یاد یاران روزهای نوبهاران یاد باد سیر باغ و لاله زاران یاد باد صحبت جانبخش یاران یاد باد روز وصل دوستاران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد یادم آید دوستان شاد من دوست هست و خانهی آباد من مهر آنجا چشمه ایجاد من گرچه یاران فارغاند از حال من از من ایشان را هزاران یاد باد
شادروان فریدون مشیری در خاطرات خود مینویسد: ... من در سال 1305 به دنیا آمدم. تا الان که 1376 است از لحاظ تقویمی و شناسنامهای 71 سال دارم. با اینکه در سال 1357 بازنشسته شدهام هنوز روزانه 18 ساعت کار میکنم. خستگی ندارم و ناراحتی هم ندارم. از آنکه پیر شدهام و سالخورده برخلاف آنچه در تلویزیون و جاهای دیگر سالخوردگان را با برگهای پاییزی مقایسه میکنند به نظر من آدمها نباید خودشان خودشان را بازنشسته کنند. چه بسا پیرهای بسیار جوان و افسوس چه بسا جوانان بسیار پیر. 1- استقبال بیش از حد انتظار دوستاران فرهنگ و هنر از دستخط معلمین والامقام و پیشکسوتان آموزش و پرورش گلپایگان در مقاله پیشین نگارنده را به درستی راهی که برگزیدهام امیدوار کرد. یزدان پاک را میستایم که به این کاسنی تلخ بوستان پر گل و ریحان دانش و فرهنگ فرصت داده است تا روایتگر شادیها و غمهای لالههای داغدار و شقایقهای عاشق باشم و قصهی فداکاری گذشت و ایثار آنان را در گوش جوانان برومند این خطهی دانشپرور زمزمه کنم.
داستان غم هجران تو گفتم با شمع آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد شمهای از گل روی تو به بلبل گفتم آن تنک حوصله رسوای گلستانم کرد
2- در پایان این نوشتار نمونههای دیگری از پاسخهای دلنشین و روحبخش این عزیزان را ملاحظه خواهید کرد و با ذکر نام کسانی که نوشتهای از ایشان ندارم یاد آنان را گرامی میدارم. آقایان: میرزا باقر اشراقی، حسن برازنده، جواد تاجداری، ناصر حسنزاده، علیاصغر صافی، حسن صلواتی، عباسعلی عباسی، محمدباقر محمدی، محمد مختاری، حسن نوربخش، محمد مهدی نوروزی، میرزا علی نوری که روانشان شاد باد. آقایان: ابطحی، احمدی، محمد اسدی، محمدعلی توسلی، حسن سعیدی، علی رضا، جواد میراحمدی، علی میثمی و خانمها: سعیدی، شهریاری و فاطمی که برای آنان سعادت و سلامت آرزومندم. 3- امید آن دارم که نسل جوان ما که امیدهای آیندهی این مرز پر گوهرند از مجاهدت، تلاش و فداکاری گذشتگان خود سرمشق بگیرند و در راه کسب دانش و معرفت همچون زنبور عسل، شهد گلهای معطر دانش گذشتگان را در پرتو خلاقیت، ابتکار و نوآوری به عسل مصفای زندگیبخش تبدیل کنند، و مانند مورچگان، انباردار معلومات آنان نباشند. در این صورت است که به (باز تولید فرهنگی) همت میگمارند، زیرا بنا به فرمودهی علی (ع) افتخار مرد همت بلند اوست، نه استخوان پوسیدهی گذشتگان. 4- اکنون روی سخن من با بازنشستگان بزرگوار به ویژه فرهنگیان عزیز است. بازنشستگی از حوادث و اتفاقات مهم زندگی است و تاثیر شدید و قابل توجهی در حیات روانی، عاطفی، اجتماعی و اقتصادی افراد دارد. در آسیبشناسی این دوران، دانشمندان و روانشناسان اعتقاد دارند که این تنها کهولت نیست که انسان را زمینگیر می کند، بلکه احساس بیهودگی و ثمربخش نبودن است که وی را در هالهای از ناامیدی و فراموشی قرار میدهد. برای مبارزه با این بیماری روانی چه راهکارهایی وجود دارد الف- کاوش و جستجو برای یافتن یک کار مفید و مورد علاقهی فرد از ضروریات است. ب- سازش با خانواده کانون گرم خانواده میتواند تا حد زیادی از نگرانیها و اضطراب فرد بازنشسته بکاهد و او خود را همچنان محور تصمیمگیریها و مشاوره احساس کند. ج- نوشتن خاطرات