مجموعه ای کامل از مطالب شکار و طبیعت
 منطقه حفاظت شده الوند خمین

منطقه حفاظت شده الوند

الوند منطقه ای کوهستان است که بطور مایل از شمال غرب به سمت جنوب شرق امتداد یافته و در بخش جنوبی استان مرکزی قرار گرفته . کوه الوند در ۲۰ کیلومتری غرب شهرستان خمین و ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان شازند واقع است . از نظر موقعیت جغرافیایی در حد فاصلE493830  الی E494900 طول شرقی و N334200  الی N334910 عرض شمالی واقع شده است مساحت منطقه ۷۲۰۰ هکتار می باشد .

کوه الوند منطقه ای کاملاًکوهستانی با کمربندهای ارتفاعی متفاوت که دارای کوه ها و تپه ماهورهای بلند و دره های متعددی است بلندترین نقطه قله کوه الوند با ارتفاع ۳۰۹۶ متر بوده و پست ترین نقطه آن در جنوب شرقی منطقه در محلی بنام سه راهی چارطاق واقع شده که ۲۰۵۰ متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد . قسمت عمده این منطقه از ارتفاعات صخره ای تشکیل شده است که به این علت تردد را در آن مشکل می نماید . میزان بارندگی متوسط سالانه منطقه ۳۸۰ میلیمتر در سال و متوسط درجه حرارت سالانه معادل ۲/۱۰ درجه سانتیگراد برآورد گردید که حداکثر مطلق دما ۳۷ و حداقل مطلق نیز معادل ۳۱- درجه سانتیگراد برآورد شده است . تنوع زیستی موجود در منطقه الوند در هیچ نقطه دیگری از محدوده های جنوبی استان تکرار نشده و وجود ۹ تیپ گیاهی با ۱۱۵ گونه که ۲ درصد آنها اندمیک می باشد و نیز حضور بیش از ۶۰ گونه پرنده که ۱۹ گونه آن حمایت شده و آسیب پذیر هستند و پستانداران عمده و بارزی نظیر کل و بز ، قوچ و میش ، پلنگ ، گرگ و … اهمیت این منطقه را از لحاظ ارزشهای زیستگاهی و جانوری آن نشان میدهد .

این منطقه ۱۲ درصد پرندگان ایران و ۴۴ درصد پرندگان استان را در خود جای داده ، بیش از ۳۰ درصد پرندگان این منطقه و از جمله پرندگان شکاری حمایت شده اند و از نظر پستانداران نیز غنی است و ۸/۸ درصد پستانداران کشور را در خود جای داده است از ۱۱ گونه پستانداران این منطقه ۳ گونه حمایت شده اند .

این منطقه در سال ۱۳۸۱توسط شورایعالی حفاظت محیط زیست به عنوان منطقه حفاظت شده تعیین گردید.
 منطقه الوند در ۲۰کیلومتری غرب شهرستان خمین و۳۰کیلومتری جنوب شرقی شهرستان شازند واقع است.از نظر موقعيت جغرافيايي در حد فاصل 30/38/49 الي 00/49/49 طول شرقي و 00/42/33 الي 10/49/33 عرض شمالي واقع شده است.
وسعت منطقه:مساحت منطقه ۷۲۰۰هکتار می باشد.
 منطقه شامل وضعيت توپوگرافي، چشم انداز، پوشش گياهي و گونه هاي شاخص گياهي، وضعيت عمومي حيات وحش و گونه هاي شاخص و كريدورها): کوه الوند منطقه ای کاملاٌ کوهستانی با کمربندهای ارتفاعی متفاوت که دارای کوهها وتپه ماهور های بلند ودره های متعددی است.بلندترین نقطه این منطقه قله کوه الوند با ارتفاع ۳۰۹۶متر می باشد.تنوع زیستی موجود در منطقه الوند در هیچ نقطه دیگری از محدوده های جنوبی استان تکرار نشده و وجود ۹تیپ گیاهی با ۱۱۵گونه که ۲درصد آنها اندمیک می باشد.ونیز حضور بیش از ۶۰گونه پرنده که ۱۹گونه آن حمایت شده وآسیب پذیر هستند.پستانداران عمده وبارزی نظیر کل وبز،قوچ ومیش،گرگ و...اهمیت این منطقه را از لحاظ ارزشهای زیستگاهی وجانوری نشان می دهد.این منطقه ۱۲%پرندگان ایران و۴۴%پرندگان استان را در خود جای داده وبیش از ۳۰%پرندگان این منطقه،پرندگان شکاری حمایت شده اند.واز نظر پستانداران نیز غنی است و۸/۸%پستانداران کشور را در خود جای داده است.از ۱۱گونه پستانداران این منطقه ۳گونه حمایت شده اند.
جاذبه هاي اكوتوريسمي:وجود چندين چشمه كه در فصول پرآبي چشم انداز زيبايي در منطقه ايجاد مي كنند. استفاده از گياهان داروئي در منطقه
وضعيت عمومي اقتصادي اجتماعي: وجود چندين روستا مانند طيب آباد، لكان، كجارستان، آب باريك، موچان، عليم آباد، خرمآباد و ... كه اقتصاد منطقه بر پايه دامداري و كشاورزي است.

