دوستی آیات عظام بروجردی و سید جمالالدین گلپایگانی به حدی بود که وقتی نامه ایشان به آیتالله بروجردی میرسید، به احترام از جا بر میخاست، آن را میبوسید و روی دیدگانش مینهاد.
29 محرم، سالروز وفات فقیه و عارف برجسته شیعه، آیتالله سید جمالالدین گلپایگانی است. به همین مناسبت گفتگوی مشروحی با «حسن اردشیری لاجیمی» از مدرسان عرفان اسلامی انجام دادیم که متن آن از نظر میگذرد.
ولادت سید جمال الدین گلپایگانی
حسن اردشیری در ابتدای این گفتوگو اظهار داشت: آیت الله سید جمالالدین گلپایگانی در سال 1295هجری قمری در روستای سعید آباد گلپایگان متولد شد.
وی ادامه داد: ایشان برخی از دروس را در حوزه گلپایگان گذراند و در سن 16 سالگی وارد حوزه اصفهان شد. وی از محضر بزرگانی چون حکیم جهانگیر خان قشقایی و آخوند کاشانی استفاده کرد و از دوستان ایشان میتوان آیتالله بروجردی را نام برد. ایشان در 23 سالگی برای ادامه تحصیلات عازم نجف اشرف شد و در آن جا از محضر آیتالله آخوند خراسانی (ره) بهره برد.
اهمیت نقش استاد در سیر و سلوک
اردشیری، نقش استاد در سلوک عرفانی را یکی از مهمترین اصول دانست و گفت: آیتالله العظمی سید علی آقا قاضی(ره) در اینباره فرمود: اگر انسان نصف عمر خویش را در پیدا کردن انسان کاملی صرف نماید، میارزد.
وی خاطر نشان کرد: در نتیجه، شاید از امتیازات عرفان اسلامی بر اساس سیره اهل بیت علیهمالسلام در مقابل جریانهای معنویت گرای نوظهور این است که در عرفان اسلامی تبعیّت کورکورانه و به دور از آگاهی صحیح نیست و سالک به هرکس بدون شناخت و تأمل دست ارادت نمیدهد بلکه باید این امر آگاهانه و همراه با شناخت ویژگیهای استاد باشد.
ماجرای سید جمالالدین و سید احمد کربلایی
این پژوهشگر مسائل عرفان اسلامی، به نحوه آشنایی سید جمالالدین گلپایگانی با عارف بزرگ سید احمد کربلایی اشاره کرد که مشروح آن از زبان خود مرحوم گلپایگانی چنین است:
عادت من این بود که به دستور استاد، شبها به مسجد سهله میرفتم؛ اول نماز مغرب و عشاء را به جای میآوردم و سپس اعمال وارده در مقامات مسجد را انجام میدادم و پس از آن دستمالی که در آن نان و چیزی بود را به عنوان غذا باز میکردم و مقداری میخوردم آنگاه قدری استراحت نموده و میخوابیدم و سپس چندین ساعت به اذان صبح مانده بر میخواستم و مشغول نماز و دعا و ذکر میشدم و در موقع اذان صبح نماز صبح را میگزاردم و تا اول طلوع آفتاب به بقیه وظایف و اعمال خود ادامه میدادم، آنگاه به نجف مراجعت میکردم.
تا یک شب که بر حسب معمول برای عبادت به مسجد سهله آمدم، نماز مغرب و عشاء و اعمال مسجد را به جای آوردم و تقریباً دو ساعت از شب میگذشت، همین که نشستم و دستمال خود را باز کردم تا چیزی بخورم هنوز مشغول خوردن نشده بودم که صدای مناجات و نالهای به گوش من رسید، در حالی که غیر از من کسی در مسجد نبود. این صدا از ضلع شمالی، درست در مقابل مقام مطهر حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه شروع شد و به طوری جذّاب و با سوز و گداز و همراه با مناجات بود که ذهن ما را متوجه خود نمود. من نتوانستم یک لقمه از نان بخورم یا بخوابم و حتی نماز شب و دعا نخواندم و همین طور متوجه او بودم.
صاحب صدا ساعتی گریه و مناجات داشت و سپس ساکت میشد. قدری میگذشت دوباره مشغول خواندن و درد دل کردن میشد، باز آرام میگرفت و هر بار که شروع میکرد به خواندن، چند قدمی جلوتر میآمد؛ به طوری که قریب به اذان صبح در مقابل مقام مطهر امام زمان (أرواحنا فداه) رسیده بود.
در این حال خطاب به حضرت نموده و پس از گریه طولانی این اشعار را در گفتگوی با آن حضرت خواند:
ما بدین در، نه پی حشمت و جاه آمدهایم / از بــد حادثـه اینجا به پنــاه آمدهایم
رهرو منزل عشقیم و ز سر حـــد عـدم / تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایـم
و دیگر ساکت شد و هیچ نگفت، در تاریکی چندین رکعت نماز خواند تا صبح شد. آن وقت برخاست و از مسجد خارج شد. من تمام آن شب را بیدار بودم و از همه کار و بار خود واماندم و مات و مبهوت وی بودم. چون خواستم از مسجد بیرون شوم از سرخدمه آنجا که اطاقش خارج از مسجد بود، پرسیدم: این شخص که بود؟! آیا شما او را میشناسید؟ پاسخ داد: بله، نام او سید احمد کربلائی است، بعضی از شبهای خلوت که در مسجد کسی نیست میآید و حالش همین طور است که دیدید.
