آخرین به روز آوری سایت چهارشنبه ۲۹ فروردین ماه ۱۴۰۳

گلها و سبزیجات بهاری در ارتفاعات گلپایگان -موسیر ، لاله ، مرزنجوش ، شوید



آخاله در قبال تبلیغات هیچ مسئولیتی ندارد...



دارو درمانی دربیماری های التهابی آرتریت روماتویید و نقرس


پوشاک (برند)


یادی از گلپایگان - استاد سعیدی


ویدئوی مناره سلجوقی گلپایگان

مناره سلجوقی گلپایگان که از آن به عنوان بلندترین مناره آجری نام می برند ، گویی امتداد پیشینه کهن این خطه را برابر دیدگان هر هنر دوستی آشکار می کند این بنا که به عنوان بلندترین مناره آجری سلجوقی قرن پنجم هجری قمری ایران از آن یاد شده با قدمتی حدود 900 سال همچنان در برابر عوامل طبیعی زلزله، باد، باران، سرما و گرما سرفراز برجای مانده است.


خانه ها و کوچه باغ های دیدنی حسن حافظ


مسجد تاریخی حاج ملاعلی

شبستان تاریخی مسجد حاج ملاعلی با معماری زیبا در مرکز شهر گلپایگان در خیابان مسجد جامع واقع است این بنای ارزشمند با قدمت 200 ساله هم اکنون قابل استفاده و بازدید دوستداران میراث فرهنگی می باشد











چارلی چاپلین به راستی یک معلم بزرگ است

هنر بیش از آنکه دو بال دور پرواز به انسان بدهد اغلب دو پای او را نیز می‌شکند . وقتی به آنجا رسیدی که یک لحظه خود را برتر از تماشاگران رقص خویش بدانی همان لحظه صحنه را ترک کن و با اولین تاکسی خودت را به حومه پاریس برسان من آنجا را خوب می‌شناسم از قرن ها پیش آنجا گهواره بهاری کولیان بوده است در آنجا رقاصه‌هایی مثل خودت را خواهی دید زیباتر از تو چالاکتر از تو و مغرورتر از تو. آنجا از نور کور کننده نورافکن‌های تاتر شانزلیزه خبری نیست نورافکن رقاصان کولی تنها نور ماه است . نگاه کن خوب نگاه کن آیا بهتر از تو نمی‌رقصند اعتراف کن دخترم همیشه کسی است که بهتر از تو می‌رقصد همیشه کسی است که بهتر از تو می‌زند و این را بدان که در خانواده چارلی هرگز کسی آنقدر گستاخ نبوده که به یک کالسکه ران و یا یک گدای کنار جاده حرف نا مربوط گفته باشد.

استاد علي‌اكبر جعفري


«سر چارلز اسپنسر چاپلین» معروف به «چارلی چاپلین» روز شانزدهم آوریل 1889 از والدینی هنرمند در لندن به‌دنیا‌ آمد و روز 25 دسامبر 1977 در سن 88 سالگی در سوئیس درگذشت

چارلی چاپلین اگرچه یکی از نوابغ بزرگ سینماست  اما معلم هم هست !

کمتر کسی ست که از تماشای فیلم های زیبایش درس زندگی نگرفته باشد . فیلم هائی چون عصر جدید  دیکتاتور بزرگ  سیرک جویندگان طلا  روشنائی های شهر و ... همه و همه شاهکار عالم سینما است .

چارلی چاپلین با مونش و زندگی اش به هزاران هزار انسان در سرتاسر جهان نشان داد که بدون عاطفه و انسانیت  این دنیای بزرگ با همه زرق و برق اش تیره و ظلمانی است .

او با همان بازی های ساده و صمیمی  فاشیسم هیتلری  و همچنین مسببین بحران اقتصادی و فقر دامنه داری که حدود 75 سال پیش زندگی میلیون ها نفر را به بازی گرفت  رسوا کرد و به همین دلیل در دوران ظلم و جور  مک کارتیسم  در آمریکا آزار فراوان دید و مجبور شد به مدت 20 سال این کشور را ترک کند . هیتلر هم به خاطر اینکه چارلی چاپلین با بازی در  دیکتاتور بزرگ  فیلم اش کرده بود  کینه اش را به دل گرفت .

