها باقی است.
هشت سال دفاع مقدس سرشار از اتفاقاتی است که می تواند دستمایه ادبیات داستانی ما قرار گیرد. "نخل های بی سر" به دلیل این که جزء اولین آثار ادبیات دفاع مقدس است، به طور طبیعی مورد توجه قرار می گیرد. رمان ، حدیث مقاومت ، ایثار و رشادت های مردم و بچه های مظلوم این شهر، سختی ها و مرارت های مهاجران جنگ تحمیلی و حماسه آفرینی دلاورانی است که در فتح خرمشهر جان باختند.
خرمشهر از همان ابتدا نسبت به شهرهای دیگری که در معرض تهاجم دشمن بودند، حضور پر رنگ تری در عرصه ادبیات داشته و می توان به عنوان الگو و سمبلی برای شجاعت نیروهای ایرانی آن را شناخت.
داستان با شروع جنگ و تهاجم به خرمشهر آغاز می شود ؛ ناصر شخصیت اصلی داستان است که در کنار برادرش حسین و خواهرش شهناز مقابله با دشمن اشغالگر را رسالت خود می دانند. خانواده ناصر در تب وتاب ماندن یا رفتن سرگردانند ؛ پدر و مادر او گمان نمی کنند جنگ به این راحتی خانه و کاشانه آنها را مورد تهاجم قرار دهد. ناصر ، حسین و شهناز پدر و مادر را ترغیب به رفتن می کنند و خود می مانند تا از شهر دفاع کنند. در فاصله کوتاهی شهناز شهید می شود. او اولین فرد خانواده است که بر سر آرمان خود جان می دهد. شهادت او، برادرانش را در دفاع از شهر و ارزش هایی که بدان معتقدند، راسخ تر می کند. خانواده ناصر به تهران مهاجرت می کند؛ او خود نیز چند بار به تهران آمده، ولی برای جبهه دلتنگی کرده و بالاخره به سوی جنگ باز می گردد.با هجوم بعثی ها به شهر، حسین نیز شهید می شود، و به خواهر می پیوندد. ناصر طی مدت اشغال خرمشهر در جنگ مجروح می شود .(ضمن این که از یک ناراحتی جسمانی نیز رنج می برد) با اصرار دوستان روانه تهران شده، در بیمارستان بستری می گردد، اما قبل از فرارسیدن زمان ترخیص، با اصرار از بیمارستان بیرون آمده و به سوی خرمشهر می شتابد.
عملیات فتح خرمشهر آغاز می شود، سوم خرداد فرا می رسد، مادر ناصر منتظر و در حال خواندن قرآن است که تلفن به صدا در می آید. مادر گوشی را بر می دارد. صالح یکی از همرزمان ناصر می گوید: تا چند دقیقه دیگر همه ایران، شاید هم همه دنیا خواهند فهمید که خرمشهر آزاد شده است. مادر در حال خنده، اشک می ریزد ؛ می خواهد سخن بگوید، اما شادی امانش نمی دهد، بریده بریده می گوید: «دیگه حالا اگر ناصر هم شهید بشود، غمی ندارم» و از آن طرف صالح می گوید پس ... ناصر هم شهید شده است...
قاسمعلی فراست طی مصاحبه ای اظهار می دارد: در سال اول جنگ تحمیلی با خانواده ای آشنا شدم به نام «حاجی شاه» که از جنگ زدگان خرمشهر بود. انس با این خانواده، مرا با جنگ بیشتر پیوند داد و نزدیک ساخت. از همان زمان (سال۱۳۶۱) تصمیم گرفتم در این ارتباط داستانی بنویسم. او در ادامه می افزاید: در آن زمان من در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی مشغول فعالیت بودم. وقتی به مدیر وقت حوزه هنری گفتم می خواهم بروم در مناطق جنگی و این داستان را بنویسم، ایشان گفت لازم نیست. همین جا بمان و در تهران قصه ات را بنویس. در واقع ماموریت اداری می خواستم و آنها موافقت نکردند. از این رو درخواست ماموریت اداری را به مرخصی بدون حقوق تبدیل کردم تا موافقت نمودند. البته قصد و نیت من چند روز حضور در جبهه بود که در نهایت به چند ماه ماندن رسید و یکی از بهترین دوران زندگی ام برای تجربه کردن شکل گرفت.
او خاطر نشان می سازد که این حضور قبل از آزادی خرمشهر بود. نزد رزمندگان رفته و در سنگرهایشان ماندم و گاهی نیز با آنها به خط می رفتم. البته بعد از آن در خانه ای که سقفش در حال ریزش بود، چند ماهی مستقر شدم.
شهادت هر یک از دو برادر نویسنده موجب باز نویسی داستان میشود ، که حاصل این بازنویسی ها رمان " "نخل های بی سر"" شد.