من از نجف آمدم و خدمت استاد، آقا شیخ علی محمد نجف آبادی، رسیدم. مطالب را مو به مو برای ایشان بیان کردم، او برخاست و گفت: با من بیا و من همراه استاد رفتم. با استاد به منزل آقا سید احمد رفتیم و او دست مرا در دست سید احمد گذاشت و گفت: از این به بعد مربی اخلاق و استاد عرفانی تو ایشان است، باید از او دستور بگیری و از او متابعت کنی.
ارتباط سید جمالالدین با آیتالله العظمی بروجردی(ره)
مدرس عرفان اسلامی درباره ارتباط آیتالله سید جمال گلپایگانی و آیتالله بروجردی گفت: زمانی که مرجع تقلید عصر، آیتالله محمد کاظم شیرازی رحلت کرد، آیت الله بروجردی نامه تسلیت مردم نجف را جواب نداده و بدین طریق اعلمیت آیت الله سید جمالالدین گلپایگانی را مطرح نمود. این ارتباط و دوستی میان آیت الله العظمی بروجردی(ره) و آیت الله آقا سید جمالالدین گلپایگانی به حدی بود که بعدها وقتی نامههایش به محضر آیت الله بروجردی(ره) میرسید، آن بزرگوار به احترام صاحبنامه از جای بر میخاست و آن را میبوسید و روی دیدگانش مینهاد.
وی افزود: در زمان جوانی که در اصفهان تحصیل مینمود با آیت الله حاج آقا حسین بروجردی همدرس و هم مباحثه بود. آیت الله بروجردی چه در هنگامی که در بروجرد بود و چه اوقاتی که به قم مهاجرت کرد، نامههایی به ایشان مینوشت و درباره بعضی از مسائل غامض و حوادث واقعه استمداد میکرد.
تاثیر ارتباط با دیگران در زندگی انسان
اردشیری یکی از بزرگترین مشکلات جوامع امروزی را بیتوجهی به مدیریت ارتباط خود با دیگران دانست و گفت: انسان مؤمن باید تمام زندگیاش با مدیریت و از روی برنامه باشد. مگر ما بیهوده و برای بازی آفریده شدهایم که بدون هیچ برنامهایی دست در دست دیگران قرار دهیم.
وی تاکید کرد: منظورم این نیست که اهل عزلت و رهبانیت شویم که اسلام با رهبانیت مخالف است ولی بدانیم به همان میزان که اسلام با رهبانیت مخالف است، با ارتباط بدون برنامه نیز مخالف است.
مدرس عرفان اسلامی با ذکر داستانی از آیتالله سید جمال گلپایگانی بیان داشت: روزی شخصی سید را تعقیب کرد تا بداند چرا سید هر روز به وادیالسلام نجف میرود. میبیند هنگامی که سید به وادیالسلام میرسد، در مکانی مینشیند و مشغول اذکار و اوراد خویش میشود. آن شخص ناگهان متوجه میشود از جایی که سید نشسته است نسیم خنکی توأم با بوی عطر میوزد. در آن هوای گرم تابستان نجف این شخص خیلی لذت میبرد، وقتی سید حرکت میکند او هم به تعقیب سید ادامه میدهد، در حالی که وزیدن بوی خوش از طرف سید همچنان ادامه دارد. هنگامی که سید وارد نجف میشود یک نفر سید را میبیند و با او مصافحه میکند، شخصی که به دنبال سید بوده متوجه میشود که آن نسیم خنک معطر قطع شد. سید رویش را به عقب بر میگرداند و به کسی که در تعقیبش بوده میفرماید: دیدی یک برخورد چه کرد!
سید جمالالدین، عرفان و حماسه را جمع کرده بود
پژوهشگر معارف اسلامی گفت: یکی از ویژگیهای عرفان در سیره آیتالله سید جمالالدین گلپایگانی(ره) این بود که برعکس برخی از جریانهای معنویت گرا و صوفیه که بیشتر در عزلتنشینی و احساس بیگانی با مشکلات اجتماعی متبلور میشوند، سعی کرده است یک تصویر کاملی از عرفان اسلامی بر اساس مشرب اهل بیت(ع) را به نمایش گذارد.
وی با بیان اینکه عرفان با حماسه در این عارف بزرگ متجلی شده است ابراز داشت: به طور مثال آن بزرگوار در جنگ جهانی اول، به همراه آیتالله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی(شیرازی دوم)، با رهبری مردم عراق مجاهدات فراوانی کرده و حتی اسلحه به دست گرفته و جنگیدند. یا وقتی علمای عراق به انتخابات فرمایشی انگلیسیها در سال 1342 هجری قمری اعتراض شدیدی نمودند، آیتالله گلپایگانی از جمله چهرههای معروفی بود که به ایران تبعید شد. پس میبینیم که این عارف شهیر، سعی نموده تا با رفتار خود چهره واقعی عرفان اسلامی را به ما بشناساند.