او آموزگار بردباری در اوح سختی ها ست . بله چارلی چاپلین به راستی یک معلم بزرگ است .

دوست دارم از او که بی اختیار مرا به سال های دور دور می برد  یاد کنم .

از حدود چهل سال پیش به این طرف نامه ای که  چارلی چاپلین  برای دخترش نوشته  ورد  زبان ها ست . گرچه گفته می شود این نامه روایت ایرانی عواطف و احساسات این هنرمند و معلم بزرگ است و چه بسا واقعی نباشد  اما از آنجا که به نظر من با روحیات و دیدگاه انسانی چارلی چاپلین جور در می آید و از طرفی زیبا نگاشته شده و سراسر درس است  در اختیار شما قرار می دهم .

نام دختر چارلی  جرالدین ست که استعداد بازیگری داشت و مانند پدرش مشهور شد . این نامه در شمار زیبا ترین و شور انگیزترین نامه های دنیا قرار دارد . سعی می کنم بازهم در باره این هنرمند و معلم بزرگ بنویسم .


جرالدین  دخترم  اینجا شب است ... همه ...برادران و خواهرت و حتی مادرت خوابیده اند به زحمت توانستم بی آنکه این پرندگان خفته را بیدار کنم  خودم را به این اطاق کوچک نیمه روشن ... برسانم .

من از تو دورم  خیلی دور اما چشمانم کور باد اگر یک لحظه تصویر تو را از چشمخانه‌ام دور کنم. تصویر تو آنجا روی میز هم هست تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست  اما تو کجائی  آنجا در پاریس افسونگر  به روی آن صحنه پرشکوه تاتر شانزلیزه می‌رقصی  این را می‌دانم و چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی صدای قدم هایت را می‌شنوم و در این ظلمات زمستانی برق ستارگان چشمانت را می‌بینم  شنیده‌ام که نقش تو در این نمایش پرشکوه  نقش آن شاهدخت ایرانی است که اسیر تاتارها شده است .

شاهزاده خانم باش و برقص  ستاره باش و بدرخش  اما اگر قهقهه تحسین آمیز تماشاگران  عطر مستی‌آور گل هایی که برایت فرستاده‌اند  تو را فرصت هوشیاری داد در گوشه‌ای بنشین  نامه‌ام را بخوان و به صدای پدرت گوش فرا دار .

دخترم من پدر تو هستم چارلی  وقتی بچه بودی شبهای دراز به بالینت نشستم و برایت قصه‌ها گفتم  قصه زیبای خفته در جنگل  قصه اژدهای بیدار در صحرا خواب که به چشمان پیرم می‌آمد  طعنه‌اش می‌زدم و می‌گفتمش ... برو . من در رویای دخترم خفته‌ام  رویا می‌دیدم جرالدین رویا، رویای فردای تو  رویای امروز تو  دختری می‌دیدم به روی صحنه  فرشته‌ای می‌دیدم به روی آسمان که می‌رقصید و می‌شنیدم که تماشاگران می‌گفتند: این دختره رو می‌بینی  دختر همون دلقک پیره اسمش یادته  چارلی...

آری من چارلی هستم  من دلقک پیری بیش نیستم . امروز نوبت تو است  من با این شلوار گشاد پاره پاره رقصیدم و تو در جامه حریر شاهزادگان می‌رقصی . این رقص ‌ها و بیشتر از آن صدای کف زدن تماشاگران گاه تو را به آسمان ها خواهد برد  برو آنجا هم برو  اما گاهی نیز به روی زمین بیا و زندگی مردمان را تماشا کن زندگی آن رقاصان دوره گرد کوچه‌های تاریک را که با شکم گرسنه می‌رقصند و با پاهایی که از بینوایی می‌لرزند . من یکی از اینها بودم جرالدین  در آن شب های افسانه ای کودکی که تو با لالایی قصه‌های من به خواب می‌رفتی بیدار می‌ماندم  در چهره تو می‌نگریستم  ضربان قلبت را می‌شمردم ...