|+| نوشته شده توسط امان صيادي در یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۴  |
 عاشورا
سلام بر حسین، سلام بر علی بن الحسین، سلام بر یل ام البنین عباس، سلام بر اهل بیتشان و سلام بر یاران با وفایشان و سلام بر پیروانشان

|+| نوشته شده توسط امان صيادي در چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳  |
 احمد شاه در سیزده بدر
باز هم قاجاریه و باز هم ...

تصویر زیر از احمد شاه قاجار در سیزده بدر می باشد.

|+| نوشته شده توسط امان صيادي در یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۱  |
 بازگشت دوباره درنای سیبری به ایران
بازگشت آخرین درنای سیبری به جا مانده از جمعیت ایرانی بر دوستداران این پرنده خجسته باد
آخرین بازمانده از جمعیت غربی درنای سیبری، بامداد دوشنبه 8 آبان ماه 1391 در دامگاه های «ازباران» استان مازندران فرود آمد. این پنجمین سال متوالی است که این پرنده به تنهایی مهاجرت خود به ایران را انجام می دهد و اهالی فریدونکنار و ازباران نام این پرنده را «امید» گذاشته اند.

به گزارش سبزپرس «الن ووسالو» مدیرعامل انجمن حفاظت درنای سیبری با تایید این خبر گفت: «امید» ساعت ۲:۳۰  بامداد دوشنبه 8 آبان ماه 1391 در دامگاه ازباران به زمین نشست. تعدادی از دامگاه داران منطقه ازباران امید را درحالی که بر فراز دامگاه های این منطقه درحال چرخ زدن بوده، دیده اند و در نهایت درنا در این منطقه فرود آمده است.
او تاکید کرد: این پنجمین سالی است که امید به تنهایی مهاجرت زمستانه خود را انجام می دهد.
 

""عکس از آرش یکدانه""
 
ووسالو ادامه داد: امید مطابق هر سال در دامگاه ازباران فرود آمده و به گفته آقای صادقی، رئیس اداره محیط زیست بابلسر در ساعت ۷:۳۰ صبح دوشنبه، به فریدونکنار رفته است.
امید که یک درنای سیبری نر است، آخرین بازمانده از جمعیت غربی درنای سیبری است که هرسال به تنهایی مهاجرت زمستانه خود را انجام می دهد. اهالی منطقه فریدونکنار و ازباران، اهمیت زیادی برای حضور این پرنده در منطقه قائل هستند.

درنای سیبری (نام علمی: Grus leucogeranus) پرنده‌ای از خانواده درنایان است. این پرنده ظاهر خاصی دارد که آن را از دیگر پرندگان متمایز می‌کند. درنای سیبری پرنده‌ای بزرگ با قدی نزدیک به یک و نیم متر و فاصله دو بال بیش از ۲ متر و بدنی یکدست سفید است که پاهای بلند سرخ رنگ دارد و منقار بلند سیاهی روی صورت قرمز رنگ آن نشسته‌است.
درنای سیبری در باغ وحش تنوجی ژاپن.

