راهنمایی که میرفتم ،مدرسی رازی تو بلوار سلمان فارسی، نمدونم چندم بودم که یه رو معلم علوممون گفت بخ اینکه با میکروسکوپ آشنا بشیند امروز میریم تو کارگاه .

 

همی بچا کلی ذوق کردند و آماده شدند برند . همچین که وارد کارگاه شدیم همه ریختند سر تلسکوپ و مسئول کارگاه مجبور شد بچا را به صف کنه تا هیکی هیکی برند و از نزدیک این اختراع بشر را ببینند.

منام خو خیلی ذوق زده و اشتو بودم تا زودتر این دستگاه را بمینم. بخ همین از جلوی صف ، دور از چشم معلم ، بچا را هول دادم عقب و چشمما گذاشتم رو لوله تلسکوپ. خوب تو لوله مگه چه خبر باید میبود؟!!!

بالاخره بچا منا هول دادند و بقیه خوب این وسیله را سیل کردند. کار که تموم شد معلممون گفت : حالا هرچی دیدند را تو دفتر علومدون  بکشیند و فردا بیاریند.

من خیلی خوشحال بودم چون نقاشیم خوب بود اون شب یه میکروسکوپ خیلی قشنگ کشیدم و رنگش کردم.

فردا وختی همه دفترچه هاشونا رو میز گذاشتند دیدم همه به جای میکروسکوپ یه چیزی مثل لونه زنبور کشیدند!!!!

از بغل دستیم پرسیدم اینا که شما کشیدیند چیشیده؟! و اون گفت همون شکل پوس پیازه که تو تلسکوپ دیدیم دیه!

ولی من هر چی فکر کردم تو اون لوله چیزی ندیده بودم از بس حول بودم.

من اونروز دفترچه‏ما قایم کردم و الکی به معلم گفتم جا گذاشتم ولی شاید باوردون نشه هنوزم که هنوزه من حسرت دیدن پوس پیازا با میکرسکوپ دارم چون دیه فرصتی پیش نیومد تا تلسکوپا دوواره بمینم.