در آن شب های دور بس قصه‌ها با تو گفتم اما قصه خود را هرگز نگفتم  این هم داستانی شنیدنی است  داستان آن دلقک گرسنه‌ای که در پست‌ترین محلات لندن آواز می‌خواند و می‌رقصید  صدقه جمع می‌کرد  این داستان من است  من طعم گرسنگی را چشیده‌ام  من درد بی‌خانمانی را کشیده‌ام و از اینها بیشتر من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می‌زند اما سکه صدقه رهگذری خودخواهی آنرا می‌خشکاند را احساس کرده‌ام  با این همه من زنده‌ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند نباید حرف زد .

داستان من به کار تو نمی‌آید  از تو حرف بزنیم بدنبال نام تو نام من است چاپلین  با همین نام سال های دراز بیشتر مردم دنیا را خنداندم و بیشتر از آنچه آنان بخندند خودم گریستم  جرالدین در دنیایی که تو زندگی می‌کنی تنها رقص و موسیقی نیست .

نیمه شب هنگامی که از سالن پرشکوه تاتر بیرون می‌آیی  آن تحسین کنندگان ثروتمند را فراموش کن اما حال آن راننده تاکسی را که تو را به منزل می‌رساند بپرس  حال زنش را هم بپرس ... شاید آبستن باشد و آهی در بساط نداشته باشند ...

گاه گاه با اتوبوس یا مترو شهر را بگرد  مردم را نگاه کن  زنان بیوه و کودکان یتیم را نگاه کن و دست کم روزی یکبار با خود بگو من هم یکی از اینها هستم  آری تو یکی از آنها هستی دخترم نه بیشتر .

هنر بیش از آنکه دو بال دور پرواز به انسان بدهد اغلب دو پای او را نیز می‌شکند . وقتی به آنجا رسیدی که یک لحظه خود را برتر از تماشاگران رقص خویش بدانی همان لحظه صحنه را ترک کن و با اولین تاکسی خودت را به حومه پاریس برسان  من آنجا را خوب می‌شناسم  از قرن ها پیش آنجا گهواره بهاری کولیان بوده است  در آنجا رقاصه‌هایی مثل خودت را خواهی دید  زیباتر از تو  چالاکتر از تو و مغرورتر از تو. آنجا از نور کور کننده نورافکن‌های تاتر شانزلیزه خبری نیست  نورافکن رقاصان کولی تنها نور ماه است . نگاه کن  خوب نگاه کن  آیا بهتر از تو نمی‌رقصند  اعتراف کن دخترم  همیشه کسی است که بهتر از تو می‌رقصد  همیشه کسی است که بهتر از تو می‌زند و این را بدان که در خانواده چارلی هرگز کسی آنقدر گستاخ نبوده که به یک کالسکه ران و یا یک گدای کنار جاده حرف نا مربوط گفته باشد.

من خواهم مرد و تو خواهی زیست  امید من آن است که هرگز در فقر زندگی نکنی... وقتی دو فرانک خرج می‌کنی با خود بگو سومین سکه مال من نیست  این باید مال یک انسان گمنام باشد که امشب به یک فرانک نیاز دارد. جستجو لازم نیست  این نیازمندان گمنام را اگر بخواهی همه جا خواهی یافت  اگر از پول و سکه با تو حرف می‌زنم برای آن است که از نیروی افسونگر این بچه‌های شیطان خوب آگاهم  من زمانی دراز در یک سیرک زیسته‌ام و همیشه و هر لحظه بخاطر بندبازانی که از روی ریسمانی بس نازک راه می‌روند نگران بوده‌ام . اما این حقیقت را با تو بگویم دخترم  مردمان روی زمین استوار بیشتر از بندبازان روی ریسمان نااستوار سقوط می‌کنند . شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب دهد  آن شب این الماس  ریسمان نااستوار تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است .