درنای سیبری به سه جمعیت اصلی شرقی، غربی و مرکزی تقسیم می‌شود. جمعیت شرقی تابستان در شرق سیبری زادآوری کرده و برای زمستان‌گذرانی به شرق چین می‌آیند، از اعضای این گروه بیش از ۳ هزار درنا باقی مانده که زیستگاه زمستانی تقریبا تمام آن‌ها در دریاچه پویانگ و اطراف آن است. جمعیت غربی و مرکزی تابستان‌ها را در سواحل رود اوب واقع در غرب سیبری و یاقوتستان گذرانده و سپس گروه مرکزی برای زمستان‌گذرانی به هند و گروه غربی به شمال ایران می‌آمدند. از گروه مرکزی در سال ۱۹۹۲ تنها یک جفت باقی مانده بود و آخرین آن‌ها آخرین بار در سال ۲۰۰۲ دیده شده و احتمالا این گروه منقرض شده است. از جمعیت غربی آن نیز که تابستان به شمال ایران می‌آمدند از زمستان ۲۰۰۷ تاکنون تنها یک پرنده باقی مانده‌است که زمستان‌ها به تالاب فریدون‌کنار می‌آید. مسیر مهاجرت این یک پرنده از فریدون‌کنار به سوی سواحل غربی دریای خزر ادامه پیدا کرده و پس از گذشتن از استان گیلان، جمهوری آذربایجان، داغستان، و منطقه آستراخان روسیه به سوی شمال قزاقستان رفته و سپس تا رودخانه اوب در نزدیکی اقیانوس منجمد شمالی ادامه می‌یابد.

طول این پرنده ۱۳۵ سانتی‌متر و صدای آن آرام، آهنگین و رسا شبیه کروک کروک است. درنای سیبری در مناطق تالابی، شالیزارها، نیزارها و دریاچه‌ها به سر می‌برد.

پراکندگی درنای سیبری بیشتر در جنوب چین، هند و سیبری روسیه است. درناهای گروه شمال روسیه زمستان‌ها به مناطق پارک ملی بوجاق کیاشهر در گیلان و فریدون‌کنار مازندران ایران می‌کوچیدند ولی امروزه نسل آن‌ها در ایران تقریباً منقرض شده. در ایران در سال ۱۳۸۵ یک میلیون دلار برای حفظ نسل درنای سیبری در تالاب فریدون‌کنار اختصاص یافته‌است.
 
|+| نوشته شده توسط امان صيادي در سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۱  |
 قانون حیات وحش

قانون وحش می گوید تنها زمانی که گرسنه هستید بکشید
          
عکاس میشل دنیس - Huot، که این تصاویر شگفت انگیز  را در سیاحت اکتشافی در افریقا در کنیا گرفته است ،  او گفته بود از آنچه که دیدم حیرت کردم.
"این سه برادر (یوزپلنگ)  که با هم زندگی میکنند ، ' او گفت : 'در صبح یکروز ما آنها را دیدیم، به نظر می رسیدکه  گرسنه نباشند ،  با هم بازی  میکردند . 'در یک نقطه ، آنها گروهی از اهوان را دیدند که فرار میکردند. اما یک اهو که جوان بود به اندازه کافی سریع نبود  و به راحتی  گرفتار  ان برادران شد".
این صحنه های فوق العاده  را در زیر ببینید

 و بعد بدون اینکه به او اسیبی برسانند از انجا دور شدند

 

با تشکر از سرکار خانم سمیرا حسین پور

|+| نوشته شده توسط امان صيادي در یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۱  |
 گالری سلاح 1

|+| نوشته شده توسط امان صيادي در یکشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۰  |
 ببر مازندران

