گرچه شيرين است لفظ کرد و لر يا اصفهاني
هست شيرين تر از آن ها لهجه ي گلپايگاني
مادر بزرگم مي گفت : قلاغ ها روي درخت نارون توي حياط جمع مي شوند و خانه را روي سرشان مي گذارند . نمي داني چه سر و صدايي به پا مي کنند ! من پرسيدم : منظورتان کلاغ است مادر بزرگ از بالاي عينک ته استکاني اش نگاهي به من کرد لبخند زد و گفت نخير منظورم همان قلاغ بود
من گفتم : ولي پرنده هاي توي حياط کلاغ هستند .
مادر بزرگم به حرف من خنديد و گفت : نخير آن ها قلاغ هستند . من خوب مي دانم . اگر باور نمي کني از خودشان بپرس که اسمشان چيست . آن وقت همه با هم يک صدا مي گويند:
قار قار قلاغ قلاغ .
رشد کودک شماره 4 دي 1383
صبح يکي از روزهاي سرد بهمن ماه 1349 بود . برف همه جا را سپيد پوش کرده بود . قار قار کلاغ ها سکوت آرام بخش کوچه و خيابان را بر هم ميزد . فاصله ي منزل ما تا دبيرستان خيلي زياد نبود و من ساعت 7:50
در دبيرستان بودم . آن روز با کلاس پنجم رياضي درس هندسه فضاي داشتم . دانش آموزان اين کلاس در زمره ي کوشاترين وبا سواد ترين شاگردان رشته ي رياضي بودند . اين عزيزان نه تنها در درس هاي علمي بلکه در ساير دروس نيز به برکت وجود دبيران دلسوز و انديشمند و تلاش مستمر خودشان سرآمد بودند.
رقابتي سالم و سازنده در کلاس حکمفرما بود که همگان را به شگفتي وا مي داشت .
آن سال پنجمين سالي بود که دروس رياضي آنان بر عهده ي من بود . مساله ي زير را در کلاس مطرح کردم :
مستطيلي به ابعاد 8 و 5 سانتيمتر را يک بار حول طول و بار ديگر حول عرض آن دوران مي دهيم. حجم استوانه هاي حاصل را در هر مرحله حساب کنيد .
بچه ها مشغول شدند و اکثر آنان خيلي سريع به سوال پاسخ دادند.
-- بابک ! چه جواب هايي به دست آوردي
بابک : اگر حول طول دوران کند حجم استوانه ي حاصل 628 سانتيمتر مکعب و اگر حول عرض دوران کند 8/1004 سانتيمتر مکعب است .
-- آفرين ! توجه کنيد وقتي مستطيل حول ضلع بزرگتر دوران مي کند حجم کمتري توليد مي کند.
حسين : آقا ! سال سال پخچه کوره کوچيکه به بزرگه زوره ( خنده بچه ها )
محمد : بابا تو هم که آبرومونا بردي مردم به کره ي ماه سفر مي کنند تو به پشه ميگي پخچه!!
-- محمد ! چه اشکالي دارد اين لهجه اي ماست . که بايستي در نگهداري آن بکوشيم . و نگذاريم از بين بره . با اين ضرب المثل محلي ديگر مطلب فراموش نمي شود .
حميد : آقا امروزه اکثر کتاب هاي علمي به زبان انگليسي است . حتي به زبان فارسي هم نيست تا چه رسد به لهجه گلپايگاني !
-- ببين حميد ! اين دو موضوع را با هم مخلوط نکنيد . من هم دقيقا اعتقاد دارم که هر ايراني بعد از آن که زبان شيرين فارسي يعني زبان مادري خود را ياد گرفت لازم است که يک زبان بين المللي که در اين زمان انگليسي است به خوبي فرا بگيرد. استاد بزرگوار ما دکتر محسن هشترودي که عاشق زبان فارسي هستند و نمونه اش اشعار نغزي است که در مجموعه سايه ها سروده اند مي گفتند:
يک دانشجوي علوم نمي تواند بدون استفاده از يک زبان خارجي مدارج علمي را بپيمايد .اما اين بدان معنا نيست که هويت خود را از بين ببريم و فرهنگ خويش را فراموش کنيم .
عليرضا : چرا زبان انگليسي زبان بين المللي است
ببينيد هيچ زباني بر زبان ديگر برتري ندارد . يک زبان قبايل آفريقايي همان ارزش را دارد که زبان انگليسي . منتها در هر دوره اي برتري و رواج يک زبان را نفوذ سياسي دولت ها سبب مي گردد . حدود 100 سال پيش زبان فرانسه در ايران رواج داشت. اکثر کتایهای دبيرستاني و دانشگاهي از زبان فرانسه ترجمه مي شد . در دبيرستانها زبان فرانسه تدريس مي شد . ولي الآن در برنامه درسي شما زبان انگليسي تدريس مي شود
محمدجواد : شايد يکي از عوامل تعداد کشورهاي انگليسي زبان است و تعداد افراد انگليسي زبان !