شاید روزی ظاهر زیبایی تو را فریب دهد و آن روز تو بندبازی ناشی خواهی بود و بندبازان ناشی همیشه سقوط می‌کنند . دل به زر و زیور این دنیا نبند زیرا بزرگترین الماس این جهان آفتاب است و این الماس بر گردن همه می‌درخشد. اما روزی اگر دل به آفتاب چهره مردی بستی با او یکدل باش . به مادرت گفته‌ام در این باره برایت نامه‌ای بنویسد  او عشق را بهتر از من می‌شناسد  او برای تعریف یکدلی شایسته‌تر از من است . کار تو بس دشوار است این را می‌دانم به روی صحنه جز تکه‌ای حریر نازک چیزی تن تو را نمی‌پوشاند . بخاطر هنر می‌توان لخت و عریان روی صحنه رفت و پوشیده‌تر برگشت  اما هیچ چیز و هیچ کس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد دختری ناخن پایش را بخاطر او عریان کند.

برهنگی بیماری عصر ماست  من پیرمردم و شاید که حرفهای خنده آور می‌زنم اما به گمان من تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریان تو را دوست دارد . بد نیست اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد  مال دوران پوشیدگی  نترس این ده سال تو را پیرتر نخواهد کرد ...

می‌دانم که پدران و فرزندان همیشه با هم دعوا دارند . با اندیشه‌های من جنگ کن . دخترم  من از کودکان مطیع خوشم نمی‌آید با این همه پیش از آنکه اشک‌های من این نامه را ترک کند می‌خواهم یک امید به خودم بدهم امشب شب نوئل است  شب معجزه است و امیدوارم معجزه‌ای رخ بدهد تا تو آنچه را من به راستی می‌خواستم بگویم دریافته باشی . چارلی دیگر پیر شده است جرالدین  دیر یا زود باید بجای آن جامه های رقص روزی هم لباس عزا بپوشی و بر سر مزار من بیایی ... گاه گاهی چهره خود را در آینه‌ای نگاه کن آنجا مرا نیز خواهی دید  خون من در رگ های تواست و امیدوارم حتی آن زمان که خون در رگهای من می‌خشکد چارلی پدرت را فراموش نکنی  من فرشته نبوده‌ام اما تا آنجا که در توان من بود تلاش کردم آدم باشم. تو نیز تلاش بکن . رویت را می‌بوسم .