وقتی نام ببر در ایران برده می شود بی اختیار هر ایرانی وطن دوستی ببر مازندران را به یاد می آورد. سلطان گربه سانان ایران..ببر ایران امروز به افسانه ها پیوسته است.به روزگارانی نه چندان دور در پهنه ای به وسعت جنگل ها و بیشه زارهای گیلان و مازندران از آستارا تا نواحی ترکمن صحرا ببر ایران قدرت بلامنازع محسوب می شد. عملکرد ناصواب آدمیان در آن وسعت پهناور چنان عرصه را بر این گربه بزرگ ایران زمین تنگ کرد و قلمرو زیستی او را محدود نمود که ناچار به ترک بوته زارها و نیزارها شد(محیط زیست طبیعی و مورد علاقه ببر که توسط انسان ها نابود شد). هیچ از خود سوال کردید چه بلایی بر سر این حیوان زیبا آمده است؟ اگر چندین دهه قبل را مجسم کنید در آن زمان دشت های مازندران را جنگل های دشتی می پوشاند و به سختی می توانستیم آسمان را شاهد باشیم ولی حالا نیزارهای گرگان را خشکانیده ایم و اراضی را به کشتزار تبدیل نمودیم ناآگاهانه تیشه به ریشه زیستگاه زدیم خلاصه اینکه ببری که در زمان زیمان می بایست در این نیزارها زیست نماید تا توله آن از گزند مورچه ها در امان باشد با از بین رفتن این نیزارها نتوانست به حیات خود ادامه بدهد و نسل آن از بین رفت. کوچ اجباری این جانور بزرگ به ارتفاعات جنگلی رقابتی نابرابر در میان او و سایر گوشتخواران جنگل های مرتفع ایجاد کرد چرا که گوشتخواران دیگر به نوع شکار در جنگل های انبوه و مرتفع عادت داشتند و طبیعتاً در سفره مشترک شکار یعنی چرندگان (به ویژه گراز که غذای اصلی ببر بود) نصیب و بهره اصلی آن رقیبان بود. نسل ببر که از زیستگاه اصلی خود به تدریج عقب نشینی کرده بود از سویی به علت شکار بی رویه در معرض خطر بود و از طرف دیگر به دلیل حمله گاه و بی گاه به گاو و گوسفندان روستاییان به دلیل گرسنگی، بغض و کینه صاحبان احشام تلف شده متوجه ببر مازندران می شد آنان با طعمه های سمی موجب هلاکت تعداد اندک باقیمانده از گروه بزرگ ببرها شدند.

اين "گربه" بزرگ و زيبای ايرانی بيش از 40 سال است که به احتمال نزديک به يقين نسلش در ايران منقرض شده است. گرچه هر از چند گاه خبر برخورد با ببردر بيشه های مازندران در بين ساکنان برخی روستاهای آن خطه اميدی را در دلها زنده ميکند, افسوس که هيچ رد , اثر يا نشانی که دال بر مستند بودن اين خبرها باشد بدست نيامده و متاسفانه اين نوع اخبار را ميتوان تنها بعنوان خطای ديد و يا شايعه تلقی کرد. زنده ياد کريم کشاورز در کتاب تاريخ گيلان وقتی ددان موجود در شمال را برمی شمارد ببر هم جزو آنهاست. و کتاب فوق در سال 1347 شمسی به چاپ رسيده است. يعنی 40 سال پيش هنوز ببر در جنگلهای شمال ايران وجود داشت, و يا اينکه تازه منقرض شده و کسی از اين فاجعه محيط زيستی با خبر نبوده. درباره آخرين ببرهای مازندران که ديده شده دو روايت وجود دارد که هر دو غم انگيز است, اولی ببری است که در سال 1332 در بیشه ای نزدیک و مشرف به روستای آق قمیش در ۱۰ کیلومتری شرق کلاله بر سر راه مینو دشت ــ بجنورد، توسط شکارچی حرفه ای به نام سروان احمد هنرور شکار شد. احمد ميرزاده, شاعر و نويسنده نوجوانان, در کتابی به نام " ببرها هنوز نعره مى كشند" درباره اين ماجرا نوشته است. و دومی در سال 1338 ببری با رنگ حنايی مايل به قرمز با خطوط پهن سياه‌رنگ در ارتفاعات جنگلی شمال ايران توسط يک شكارچی محلی کشته شد.

تصویر زیر مربوط به ببر مازندران در سال 1912 میلادی میباشد. این تصویر توسط سربازان روسی گرفته شده که در بخشهای خراسان و گرگان این ببر را شکار کرده بودند. برخی از کارشناسان این تصویر را متعلق به ببر مازندران نمی دانند و استنباط آنها ظاهر ببر و تفاوتهای تئوریک با ببر مازندران را دلیل قرار میدهند ولی تاکنون مدرکی دال بر رد این تصویر وجود نداشته است. این تصویر در بسیاری از سایتهای روسی دیده میشود و محل شکار را در خراسان شمالی و گاهی نیز در مناطق گرگان ذکر کرده اند.

 

 

|+| نوشته شده توسط امان صيادي در سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۰  |
 محافظین از یاد رفته حیات وحش
مطلب ذیل در هفته نامه صدای گلپایگان به چاپ رسیده و در شماره های آتی مجله شکار نیز درج خواهد شد.