قاسمعلی فراست در این مصاحبه متذکر می شود : "یکی از بهترین تشویق هایی که دریافت کردم این بود که بعد از چاپ کتاب از مناطق جنگی (سال ۱۳۶۳) در نامه ای همراه با عکس که از سوی دو تن از رزمندگان برای من ارسال شد، نوشته بودند: «ما "نخل های بی سر" را در سنگر خواندیم و خوشحالیم که کار ما در اینجا برای عده ای بازتاب دارد». اشک در چشم هایم جمع شد آنها جان بر کف بودند و من قلم در دست، اصرار ورزیدم این مقوله را جدی تر گرفته و وقت اصلی خود را برای این کار بگذارم. به همین خاطر از آن به بعد داستان هایم با صدا و نوای آن دو دوست نادیده ام، پیوند خورد. شاید در طول زندگی تاکنون هیچ پاداشی را که این همه ارزش داشته باشد، دریافت نکرده باشم."
قاسمعلی فراست زمانی این رمان را می نویسد که ۲۳ سال سن دارد (سال ۱۳۶۱) و از این رو کار شجاعانه ای محسوب می شود. البته دو سال بعد از آن در سال ۱۳۶۳ به چاپ رسیده است.
این اثر علاوه بر چاپ های متعدد ، چند دوره در جشنواره های ادبیات دفاع مقدس ونمایشگاه های سالیانه کتاب و ... جوایزی را به خود اختصاص داده است. «"نخل های بی سر"» به عنوان اولین داستان بلند جنگ مبتنی بر واقعیتی است که برای خانواده " حاجی شاه" رخ داده، بنابراین یکی از تاثیرگذارترین رمان های پس از انقلاب شده است.
قاسمعلی فراست از زمانی که با این خانواده مأنوس می گردد و با ناصر( فرزند بزرگ این خانواده) ارتباط برقرار می کند،بخصوص پس از این که ناصر در جبهه های نبرد به شهادت می رسد، تصمیم نوشتن این رمان در ذهنش جرقه می زند.
نویسنده "نخل های بی سر" این واقعیت را با انباشت ذهنی خود در هم می آمیزد. اگرچه ذهن او خیلی دور از واقعیت نیست ؛ زیرا فضای ترسیم شده در رمان"نخل های بی سر" برای کسانی که با دفاع مقدس سر وکار داشته اند ،تا حدودی قابل لمس می باشد. علاوه بر آن دو سال پس از شروع جنگ زمان زیادی نیست تا فراست جوان ۲۳ ساله بتواند تجربه قابل توجهی را پشتوانه کار خود قرار دهد. به همین دلیل باید شجاعت او را تحسین کرد.
ذکر این مطلب خالی از لطف نیست که برخلاف تاریخ که روایت تمام ماجراهای بیرون از ذهن است، داستان بازگویی تاریخ نیست، بلکه خیال برخاسته از وقایع است. کما اینکه او در ابتدای کتاب می گوید: این نوشته واقعیتی است در جستجوی حقیقت و باز در پایان اثر خود خاطر نشان می سازد: "اگرچه تلاش شده در این رمان واقعیت ها بیان شوند، اما هرچه در این کتاب آمده، واقعیت محض نیست؛ از سوی دیگر برای اولین بار حضور زنان در دفاع مقدس توسط این اثر داستانی مورد توجه قرار گرفته است. فراموش نکنیم که بیشتر رمان های جنگ ما مردانه اند و رمان (نخل های بی سر) نقش زنان را برجسته می سازد."
نکته قابل ذکر دیگر این است که قاسمعلی فراست کمتر به جنبه های تلخ جنگ توجه کرده و بیشتر به فداکاری و ایثار رزمندگان پرداخته است. از این رو خوانندگان را با جنبه های امیدوار کننده جنگ آشنا می سازد. این شیوه نگرش به جنگ، در ادبیات دفاع مقدس، بعد از قاسمعلی فراست پی گرفته شد و نویسندگان، بیشتر این نگرش امیدوارانه را در نشان دادن جنگ دنبال کردند؛ به عنوان مثال در کتاب «جنگی که بود» نوشته کاوه بهمن روایت زندگی دو جانباز به نام های حبیب و رضا و نمایش جنگ در خرمشهر، مشخصا تحت تاثیر کتاب "نخل های بی سر" است.
قاسمعلی فراست بعد از ورود به دانشگاه تهران، علاقه اصلی اش نوشتن شد و به قول خودش حاصل عشق بازی او با کتاب ،آثار متعددی می باشد که از" نخل های بی سر"شروع و اکنون به مجموعه داستان «هر زندگی یه قصه است» رسیده است.
پرداختن او به دفاع مقدس از زوایای گوناگون در قالب داستان فقط به "نخل های بی سر" محدود نمی شود، بلکه این موضوع در رمان های «گلاب خانم» ، «آوازهای ممنوع»، «عشق مانعی ندارد» و «نیاز» نیز انعکاس یافته است.
