امام بر زمين افتاده بود.
شمر فرياد زد: چرا ايستاده ايد؟ چرا منتظريد؟ تيرها و نيزه ها تاب و توان را از او گرفته است. بر او حمله بريد.
زرعة بن شريك ضربتى بر شانه چپ آن حضرت وارد آورد،

حصين تيرى در گلوى آن حضرت نشاند
ديگرى بر گردنش ضربتى فرود آورد.

سنان بن انس نيزه اى در سينه او فرو برد،

 و صالح بن وهب نيزه اى در پهلوى او.
اينك آخرين لحظه هاى زندگى امام بود و او با خداى خويش چنين زمزمه داشت:
"اى خدايى كه جايگاهت بس بلند و جلالت بس والاست،

 اى كه نيرويت فراتر از هر نیروست
و از همگان بى نيازى و بر هر چه خواهى توانايى ".
اى كه رحمتت نزديك است.
اى كه وعده ات راست است.
اى كه نعمتت همه جا را فراگرفته است.
اى كه آزمودنت نكو و ستوده است.
اى كه چون تو را بخوانند نزديكى و آنچه را آفريده اى در احاطه گرفته اى.
اى كه هر كس به درگاهت توبه كند از او توبه مى پذيرى.
اى كه بر آنچه مى خواهى توانايى.
اى كه به آنچه طلب كنى رسيده اى.
اى كه چون سپاست گويند سپاس گزارى و چون تو را ياد كنند به ياد آرى.
تو را به نياز مى خوانم، به فقر و گدايى روى به سوى تو مى آورم، ترسان به درگاه تو مى نالم، غمگساران در پيشگاه تو مى گريم، ناتوان از تو كمك مى جويم، و به تو كه بسنده ام كنى توكّل مى ورزم.
خدايا ميان ما و اين مردم داورى كن كه ما را فريفتند و ياريمان ندادند، با ما حيله كردند و ما را كشتند، با آن كه ما عترت پيامبر تو و فرزندان حبيب تو محمّد صلى الله عليه و آله هستيم كه او را به رسالت برگزيدى و امين وحى كردى.
اى مهربانترين مهربانان، ما را در كارمان گشايشى ده.
خدايا بر تقدير تو صبر مى كنم، خدايى جز تو نيست، اى ياور يارى جويان.
نه مرا پروردگارى جز توست و نه معبودى جز تو.
بر حكم تو صبر مى كنم، اى ياور آن كه او را يارى نيست و اى دائمى كه هرگز او را پايان نيست.
اى زنده كننده مردگان، اى آن كه به هر كه هر چه كرده است بازدهى، ميان من و آنان داورى كن كه تو خود بهترين داورانى.

* * *
اسب بر گرد پيكر او مى چرخيد و پيشانى به خون آغشته مى كرد و شيهه مى كشيد و او را مى بوييد.