محافظين از ياد رفته حيات وحش

(امان صیادی)

 با گذشت زمان شاهد برخي  جنايات زيست محيطي و متاسفانه انقراض گونه هاي ارزشمند حيات وحش ايران همچون ببر مازندران، شير ايراني و ... که از حدود 40 يا  50 سال قبل, ديگر کسي حتي ردپايي از اين موجودات نديده است بوده ايم  و امروزه نيز علیرغم تلاشهای فراوان سازمان حفاظت از محیط زیست و محیط بانان شاهد گونه هاي در حال انقراض ميباشيم که  از جمله ميتوان به يوز ايراني و پلنگ ايراني و برخي گونه از پرندگان و ... اشاره نمود.

اگر نظر برخي مردم بي اطلاع را در اين مورد خواسته باشيم قطعاً باني اين تخريب و نسل کشي را شکارچيان ميدانند و هيچ گاه اسمي از شکارکشها و قاچاقچيان پوست و شاخ و ... به ميان نمي آورند.

انجمن ها و تشکلهاي مردمي مختلفي که متاسفانه برخي اعضاي اين انجمنها را انسانهاي ناآگاه به حيات وحش و محيط زيست تشکيل ميدهند شکل گرفته اند و شکارچيان را باعث و باني تمام اين جنايات مي دانند و چشم و گوش بسته به مخالفت با شکار و شکارچي گري برخواسته اند.

در اين مبحث به علت اينکه خود از زمره شکارچيان هستم و برايم افتخاري نيز مي باشد سعي نموده ام هيچ حمايت بي جايي از شکارچيان نکنم و حقيقت را بيان کنم.

درابتدا به تاریخچه حفاظت حيات وحش در محيط زيست ايران می پردازیم.

همه ما از تاريخچه سازمان حفاظت از محيط زيست آگاهیم، مگر نه اين که اين سازمان ابتدا در سال 1348 توسط چند شکارچي دلسوز و حقيقي با عنوان کانون شکار شکل گرفت و از جمله انجمنهاي مردمي بود و به حفاظت و نگهداري وحوش همت گماشت؟ پس از طي مراحل و تحليل هاي بعدي به مرور اين انجمن مردمي با گذشت سالها امروزه به يک سازمان رسمي در کشور تبديل شده است و با جدّیت به کار خود مشغول است .

شاهد بوديم که در سال 1387 در يکي از مناطق حفاظت شده کشور يکي از محيطبانان قهرمان و دلسوز دو شکارکش که از هر نوع جنايتي کوتاهي نميکردند را از پاي در آورد (گفته میشود که اين دو شکارکش سفارش هر نوع گوشت شکاري را براي فروش       مي پذيرفتند)  البته شکار يک حيوان هيچگاه با خون يک انسان برابري نمي کند اما اين قضيه روح بلند و طبيعت دوست يک انسان را اثبات مي نمايدکه از زمره شکارچيان است. در سالهاي اخير شاهد بوديم که شخصي به عنوان طبيعت مرد ايران معرفي گرديد که روزی شکارچي بوده  است.

متأسفانه در همين سالهاي اخير با وجود بحران انقراض برخي گونه ها  همچون پلنگ، برخي شکارچيان تروفه خارجي درخواست صدور پروانه شکار اين موجودات را مي نمايند.

 از اين قضايا که بگذريم به برخي موارد ديگر برخورد مي نماييم که باز هم حضور شکارچيان در صحنه را ملزم ميدارد به عنوان مثال  چندي قبل کشاورزان شهرستان سراب، تابعه استان آذربايجان شرقي از حضور خرگوشها در منطقه و کثرت جمعيت آنها اعلام شکايت کردند و اظهار داشتند باعث تخريب باغات و زمينهاي زراعتي ايشان شده اند. با بررسي به عمل آمده از سوي سازمان و تاييد صحت گفته هاي کشاورزان سازمان تصميم گرفت با رها سازي چند قلاده گرگ که به گفته برخی منابع این گرگها را از يک کشور خارجي به قيمت گزافي خريداري و وارد نموده بود اين معضل را برطرف نمايد که متاسفانه شاهد بوديم که اين گرگها نه تنها مشکل کشاورزان را حل نکرده بلکه براي عامه مردم آن منطقه مشکل ساز واقع گردیدند چرا که خوی و رفتار این گرگها بیش از آنکه شکاری و عامل کشتن خرگوش و سایر حیوانات موذی باشد، نشانه هایی از هار بودن و حتی حمله به اهالی بومی در آنها گزارش شده بود. حتي به کشاورزان حين تردد در مزارع نيز هشدارهايي داده شد و گفته میشودکه سازمان براي شکار اين گرگها جايزه تعيين کرده بود.

