
مناسبت های اسفندماه زیاد است از هیچ کدام هم نمیتوان چشم پوشی کرد ، تکرار نویسی و تکرار گویی هم مناسب حالمان نیست به هر حال باید چیز نوئی هم داشته باشیم .. مشکل اغلب بلاگرها همین است . آخرین روز سال بوی نفت میده ولی به قول دوستمان ( آمحرضا) دیگه نفتی وجود نداره که اگه دستامون رنگی بشه بتونیم با اون پاکش کنیم . مطلب 29 اسفند امسال را آنچه در گذشته نه چندان دور گریبان حالمان بود خاطره نویسی میکنم حالا معلوم نیست فلسفه تلاشهای مرحوم دکتر مصدق برا ملی کردن صنعت نفت چی بوده؟ شاید در پایان مطلب یه نتیجه برسیم
عکسی که می بینید هدیه مرحوم مادربزرگه که داخل مختصر اثاثیه ای که داشت به من داد اون نمیدونست که این تابلو یک سند معتبر از دخالت و تاراج اموال ایرانیان توسط روبه صفتان انگلیسیه ، ولی باز هم اگه میدونست اونا سخاوتمندانه به من هدیه میداد این تابلو قطعا تو انگلیس طراحی و ساخته شده و منم هر سال اینو به عنوان تابلوی مناسبت که از هدیه های خوب "بی بی " و یک سند استعماریه توی فضای مجازی قرارش میدم .. امسال 2 وسیله نفت سوز کنارش گذاشتم تا بگم 50 سال پیش همه مردم شهرمون اینگونه زندگی میکردند . یه لمپا (لامپا) و یه فانوس توی تمام خونه ها بود لمپا را، همزمان 3 تا کار ازش میکشیدند . روشنایی ، پخت و پز و گرمایش ، سه واژه ساده که امروزه برا شون عظیم ترین منابع ذخیره انرژی ایران توسط 75 میلیون نفر به راحتی از بین میرود و جایگزینی برا اون نیست . یک سه پایه فلزی روی لمپا قرار میدادند و دیگوله آبگوشت در بالا میجوشید و از حرارت آن برای گرم کردن و از نورش برا روشنایی اتاق استفاده میکردند . رمستون و تابستون این وسیله با مصرف بسیار کمش افراد خانواده ها را دور هم جمع میکرد . تو شبهای تابستان ، فانوس ، روشنایی میراب بود برای گرفتن آب در مزارع . توی هر خونه چراغ توری هم وجود داشت که فقط در ایامی خاص از اون استفاده میکردند .. در کشور ما حساب و کتاب درستی وجود نداره ... حتی حالا که یارانه ها به سرعت به سوی حذف شدن است باز هم ریخت و پاش در انرژی زیاد است و جهانیان همه از این بی رویه مصرف کردن انرژی ایرانیان در حیرتند!
برای ادای وظیفه قسمتی از سخنان مرحوم دکتر معظمی نماینده وقت گلپایگان در مجلس شورای ملی و یار دکتر مصدق در این امر مهم را پی نویس میکنم
در آخرین روزهای مجلس پانزدهم ، هنگامی که دولت ساعد مراغه ای لایحه قرار داد الحاقی نفت را به مجلس تسلیم کرد با این امید که نمایندگان با توجه به کمی وقت آن را هر چه زودتر تصویب کنند ، حسین مکی به عنوان مخالف شروع به صحبت کرد . نطق مکی چند جلسه به طول انجامید و تاریخ پایان دوره پانزدهم قانونگذاری نزدیک می شد . روز دوم مرداد 1328 سردار فاخر حکمت رئیس مجلس در اثر فشار اکثریت تصمیم گرفت موضوع ادامه نطق مکی را به رای مجلس واگذار کند . وکلای اکثریت نیز بر اساس قرار پنهانی با دولت قرار بود به محدود کردن سخنرانی نماینده اقلیت رای بدهند . در این هنگام حادثه ای روی داد که نقشه دولت و اکثریت را نقش بر آب کرد و آن اعتراض شدید نوام با هیجان و حالت متشنج دکتر عبدالله معظمی بود . دکتر معظمی پیش از آنکه سردار فاخر اعلام رای کند فریاد زنان خطاب به رئیس مجلس گفت :
بدبخت ترین ملت کسی است که اراده خودش را در موقع اظهار نظر از دست بدهد و بزرگان قوم مثل مرده روی صندلی ها بنشینند و در مسائل ابتدائی این طور اظهار نظر کنند . آقای رئیس مجلس شورای ملی ، حق ملت در بین است . اجازه بدهید . این وضع مجلس طوری مرا متشنج کرد که من ناچار شدم در اینجا وظیفه نمایندگی خود را که نماینده یک شهرستان فقیر ، گرسنه و بیچاره و بالاخره نماینده یک ملتی هستم که من خودم در خوزستان جز تراخم ، جز پا برهنگی ، جز بیچارگی هیچ چیز ندیدم انجام دهم .
به نقل از (قتصاد سیاسی ایران، )
دکتر عبدالله معظمی که بعدها نیز در جبهه ملی نه بصورت عضو ولی همراه ، نقشهای موثری داشت در این جلسه مجلس با چنین مانوری مانع از اقدامی شد که اگر رای اکثریت واگذار می گردید ، مسلما سرنوشت قرارداد الحاقی غیر از این می شد که شد که اراده خودش را در موقع اظهار نظر از دست بدهد و بزرگان قوم مثل مرده روی صندلی ها بنشینند و در مسائل ابتدائی این طور اظهار نظر کنند . آقای رئیس مجلس شورای ملی ، حق ملت در بین است . اجازه بدهید . این وضع مجلس طوری مرا متشنج کرد که من ناچار شدم در اینجا وظیفه نمایندگی خود را که نماینده یک شهرستان فقیر ، گرسنه و بیچاره و بالاخره نماینده یک ملتی هستم .
جلسه کابینه مصدق برای ملی کردن صنعت نفت