صحیفه سجادیه بهترین یار اهل سلوک
اردشیری، «صحیفه سجادیه» را یکی از بهترین آثاری دانست که میتواند معرفت شناسی درستی را برای اهل سلوک ارائه کند و در ادامه گفتوگوی خود با خبرگزاری فارس اظهار داشت: بارها دیده شده که مقام معظم رهبری در توصیه به جوانان فرمودهاند سعی شود صحیفه سجادیه بیشتر مورد توجه واقع شود.
وی افزود: استاد علامه حسن زاده آملی نیز بر این اعتقاد است که چه خوب است که در اذکار و اوراد و دستور سلوک عارفان عملی، به ترتیب کلاسیکی: «مفتاح الفلاح شیخ بهائی» و «عدة الداعی ابن فهد»، «قوت القلوب ابوطالب مکی» و «اقبال سید بن طاوس» و در نهایت «انجیل و زبور آل محمد صحیفه سجّادیه» در حوزههای علمی جزو کتب درسی قرار بگیرند تا انتفاع از آنها به کمال خود برسد.
اردشیری خاطر نشان کرد: مرحوم سید جمال گلپایگانی دائما صحیفه مبارکه سجادیه در مقابل ایشان در اطاق بود و همین که از مطالعه فارغ میشد به خواندن آن مشغول میشد.
مکاشفه عذاب برزخی یک مُرده
این پژوهشگر حوزه معارف اسلامی با بیان اینکه کسی که در دنیا طرف قرآن نرفته و یا ظاهراً اهل قرائت قرآن باشد اما از معارف قرآنی بهرهای نبرد و به ملزومات آن وفادار نباشد، نمیتواند از قرآئت قرآن بهره ببرد گفت: از آیتالله آقا سید جمالالدین گلپایگانی نقل شده که فرمودهاند:
«شبی بود از شبهای زمستان، هوا بسیار سرد بود و برف میبارید، من برای تفکر در ارواح و ساکنان وادی آن عالم از اصفهان حرکت کردم و به تخت فولاد آمدم و در یکی از حجرات رفتم.
خواستم دستمال خود را باز کرده چند لقمهای از غذا بخورم و بعد بخوابم تا در حدود نیمه شب بیدار و مشغول کارها و دستورات خود از عبادت گردم که ناگهان در مقبره را زدند تا جنازهای را که از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند آنجا بگذارند و شخص قاری قرآن که متصدی مقبره بود مشغول تلاوت شود و آنها صبح بیایند و جنازه را دفن کنند. آن جماعت جنازه را گذاردند و رفتند و قاری قرآن مشغول تلاوت شد. من همین که دستمال را باز کرده و میخواستم مشغول خوردن غذا شوم، دیدم که ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب کردن شدند.
چنان گرزهای آتشین بر سر او میزدند که آتش به آسمان زبانه میکشید و فریادهایی از این مرده بر میخاست که گویی تمام این قبرستان عظیم را متزلزل میکرد. نمیدانم اهل چه معصیتی بود، از حاکمان جائر و ظالم بود که این طور مستحق عذاب بود؟ و ابداً قاری قرآن اطلاعی نداشت، آرام بر سر جنازه نشسته و به تلاوت اشتغال داشت.
من از مشاهده این منظره بدنم لرزید و رنگم پرید و اشاره میکردم به صاحب مقبره که در را باز کن من میخواهم بروم ولی او نمیفهمید، هر چه میخواستم بگویم زبانم قفل شده و حرکت نمیکرد.
بالاخره به او فهماندم که چفت در را باز کن، من میخواهم بروم. گفت: آقا هوا سرد است، برف روی زمین را پوشانده، در راه گرگ است، شما را میدرد. هر چه میخواستم به او بفهمانم که من طاقت ماندن ندارم، او درک نمیکرد.
به ناچار خود را به در اتاق کشاندم، در را باز کرد و من خارج شدم و تا اصفهان با آنکه مسافت زیادی نیست به سختی آمدم و چندین بار به زمین خوردم.
به حجره آمدم، یک هفته مریض بودم. مرحوم آخوند کاشی و جهانگیرخان به حجره میآمدند و به من دوا میدادند و جهانگیرخان برای من کباب باد میزد و به زور به حلق من فرو میبرد، تا کمکم قدری قوّت گرفتم.»
وفات سید جمالالدین گلپایگانی
اردشیری در پایان با اشاره به درگذشت آیت الله گلپایگانی گفت: سرانجام، آیتالله سید جمال الدین گلپایگانی پس از عمری تلاش و کوشش در جهت احیای دین و خدمات ارزنده در عصر روز دوشنبه 29 محرمالحرام سال 1377 هجری در سن 82 سالگی چشم از جهان فرو بست.
وی افزود: پیکر پاکش را پس از تشییع جنازهای با شکوه، به وادیالسلام در نجف انتقال دادند و بدن شریفش را در همان جایی که ایشان مینشستند و فاتحه میخواندند دفن کردند