اما سوال اينجاست که اگر اين امر بر عهده شکارچيان بود چه اتفاقي ميافتاد ؟

شايد به جاي پرداختهاي گزاف و ايجاد مشکلات بزرگ (حمله اين گرگها به انسان) و عدم رفع مشکل اصلي يعني خرگوشها، ميتوانست با صدور پروانه شکار اين حيوان براي اقليتهاي ديني و يا حتي شکار تشويقي به عنوان مثال براي هر خرگوش مبلغي مشخص ميگرديد و به شکارچي پرداخت ميشد اين مشکل بسيار بسيار کم هزينه تر و بهتر و زودتر حل ميشد.

از اين قبيل مشکلات امروزه در این وادي فراوان داريم اما خود قضاوت کنيد:

(( آيا محافظين از ياد رفته حيات وحش شکارچيان نيستند؟؟؟؟؟ )) البته اين جمله بدان معنا نيست که مسئولين زحمت کش سازمان بايستي کنار زده شوند و فقط شکارچيان در راس قرار گيرند بلکه مسئولين سازمان مي بايست گاهي اوقات به جاي تکيه بر علم مطلق از تجربه هم بهره مند گردند.

به عنوان مثال در سال گذشته شاهد اقدام تحسین برانگیزی از سوی مهندس ابراهیمی کارنامی، مدیریت محیط زیست استان فارس و رئیس پارک بمو بودیم که ایشان طرح مبارزه با بره گیری در فصل زاد آوری را با همیاری شکارچیان منطقه و اهالی بومی به اجراء گذاشت و نتیجه بسیار مطلوبی بدست آمد. حتی برخی از قاچاقچیان بره ها را نیز به این طرح دعوت و سپس از آنها تقدیر به عمل آورد.

 

همچنین یکی دیگر از علاقمندان به شکار در این استان که گهگاه با پروانه شکار اقدام می کند، درباره لزوم استخدام افراد بلد و محلی گفت: "شکارچی ها و بره گیر هایی که پارسال به همت آقای کارنامی جمع شدند و جلوی بره گیری را گرفتند افرادی «بلد» بودند به این معنا که می دانستند بره گیر چه ساعت و در کجا اقدام به این کار می کند، آنها به خوبی راه های کوهستانی و منطقه را می شناسند. اما شکاربانی که از لار به اینجا آورده شده هنوز با این مسیر ها آشنا نیست، پارسال همکاری خیلی خوبی اداره محیط زیست با مردم داشت و به جرات می توان گفت تمامی بره گیر های حرفه ای را دعوت و همکاری انها جلب شد. وی از وضعیت امسال ابراز نارضایتی کرد و گفت: با وجود اینکه پارسال طرح جلوگیری از بره گیری موفق بود و مردم محلی و تشکل های مردمی هم در آن شرکت کردند؛ اما امسال این طرح اجرا نشد و متاسفانه در همه جا شاهد فروش این بره های کوچک هستیم که به جای اینکه با مادرشان در طبیعت باشند به کشور های حاشیه خلیج فارس فروخته می شوند."

در سال 86 نیز شاهد بلند همتی برخی شکارچیان شهرستان گلپایگان و خوانسار بودیم که با تشکیل انجمنی مردمی با عنوان موسسه دوستداران طبیعت صحه ای بر تمایز شکارچیان از شکارکشها گذاشتند و تعهد و مسئولیت پذیری قشر شکارچی را اثبات نمودند.

حال اميد آن داريم که با الگو برداری از رویکرد کنونی حفاظت از حیات وحش در دنیا که این امر را بدون مشارکت مردم بومی امکان ناپذیر می داند، با همت مسئولين و تلاش شکارچيان و همياري مردم، حيات وحش ايران براي فرزندانمان به رويا تبديل نگردد.

و در آخر به نظرات و اقدامات انجام شده برخي بزرگان و اساتيد در مورد شکار مي پردازم:

راس اوستين, نويسنده, شکارچيان را متعهد ترين طبقات اجتماعي نسبت به حيات وحش و تداوم آن ميداند.

