آنگه شود آغاز ، این عید سر افراز ، بزند بلبل سرمست ، بر شاخه سبز چمن آواز و کند عقده خود باز ، ز هر جا بشوند راهی این شهر فرحناز زتهران و سپاهان و زکاشان و زشیراز ، به صد افه و صد ناز ،و منم دیده بدیدار کنم باز، چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز ، در آ که در دل خسته توان در آید باز ، بیا که در تن مرده روان در آید باز ...
|