گیاهان دارویی
پزشکی

"سمنوپزان" اشتراک خاطره‌های چندین ساله/ عطر سمنو در کوچه پس کوچه‌های شهر قم
چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۵۱
"سمنوپزان" یکی از رسوم قدیمی در قم است که از روزگاران قدیم در قم اجرا می‌شده، رسمی که ریشه در اعتقادات مذهبی مردم دارد.
به گزارش عرش نیوز، کوچه‌ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتم تا به محل نذری پزان برسم. داخل کوچه، عطر و بوی خامی جوانه‌های گندم انسان را مدهوشم می کند.

در حیاط نیمه باز بود. چند ضربه به در زدم و سرک کشیدم. چند مرد در لابه لای بخار سمنو ایستاده بودند و هر کدام برای هم زدن سمنوی نوپا نوبت گرفته بودند. صدای بفرما داخل، مجوز ورود را صادر کرد.

بیشتر جوان بودند. صاحب نذری به راحتی قابل شناسایی است. لباس‌هایش را اگر از لکه‌های ریخته شده شیره سمنو پاک کند بوی نویی می‌دهد.

حیاطی نقلی و کوچک اما گرم و صمیمی. دیگ بزرگی وسط حیاط به بار و دور آن ورقی ازجنس آهن، محافظ شعله زیر دیگ است تا خاموش نشود.

چوب دستی بلندی که بر سر آن تکه آهن پهنی شبیه کف‌گیر در حال چرخیدن بود. با هر گردشش، صدای خش خش گوش نوازی را از کف دیگ بوجود می‌آورد که با صدای گرگر آتش، ملودی معنوی را در حیاط طنین انداز می‌کرد.

با هم صحبت از خستگی شب پیش می‌کردند و بیداری که کشیده اند و گاهی صلوات می‌فرستادند و بر قاتلان ائمه لعنت...

آقارضا صاحب نذری با رویی گشاده مرا به پای دیگ دعوت کرد. هر کسی از در وارد می‌شد همسر آقا رضا از او با چایی دارچین پذیرایی می کرد.

از همسر آقا رضا پرسیدم چه کسی شعله دیگ را روشن کرده است، امیر را به من نشان می‌دهد.

پسری جوان که فکر می‌کنم بیست و اندی سال بیشتر نداشت. آرزویش این بود، تا همیشه شعله زندگی‌ای که چند ماهی بیشتر روشن نکرده است همچون شعله دیگ سمنو روشن و گرم بماند.

مشارکت جمعی برای پخت سمنو

آقاغلام منقل به دست چند تکه ذغال را به زیر آتش دیگ گذاشت تا گل بیندازد و با آن اسفند دود کند. از خستگی دیشب می‌گوید: «۲۹ نفری گندم‌ها را چرخ کردیم.» خسته است اما می‌خندد.

در کنار دیگ جوانی چنباتمه زده از داخل جیبش دعایی در آورد. فکر کنم زیارت عاشورا بود آرام و نجوا گونه در کنار دیگ شروع به خواندن کرد. آن طرف‌تر، دیگ کوچکی روی اجاق در سر و کله خود می‌زد. بوی آبگوشتی که انگار از خیلی وقت پیش قوام آمده و مهیاست تا میزبانی کند از میهمانان.

از آقا رضا پرسیدم دیگ سمنو کرایه است؟ گفت: بعضی‌ها کرایه می‌دهند بعضی‌ها وقف می‌کنند، دیگ ما وقفی است. دور تا دور آن عدد ۱۱۰ حک شده است تا دیگ متبرک به نام همسر صاحب اصلی سمنو شود.

در همین حال پارچه قرمزی که سوراخی شبیه چشم روی آن در آورده شده بود نظرم را جلب کرد پارچه ای که گویا برای چشم و نظر به دیگ چسبانده بودند.

سمنو طعامی است حساس و متبرک شده و نباید چشم ناپاک و نظر تنگ به آن بخورد.

این را آقا رضا می‌گوید و از اتفاقی که سر دیگ سمنو برایش اتفاق افتاده است: «یکبار داشتم سمنو را هم می‌زدم بی‌هوا دستم رفت داخل سمنو خیلی ترسیدم بلافاصله زیر آب گرفتم و فکر کردم حسابی سوخته است اما همین که نگاه کردم تاول که نزده هیچ، حتی قرمز هم نشده بود.»

در حین همین گفتگوها بودیم که یکی از دوستان که مشغول هم زدن سمنو بود گفت: در فرهنگ عرب رنگ قرمز به معنای انتقام است و برای همین است که پرچم روی گنبد امام حسین قرمز است.

پیر زنی قد کمانی با چادری نسبتا کهنه و صورتی مهربان و پر از چین و چروک که گواه سختی های روزگار بود، وارد شد.

با انگشتش بر دیگ زد انگار خانه زهرا را دق الباب می‌کند و می گوید «خانم زهرا، منم بتول خانم، آمدم!» صلوات می‌فرستند. بعض گلویش، چشمانش را خیس می‌کند.