نتیجه این مجاهدت ادبی به مرزهای ایران محدود نمی گردد؛ رمان «نیاز» که به زبان های عربی و انگلیسی ترجمه شده، ماه آینده (مهر ۹۳) در نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت رونمایی خواهد شد.
برای این نویسنده توانا و پرکار که افتخار شهر ما محسوب می شود از خداوند متعال سلامتی و طول عمر با عزت طلب می کنیم.
جا دارد در پایان ، به مناسبت هفته دفاع مقدس و به یاد "نخل های بی سر" که تمثیلی از شهیدان است، دوبیتی زیر را از شاعر انقلاب ، زنده یاد قیصر امین پور تقدیم نمایم:
شهیدان را به نوری ناب شوییم درون چشمه مهتاب شوییم
شهیدان همچو آب چشمه پاک اند شگفتا آب را با آب شوییم؟
مدتی بود که می خواستم جایگاه خودمو توی شهر گلپایگان ارزیابی کنم ، اما فکر کردم بهتره به همین آمار بازدید که مخاطبان همیشگی سایت هستند دلگرم باشم و کارم را که هم یک سرگرمی روزمره است و هم سرکی به دنیای بی نهایت مجازی ست با گذشت ۱۳ سال از تاسیس سایت آخاله همچنان عاشقانه و بدون حاشیه ادامه بدهم ، چون میدونستم که مخاطبان دائمی و خاصی هم دارم که بردن نام آنها لزومی نداره تا اینکه سال گذشته در همین ایام ۱۷ مرداد ماه که به مناسبت شهادت شهید صارمی روز خبرنگار نامش گذاشتند ، خود را در جمع خبرنگاران شهر خوبم گلپایگان دیدم . دعوتی که از طرف شهردار فهیم شهرمان جناب آقای بخشی صورت گرفته بود . از اینکه خود را یک خبرنگار بدانم دچار تردید بودم و هم اکنون هم این عنوان را سزاوار خود نمیدانم اما از دسترنج خبرنگاران شهرم بطور دائم بهره می برم و افتخار انعکاس اخبارشان را در سایت آخاله دارم . لطف تمامی این خبرنگاران را نسبت به خود درک میکنم و از احترامی که برای این سایت پر مخاطب قائلند بر خود می بالم.
در سال جاری نیز لطف شهردار محترم با پیامشان شامل حالم گردید و در یک دعوت دیدار با نماینده شهرمان آقای میر محمدی و یک پیام تلفنی از طرف روابط عمومی دانشگاه آزاد گلپایگان ، دفتر این روز برای سایت آخاله بسته شد
راستی مسئولین شهرمان چگونه است که علیرغم انعکاس گسترده اخبارشان و مصاحبه هایشان و فعالیت هایشان توسط سایت آخاله را کم ارزش و گاهی بی ارزش میدانند . البته بعید است که آنها از وجود این رسانه فعال که بازدید میانگین روزانه اش از ۲۰۰۰ هم تجاوز میکند مطلع نباشند . و قطعا میدانند که تدارک این فضا هزینه های زیادی دارد که گرداننده آن خود شخصا آنها را با افتخار پرداخت میکند و اطلاع رسانی و فرهنگ شناسی یک کهنشهر را بر عهده دارد اما دریغ از یک نیم نگاه ، سایت آخاله همچنان به احترام مخاطبان فهیمش که با پیامهای خودشان ما را مورد لطف قرار میدهند به امر اطلاع رسانی و فرهنگ سازی بومی ادامه راه میدهد / روز خبرنگار بر تمامی خبرنگاران خصوصا خبرنگاران فهیم شهرمان گرامی باد
پدرم ، دوباره خرداد شد .
غم از دست دادن تو سنگين بود . همچنان اين سنگيني حس مي شود نمي دانم کی بودي و چه کردي ؟دوستانت هنوز از تو مي گويند، از خوبي هايت از مهرباني هايت از درستکاري هايت، کسان ديگري در کسوت تو هستند اما هر روز تعدادشان کم مي شود و جايگزينشان کمتر و مي رود تا اين اخلاق و منش ، هر روز کم رنگ تر گردد . کاش ميتوانستم کامل مثل تو باشم اما امکانش وجود ندارد و ديگر اميدي به بهبود حالم نيست . تو چگونه زيستي؟ چه فکر ميکردي که ما آنگونه نمي اندیشیم؟ پدرم کوتاهي کردي و آنگونه زيستن را به ما ياد ندادي ! کاش رمز آنرا برايمان گفته بودي و بعد به سفر مي رفتي . ۲۱خرداد سفر تو ۴ ساله می شود سفری به بلندای غم و ميدانم که قصد باز گشت به اینجا را نداري . اطمينان دارم که سفر بي خطري را ادامه میدهی . روحت شاد