ريچارد بي وايتز مقام ارشد سازمان محيط زيست ايالات متحده طي گزارشي رسمي بيشترين ميزان کمک به پروژه هاي حفاظتي را از طريق ماهيگيران و شکارچيان عنوان کرده است. تنها در سال 1992 ميزان فروش وسائل و تجهيزات شکار و ماهيگيري در امريکا بيش از 42 ميليارد دلار بوده است, يعني بيش از دو برابر درآمد ارزي کشور مصر در آن سال.

تدترنر, صاحب پيشين سي.ان.ان يکي از شکارچيان تروفه در امريکاست که چند سال پيش به دنبال بازنشسته کردن خود همه ثروت خود را به حفاظت از محيط زيست, ايجاد مناطق حفاظت شده جديد و بازگرداندن گونه هاي منقرض شده در طبيعت آمريکا همچون گاوميش معروف آمريکايي(بيزون), گرگ ايبري و امثال به زادگاه و زيستگاه قديمي خود اختصاص داد.

آلدولئوپولد, متفکر صاحب نام غرب در حوزه فلسفه و طبيعت تعبيري نسبتاً کامل ارائه داده است: بشر در طول تاريخ به واسطه برخورداري از برتري منطق و عقل به خود اجازه دخالت در سير طبيعت را داده و هرگونه دخل و تصرفي را بر خود مجاز دانسته است.

|+| نوشته شده توسط امان صيادي در شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۰  |
 قاجاریه
شکارکشهای عهد قجر

لطفاْ نظرتون را اعلام کنید:

 

|+| نوشته شده توسط امان صيادي در یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۰  |
 اپتیک دوربینهای دو چشمی

كلياتي در مورد اپتيك دوربینهای شكاري

 