دلش می‌خواهد سمنو را هم بزند. از روی تخته چوبی که برای تسلط پای دیگ قرار داده اند بالا می‌رود و شروع می‌کند به درد دل کردن با حضرت زهرا(س). صدای اذان از بلندی مسجد محل به گوش می‌رسد.

آقارضا همه مهمانان را به داخل دعوت می‌کند. از او می خواهم که اگر اجازه بدهد رفع زحمت کنم می‌خندد و به نشانه اینکه این چه حرفی است سری تکان می‌دهد و می‌گوید: مهمان من نیستید صاحب اصلی شخص دیگری است.

در داخل، خانم‌ها دور هم جمع شده بودند و سبزی پاک می‌کردند. صغری خانم از بیداری دیشب می‌گوید که هوای آبگوشت را داشته است.

سفره ناهار پهن است. این آبگوشت با تمام آبگوشت‌هایی که خورده بودم فرق دارد. آبگوشت گردن! هنوز عده‌ای ناهار نخورده جمعیت دیگری آمدند که آن‌ها هم همراه بقیه پای سفره نشستند. البته دو نفر پای دیگ مشغول هم زدن سمنو بودند تا ته نگیرد.

همه در این مراسم بی‌منت کار می‌کردند و کسی کاری به این نداشت که این سمنو نذر آقا رضا و همسرش است.

از حرف‌هایشان فهمیدم برای شب هم مراسمی دارند که جمعیتی دو برابر جمعیت ناهار دعوت شده، قرمه سبزی سفارش داده‌اند.

سخت‌ترین و پرهزینه‌ترین غذا

هوا کم کم تاریک می‌شود اما هنوز سمنو بدون وفقه، هم می‌خورد. جمعیت کم و زیاد می‌شدند و رفته رفته به تعداد میهمانان اضافه. عده ای بعد از هم زدن سمنو و خوردن شام می‌رفتند و عده‌ای دیگر هم می‌مانند تا هنگام دم کردن و بازکردن در دیگ شاهد به ثمر نشستن سمنو باشند.

پاسی از شب گذشته بود که رنگ دلخواه یا همان ترحلوایی که می‌گفتند در آمد. حالا بعد از دو شبانه روز کار آقایان نوبت به خانم ها رسیده بود تا یکی یکی سمنو را هم بزنند. هر کسی در دل حاجتی داشت که زیر لب قول و قرارهایی با حضرت زهرا(س) می‌گذاشت.



ساعت نزدیک چهار صبح بود که در دیگ را با ملافه‌ای تمیز پوشاندند و روی آن معجومه‌ای از قرآن، آیینه، سرمه، شانه و... چیدند و در کنار آن مشغول دعا و نماز، و بعد از چند ساعت با ذکر صلوات در دیگ را برداشتند.

از خوشحالی آقا رضا فهمیدم آن چیزی که مد نظرشان بوده به عمل آمده. خدا را شکر می‌کند که خستگی به تنش نمانده است و امسال هم مثل سال های پیش سمنوی شیرین و خوش رنگی به دست آمده است.

پختن سمنو جزو سخت ترین و پرهزینه ترین غذاهای دنیا است، که به قول رضا شیخی «نمی‌شود مراسمی را که برای ائمه می‌گیریم، حساب و کتاب کرد.»

باور اعتقادی و مذهبی

سمنو در فرهنگ غذایی ایران، افغانستان، تاجکستان و بیشتر در حوزه غذایی فارسی زبان‌ها مصرف می‌شود. در ایران تقریبا سمنو را همان سمنوی پای سفره هفت سین می‌شناسند اما در شهرهای قم، گلپایگان، اصفهان، نهاوند و... مردم به سمنو به عنوان یک باور اعتقادی و مذهبی نگاه می‌کنند و به نیت حضرت زهرا(س) سمنو نذر می‌کنند تا حاجت روا شوند.

کسانی که سمنوپزان می‌گیرند به همه تأکید می‌کنند که پاک و با وضو در پای دیگ حاضر شوند و معتقد هستند چشم ناپاک سمنو را خراب و تلخ می‌کند و در صورت ترش شدن و تلخ شدن و سر رفتن سمنو از دیگ، می‌گویند سمنو برگشته است.


در واقع سمنو غذایی عربی نیست اما به دلیل خاصیت و ارزش غذایی و انرژی فراوانی که دارد باعث افزایش شیر در زنان باردار، آرامش اعصاب و روان و طول عمر، و حتی درمان دیابت، مورد تایید ائمه قرار گرفته و اشکالی ندارد که به نیت حضرت زهرا(س) پخته شود اما در میان عوام خرافاتی در این زمینه وجود دارد.



نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ توسط آخاله از منابع دیگر


 

شارژ ایرانسل

فروشگاه اينترنتي ايران آرنا

دانلود

دانلود