چارلی چاپلین سوئیس ساعت دو نیمه شب سال 1960

اين مطلب تاکنون 8294 بار مشاهده شده است.
مطالب مرتبط با استاد علي‌اكبر جعفري

سیمای فرزانگان- مروری بر زندگی هنری استاد اکبر گلپایگانی
سیمای فرزانگان 14- استاد رضا خوشنویسان الگویِ نظم و ادب و متانت
سیمای فرزانگان- استاد مرتضی شهیدی روایتگر عرفان و ادب فارسی
رُشدیه و مدارس جدید
دبیرستان گوگد و روایت عشق - استاد علی اکبر جعفری
شعله ی امید.
سیمای فرزانگان- زنده یاد آقای حسن موسوی معلم عشق و معرفت - استاد جعفری
جوجه اردک زشت
سیمای فرزانگان (13) - استاد پروفسور دکتر محمد حسن خالصی
سیمای فرزانگان12- ( زنده یاد استاد عبدالحسین مصحفی )
سیمای فرزانگان 11 - استاد دکتر مظاهر مصفا
سیمای فرزانگان(10) - پروفسور فضل الله رضا
سیمای فرزانگان (8) - دکتر محمد ابراهیم صافی
یادی از دکتر غلامحسین مصاحب . به مناسبت هفته ی جهانی ریاضیات
" پائیز " بهار عارفان عاشق
پرواز.
شاد بودن هنر است
در آیینهِ تاریخ (قسمت یازدهم) انقلاب آمریکا
در آیینهِ تاریخ (قسمت دهم) انقلاب صنعتی اروپا و پیامدهای آن
سیمای فرزانگان 1 - دکتر علی عمیدی
پاسخ به معماهای هندسی(1)
پروفسور مریم میرزاخانی، ذهن زیبا، اندیشه پویا، فروتن و شکیبا
در آیینه تاریخ (قسمت نهم) - عصر روشنگری، ادامه دوران رنسانس در شرایطی تازه
در آیینه تاریخ (قسمت هشتم) رنسانس کشف دوباره انسان و جهان
در آیینه تاریخ (قسمت هفتم)-سده‌های میانه ، انجماد فکری و حاکمیت تمام عیار کلیسا
برف نو برف نو سلام سلام
صبح صادق ندمَد تا شب یَلدا نرود
در آیینه تاریخ (قسمت ششم) -اساطیر یونان و آثار حماسی هومر
در آیینه تاریخ (قسمت پنجم) - ارسطو بنیانگذار منطق
در آیینه تاریخ (قسمت چهارم) افلاطون معمار اصلی فلسفه سیاسی
در آیینه تاریخ (قسمت سوم) سقراط
یونان و روم باستان (قسمت دوم)
یونان و روم باستان ( بخش اول )
قلم، نگارنده اندیشه بر کاغذ
دانش برترین شرف آدمی است
خانه تکانی
فرزند زمان خویشتن باش
پشت صحنه حضور استاد علی اکبر جعفری در برنامه زنده سیمای خانواده
سیمای فرزانگان (7) - مروری بر زندگانی استاد بزرگوار، معلّم و خیّر والامقام محمد مهدی صحت
فرهنگ ، نظم ، قانون - بخش دوم
فرهنگ ، نظم ، قانون - بخش اول
سیمای فرزانگان(6) - شادروان استاد سید حسن نوربخش(دبیر)
نیلوفری در سایه سار بید
مصاحبه دانش آموزان با استاد علی اکبر جعفری
نشانی نوروز
یک کهکشان ستاره (بخش اول) حکیم ابوالقاسم فردوسی )
سیمای فرزانگان 2 - شادروان استاد علی وکیلی
یلدا شب گرم مهربانان جاودان باد
سیمای فرزانگان گلپایگان - دکتر علی عمیدی
لبخند
تکنولوژی واحساس
داستان يک زندگي
رفتارهاي مخرب مغز
قورباغه ها
یاد باد آن روزگاران ياد باد
تاشقایق هست زندگی باید کرد
انسان‌ها...
يلدا شب گرم مهربانان جاودان باد
شب چله (یلدا) شب زایش خورشید و آغاز سال نو میترایی
پلي بين كوير و دشت
پرستوها به لانه بر می‌گردند
سخنان پیام آور کربلا حضرت زینب(س) در مجلس یزید
رنگين کمان آرزوها
زندگی درعصر رايانه
سیمای فرزانگان (5) - مرحوم استاد منوچهر خالصی
سیمای فرزانگان (4) - مهندس علیقلی بیانی ، فرزانه‌ای از جنس آب
سیمای فرزانگان(3) - دکتر فضل الله اکبری
عشق و دوستي
وصيت داريوش به خشايارشا
زيبايي‌هاي رياضي: فراكتال‌ها
سیاه چاله های ریاضی
زيبايي‌هاي رياضي - كاشي‌هاي خود پوشاننده
سرگذشت عدد "پی"
استاد پرویز شهریاری اندیشمند و ریاضیدانی عاشق بود
معلم و شاگرد
سیمای فرزانگان 2 - شادروان استاد علی وکیلی
سيماي فرزانگان ۱ - دكتر علي عميدي
رمز و راز جاودانگی
انسان محور توسعه است
ماه و پلنگ
معلم قافله‌سالار عشق است (3)
معلم قافله‌سالار عشق است (2)
معلم قافله سالار عشق (1)
بر فراز کهکشان‌ها
لهجه‌ي گلپايگاني شكر است
آواي چلچله‌ها
گلبانگ توحيد در طلوع شقايق
از سكون مرداب تا خروش دريا
بين مرگ و زندگي
چارلی چاپلین به راستی یک معلم بزرگ است


شما هم چند كلمه بنويسيد

آخاله در قبال تبلیغات هیچ مسئولیتی ندارد.


آب و هوا

پیام های کلی سایت

تماس با ما


كلیه حقوق برای پدید آورندگان 
.:: آخاله ::. محفوظ است. | طرح و اجرا : توحید نیكنامی   | به روز رسانی محتوایی : محمود نیكنامی  
 | .Copyright © 2003-2012 Akhale.ir. All Rights Reserved
|
 | Powered By Tohid Niknami | E-Mail :
Akhale . com @ gmail . com |