-- البته اين عامل را نمي توانيم ناديده بگيريم . ولي مثلا يک ميليارد مردم چين به زبان چيني صحبت مي کنند ولي اين زبان بين المللي نيست .
حسين : ولي براي مسال علمي از هر زباني بايد استفاده کرد
-- درست است ببينيد ! علوم و تکنولوژي بخشي از تمدن يک ملت را تشکيل مي دهد که براي به دست آوردن آن بايد از گهواره تا گور تلاش کنيم و تا دورترين سرزمين ها سفر کنيم . اما فرهنگ زبان سنت ها آداب و رسوم هر کشور شهر حتي روستا وارداتي نيست و مخصوص همان قوم و قبيله است .
محمد باقر : آقا يک عده اي عقلشون به چشمشون است . آدم نبايد خونه ي شا را که ديد خونه ي خودشو خراب کنه .
-- آفرين ! انسان های خود باخته و کم جنبه خيلي زود سرمايه هاي فرهنگي خود را از ياد مي برند و وقتي شهر خود را به مقصد تهران يا . ترک کردند . همه چيز خود از جمله گويش زيباي محلي را به مسخره مي گيرند و فراموش مي کنند که زاده ي اين آب و خاکند .
تا ز بر خاکي اي درخت تنومند
مگسل ازاين آب و خاک رشته ي پيوند
مادر توست اين وطن که درطلبش خصم
نار تطاول به خاندان تو افکند
اين وطن ما منار نور الهي است هم ز نبي خواندم اين حديث و هم از زند
بابک : اين رباعي خيام که مي گويد : . ..
در
کارگه کوزه گري رفتم دوش ديدم دو هزار کوزه گويا و خموش
هر يک به زبان حال با من گفتند
کو کوزه گرو کوزه خر و کوزه فروش
به يک فارسي زبان احساسي لطيف با معنايي عميق القا مي کند . آيا ترجمه آن به زبان مثلا فرانسه براي يک فرانسوي زبان همان گونه است
-- مسلما خير عکس آن هم درست است . ما ايراني ها نمي توانيم مانند يک فرانسوي از اشعار و ترانه هاي لامارتين لذت ببريم . گويش هاي محلي نيز اين گونه اند . وقتي يک کشاورز گلپايگاني در صحرا به
رفيقش مي گويد :
چم تارکايي گرفته حتما رحمت مياد . وخي تا سول گاز نشده پلنگا ببنديم
يعني : در گوشه ي مخصوصي از آسمان ابرهاي سياه ظاهر شده حتما باران مي بارد . بلند شو تا خيس نشديم به طرف منزل فرار کنيم
آيا آن مفهومي را که گويش محلي به ذهن شما القا ميکند با باز گويي به لهجه اي ديگر يکسان است
حميد : پس چه بايد کرد متاسفانه روز به روز فرهنگ و زبان و موسيقي و سنت هاي ما دارد از بين ميرود
-- همين طور است . يونسکو اعلام کرده است :
گويش هاي محلي و زبان هاي گوناگون قبيله اي که از دستاوردهاي عظيم تمدن بشري است دارد نابود و فراموش مي شود
دو کار مهم بايد انجام دهيم :
الف :
در حفظ و نگهداري آنچه داريم و پسنديده است بکوشيم و هر تحفه ي !! بيگانه را جايگزين آن نکنيم مگر تمدن ما را اعتلا بخشد . (1)
سال ها دل طلب جام جم از ما مي کرد آنچه خود داشت زبيگانه تمنا مي کرد
ب : تاريخ را مطالعه کنيم و ببينيم گذشتگان ما چه کرده اند
عليرضا : در کتابي خواندم که شادروان ابوالحسن صبا براي حفظ موسيقي هاي محلي به نقاط مختلف ايران سفر مي کرد به تمام ترانه ها و آوازهاي مردم از زمزمه ي چوپانان تا آهنگ لايي لايي مادران گوش ميداد و نت نويسي مي کرد تا فراموش نشود و اين ميراث گرانبها به آيندگان منتقل گردد . نمونه اش آهنگ جاوداني و دلپذير ( ديلمان )
-- آفرين ! و من نمونه اي ديگر بياورم .
فردوسي حماسه سراي بلند آوازه ي ايران براي پاسداري از زبان شيواي فارسي دري شاهنامه را سرود و اين زبان را جاودانه ساخت .
بناهاي آباد گردد خراب زباران و از تابش آفتاب
بسازم من از نظم کاخي بلند که از باد و باران نيابد گزند
بسي رنج بردم در اين سال سي عجم زنده کردم بدين پارسي
نميرم از اين پس که من زند ه ام که تخم سخن را پراکنده ام
----------------------------------
1- خوشبختانه امروزه جمعي از فرهنگيان در باره ي تاريخ گلپايگان و فرهنگ و تمدن آن کتاب نوشته اند ضرب المثل ها را جمع آوري کرده اند . به زبان محلي اشعاري جالب سروده اند و ... آثار اين عزيزان در کتابخانه ها و کتابفروشي ها ي گلپايگان نيز موجود است.