دوران اشتغال تجربهها کامیابیها و احیانا شکستها میتواند رهنمودی برای آیندگان باشد. حکیم ابوالقاسم فردوسی در سن کهولت نیز خود را بازنشسته مپنداشت و هستی خود را بر سر شاهنامه گذاشت. تا دستانش توان نوشتن داشت قلم را کنار ننهاد و حاصل رنج سیسالهی خود را در سال 400 هجری و در 71 سالگی به جامعهی ادبی و هنری جهان تقدیم کرد. تا سن 82 سالگی نیز به پیرایش و آرایش آن پرداخت و برخلاف آنچه سلطانمحمود و اطرافیان بیفرهنگش میپنداشتند خود را از جوانی نینداخت. استادان والامقامی همچون پروفسور هشترودی دکتر زرینکوب پروفسور حسابی بدیعالزمان فروزانفر دکتر غلامحسین مصاحب جلالالدین همایی دکتر محمد قریب دکتر خانلری احمد آرام ابوالحسن صبا احمد بیرشک پروفسور تقی فاطمی دکتر عبدالله شیبانی تا آخرین لحظههای زندگی پر ثمر خویش به کار تحقیق و تالیف پرداختند. استاد محمدعلی جمالزاده تا سن 104 سالگی قلم بر زمین نگذاشت. فرزانگانی مانند دکتر باستانی پاریزی دکتر جناب پرویز شهریاری دکتر کاظم معتمد نژاد علی تجویدی و ... ستارگانی هستند که در آسمان علم و ادب و فرهنگ و هنر نورافشانی میکنند و بسیاری از معلمین و فرهنگیان گلپایگان پس از سالها بازنشستگی همچنان به کار تالیف و نوشتن و تدریس مشغولند. 5- من هم به خوبی واقفم که رسیدن به این اهداف متعالی در گرو فراهم کردن یک زندگانی آبرومند برای فرهنگیان شریف شاغل و بازنشسته است. معلمی که افکارش درگیر مسائل طاقتفرسای اقتصادی بوده و همواره نگران سرنوشت خانوادهی خویش است چگونه میتواند اندیشهای آزاد و فکری خلاق داشته باشد اما بنا دارم که:
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد
من که همیشه از خدا خواستهام فقط و فقط معلم باشم و لحظهی مرگم در کلاس درس فرا برسد آرزومند سعادت جامعهی شریف فرهنگی هستم. این آرزو تحقق خواهد یافت حتی اگر در کاسهی چشمانم گیاه بروید. زیرا
سرافرازی ایران در گرو آسایش و آرامش معلمین سرافراز است.
6- تشکیل کانونهای بازنشستگان در شهرستان گلپایگان را به عموم فرهنگیان و سایرین تبریک میگویم و به سهم خود از مساعدتهای بیدریغ مادی و معنوی همهی کسانی که نسبت به ایجاد این مراکز تحقیق و پژوهش مبذول داشتهاند سپاسگزاری میکنم. از این کانونها که مظهر شرف و افتخار گذشتهی این شهرستان است انتظار میرود که با عشق و خردورزی نسبت به تدوین و نشر خاطرات و تجربیات گرانبهای فردفرد اعضا در زمینههای مدیریت سازماندهی روشهای تدریس، چگونگی رفتار با دانشآموزان، بررسی کتابهای درسی و ... همت گمارند. بیشک نتیجهی کار که حاصل خرد جمعی آنان است، گنجینهای برای آیندگان خواهد بود. تنها نشستن و گوشهی عزلت گزیدن و به کارهای بیهوده مشغول شدن همچون موریانه شخصیت آدمی را از درون سست و بیاعتبار خواهد کرد. با ترانهای دلنشین و جاودانه از معینی کرمانشاهی این بحث را به پایان میبرم:
آمد آمد با دلجویی گفتا با من تنها منشین برخیز و ببین گلهای خندان صحرایی را از صحرا دریاب این زیبایی را
با گوشه گرفتن درمان نشود غم برخیز و به پا کن شوری تو به عالم
تو که عزلت گزیده ای غم دنیا کشیده ای ز طبیعت چه دیده ای تو
تو که غمگین نشسته ای ز جهان دل گسسته ای به چه مقصد رسیده ای تو
زین همه طراوت از چه رو نهان کنی شکوه تا به کی ز جور این و آن کنی دل غمین به گوشه ای چرا نشسته ای جان من مگر تو عمر جاودان کنی
تا کی تو چنین باشی عمری دل غمین باشی گل گشت چمن بهتر یا گوشه نشین باشی
تا کی باید باشی افسرده در بند دنیا خندان جوشان چون گل تا بینی لبخند دنیا
علیاکبر جعفری 20/3/1384
|