مقدمه:
شايد بارها از خود پرسيده‌ايد كه چرا قيمت دوربينهاي شكاري بسيار متفاوت است در حاليكه ساختار فيزيكي و ظاهري اغلب آنها كمابيش مانند يكديگرند. در اين شماره با تكيه به مفاهيم اصلي و نيز نگاهي تازه‌تر به صنعت اپتيك پيشرفته و نورسنجي، مطالبي جديد بازگو مي‌شود تا هم به بسياري از سوالات خوانندگان محترم در اين مقوله پاسخ مناسب داده شود و هم ابهامات آنان براي انتخاب يك دوربين شكاري در خور نياز، برطرف شود. در خصوص چگونگي انتخاب دوربينهاي شكاري مختلف در شماره‌هاي آتي به تفصيل خواهيم نوشت. اميد مي‌رود اين اطلاعات براي علاقه‌مندان جهت انتخاب يك دوربين مناسب، مفيد و موثر باشد. از آنجايي كه دانستن كليات و اصطلاحات فني رايج در شناخت دوربينها حائز اهميت فراوان است و در ساير مباحث نيز مورد استفاده واقع مي‌شود، در اين بخش، اين اصطلاحات را با ذكر جزئيات بيشتر يادآوري مي‌كنيم:
بزرگنمايي (Magnification):
معمولا دوربينهاي دوچشمي را با دو عدد مي‌شناسند كه عدد اول بيانگر ميزان بزرگنمايي يا قدرت دوربين مي‌باشد كه نشان مي‌دهد شي مورد نظر به چه ميزان نزديكتر به نظر مي‌رسد. مثلا در دوربين 42×10 عدد 10 نشانگر بزرگنمايي دوربين است يعني هدفي كه در فاصله 100 متري قرار دارد در فاصله 10 متري ديده مي‌شود. دوربينهاي دوچشمي معمولا با بزرگنمايي ثابت ساخته مي‌شوند. البته برخي انواع بزرگنمايي دوگانه دارند و امكان تغيير بزرگنمايي در دو حالت را دارند. اين تكنولوژي ابداع شركت Leica مي‌باشد كه از اين نمونه مي‌توان دوربينهاي Dovid 8+ 12X42 را نام برد. اين سيستم به گونه‌اي طراحي شده كه با تغيير بزرگنمايي، تنظيم ديوپتر دوربين به صورت اتوماتيك انجام گيرد. در مورد دوربينهاي تفنگ، بزرگنمايي ممكن است ثابت (مثلاً 6x42) يا متغير Variable (مثلا 2.5 10x42) باشد. اين بدان معني است كه دوربين داراي بزرگنمايي ثابت 6X و يا بزرگنمايي متغير 2.5X تا 10X مي‌باشد.
قطر لنز خارجي ي شيئي:
عدد دوم در دوربينهاي دوچشمي (به طور مثال 42 در موارد ذكر شده) قطر لنز بيروني يا شيئي را به ميليمتر نشان مي‌دهد. بديهي است هر قدر اين لنز بزرگتر باشد ميزان نوري كه وارد مي‌شود بيشتر است. البته حمل يك دوربين با قطر لنز شيئي بالا با توجه به وزن و حجم آن در مسافتهاي طولاني و يا كوهستان، خسته‌كننده است و مناسب نيست. درمحيط‌هاي جنگلي و يا كم‌نور و جايي كه حتي بشود دوربين را روي يك تكيه‌گاه ثابت مانند سه‌پايه قرار دا د، مي‌توان از دوربينهاي دوچشمي با قطر لنز شيئي بالا مانند 56، 58، 60 ميليمتر و... استفاده نمود. به تازگي دوربينهاي آلماني، علاوه بر پوششهاي منحصر بفرد و مخصوص روي لنزهاي شيئي، از موادي مانند فلورايد در ساختار مولكولي لنزهاي خود استفاده مي‌كنند كه از اين نوع مي‌توان دوربينهاي Zeiss سري FL و Leica سري Ultravid را نام برد.
ميدان ديد (FOV= Field Of View):
ميدان يا حوزه ديد فضايي است كه با دوربين از فاصله معيني (1000 متري يا 1000 ياردي) ديده مي‌شود و اغلب با متر يا فوت بيان مي‌گردد. اين طول در حقيقت قطر حوزه دايروي شكل تحت عنوان ميدان ديد است. لازم به ذكر است هرچه ميدان بزرگنمايي يك دوربين بيشتر باشد، حوزه ديد آن كوچكتر مي‌شود. گاهي اوقات در مشخصات فني يك دوربين، از زاويه ديد دوربين نيز نام برده مي‌شود كه اين زاويه مانند شكل فوق، زاويه بين دو وجهي است كه ميدان ديد دوربين را تامين مي‌كند. در مورد برد دوربين بايد گفت يك مشخصه حسي است كه توسط كاربر كه مي‌خواهد جزئيات تصوير را در دوردست ببيند تداعي مي‌شود. بسياري از مردم از بزرگنمايي بالا به عنوان برد بالاي دوربين نام مي‌برند كه درست نيست. از اين رو به توضيح يك اصطلاح جديد با نام «عمق ديد» مي‌پردازيم. عمق ديد (Depth of View) در حقيقت قابليت تشخيص جزئيات تصوير در فواصل دور است. درست است كه با بزرگنمايي بالاتر امكان تشخيص جزئيات تصوير بالاتر مي‌رود ولي در بزرگنمايي پايين‌تر، نه تنها ميدان ديد دوربين بيشتر مي‌شود بلكه عمق ديد آن نيز افزايش مي‌يابد. پس يك دوربين با بزرگنمايي مناسب و در عين حال تكنولوژي لنز بالا براي يك شكارچي، طبيعت گرد و يا پرنده بين بسيار بهتر از يك دوربين با بزرگنمايي بالاتر و كارآيي پايين مي‌باشد.
عامل روشنايي (Tvilight Factor):
اين عامل به كيفيت لنز يا منشور در دوربينها بستگي ندارد و از فرمول رياضي زير به دست مي‌آيد:
عامل روشنايي= Z بزرگنمايي= V
قطر لنز شيئي دوربين به ميليمتر= D
Twilight Factor قابليت و عملكرد دوربين را در نور كن و يا محيطهاي غبارآلود يا مه‌آلود نشان مي‌دهد. به طور مثال شكارچيان از دوربين 8x56 در جنگل‌ يا محيطهاي مشابه استفاده مي‌كنند. عامل روشنايي اين دوربين به صورت زير محسابه مي‌شود:

ادامه مقاله را در ادامه مطلب مطالعه فرمائید.


ادامه مطلب
|+| نوشته شده توسط امان صيادي در یکشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۹  |
 
 
بالا