پدرم ، دوباره خرداد شد . غم از دست دادن تو سنگین بود . همچنان این سنگینی حس می شود نمی دانم که بودی و چه کردی که دوستانت هنوز از تو می گویند از خوبی هایت از مهربانی هایت از درستکاری هایت، کسان دیگری در کسوت تو هستند اما هر روز تعدادشان کم می شود و جایگزینشان کمتر و می رود تا این اخلاق و منش ، هر روز کم رنگ تر گردد . کاش میتوانستم کامل مثل تو باشم اما امکانش وجود ندارد و دیگر امیدی به بهبود حالم نیست . تو چگونه زیستی؟ چه فکر میکردی که ما آنگونه نمی اندیشیم؟ پدرم کوتاهی کردی و آنگونه زیستن را به ما یاد ندادی ! کاش رمز آنرا برایمان گفته بودی و بعد به سفر می رفتی . سفر تو 2 سال است که به درازا کشیده و میدانم که قصد باز گشت به اینجا را نداری . اطمینان دارم که سفر بی خطری را در پیش گرفتی . روحت شاد