سفرنامه عشق
...پس از10 سال توفیقی حاصل شد تا به لطف مولا حسین علیه السلام سفری به زادگاهم[گلچشمه]* داشته باشم وضمن دیدار با اقوام وآشنایان قدیمی خاطرات دوران کودکی ونوجوانی رامرور نمایم. شب تاسوعای حسینی با هماهنگی یکی از دوستانم(ابوالفضل فیروزی)*راهی ولایت شدم،آســمان ابری بودلیکن از رحمت خدا(باران)خبری نبود.سلامی به امامـــــزاده ابراهیم کردیم ووارد جاده اصلی شدیم.هوای بیرون نسبتاً سرد بود واین سرما را شیشه های ماشین نشون میداد(بخارروی پنجره ها)مقداری که جلو رفتم آقایی میانسال در سرما دست در جیب ایستاده بود گویا مسافر بود .به دوستم گفتم وایسا ببینیم کـجا میره، سوارش کردیم.باران می آمد وجاده لغزنده؛پتروشیمی سعید آباد که رسیدیم رحمت الهــــی بسیار شدوبرف باکنها فعال شدند.باران شدیدبودو حرکت کمی مشکل مسافت تا خمین به سکوت گذشت.مرد میانسال میدان مدرس پیاده شداومی خواست به الیگودرزبرود. همجنان باران بشدت میباریداز رفیقم خواستم چند دقیقه ای وایسه تا بارون کمتر بشه ،بــه میدان سرداران خمین رسیدیم.خیلی ها منتظر وسیله بودند 3جوان درصندلی عقب سوار شدندوحرکت کردیم به شهابــیه که رسیدیم شدت باران کم شده،سر صحبت باز شدواز هر دری صحبت.اتفاقایکی ازاوناازگلپایگون می اومد.تعریف گل اندا خته بود که خود را در محلات یافتیم(خیلی زود گذشت)3جوان پیاده شدندو... . ساعت8بود که به بخش باقرآباد رسیدیم باران قطع وطراوت مخصوصی زیـــبایی مناظر جاده را دوچندان کرده بود.جاده خلوت ولایت (گلچشمه)را درپیش ودرسیاهی جاده وبیابان میرفتیم تا اینکه باغهای روستانمایان شد.یک ربع درراه بودیم،حوالی ساعت 9شب بودکه واردمسجدزیبای روستـــا شدم. فضا کاملاً کاملاًروحانی وجوی دوستانه،چندی نگذشت که با دوستان قدیمی یک بیک احوالپرسی کردم،هم من خوشحال بودم هم آنها.خداراشکرکردم که یکباردیگر دوستان قدیمی را میدیدم(اشک شوقم درآمد)جای شماخالـی! صبح تاسوعـــــا تنها یک دسته نسبتاً بزرگ با اخلاصی ویژه به حرکت در آمد ،ابتدا به درب خانه شهداوتازه گذشتگان طبق یک سنت قدیمی می رفتند(خاطره ای فراموش نشدنی است)بعد ازخواندن نمازو صرف نهاردرمسجد روستا درمحیطی با صفاعزاداری به شیوه سنتی برگزاروخطیب مسجدبه موعظه پرداخت. عزاداری تا حوالی ساعت 1نیمه شب ادامه داشت تا... صبح روز عاشورا جوانان با چهره محزون ساعت8حرکت کردند.ابتدا به گلزار شهدا وپس از قرائت فاتحه به دهداری روستاوچندمنزل شهیددرمسیر سر زدندراستی تا یادم نرفته بگم اکیپی از شبکه یک تلویزیون در هر 2روز(تاسوعاوعاشورا) مشغول فیلمبرداری بودند.مسئول اکیپ جانبازحسن فیروزی ـــ پسرداییم ــ بود که قول داده نسخه ای از فیلم را برام بفرسته(درصورت همکاری سایت آخاله به محض رسیدن فیلم آمادگی انتشارآنرادارم) بهرحال بعدازنماززودنهار خوردند وحوالی ساعت1به طرف مسجد قدیمی روستا حرکت کردند وپس از ساعتی عزاداری به تپه ای مشرف به روستا برگشتند؛روی تپه چندین خیمه نمادین بیادخیام آقا ابا عبدلله(ع) برپاکرده بودند.زن،مرد،کودک،پیر،جوان گریه وشیون میکردند.حدودساعت 4بعدازظهربودکه خیام راآتش زدندو... (واویـــلا...)یاحسین.اهالی درتدارک شام غریبان سنتی درمسجد بودندکه علیرغم اصرارو وخلاف خواست قلبی به خونمون درگوگدبرگشتم.«والسلام علیکم ورحمه ا...وبرکاته»فیروزی/گوگد گلپایگان/15صفر1434/زمستان91
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ5روز دیگه بفرست*گل چشمه یکی ازروستاهای خوش آب وهوادرجنوبی ترین نقطه شهرستان محلات ودرجنوب شرقی استان مرکزی واقع شده ،از شمال به کوههای باقرآباد ونیمور(محــلات)،از جنوب به رشته کوههای ورزنه(گلپایگان)،ازغرب به رشته کوههای یکه جاه وچل رز(مــحلات)واز شرق به کوههای ربا ترک (دلیجان) محدوداست.(کوههای اطراف زیستگاه آهوومحل رویش گیاهان طبی از جمله آویشن وریواس است. زمستانی معتدل وبهاری سحر انگیزدارد.شغل غالب مردم باغداری،کشاورزی ودامداریست.بادام وروغن حیوانی آن معروف است.