دکتر ابراهیم جعفری
گردشگری و کاهش فاصله فرهنگی
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم تو عشق گلی داری من عشق گل اندامی سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی؟ در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی
از میان اخبار سال 1393 در سایت آخاله خبری در روز 17 فروردین به شرح زیر مشاهده گردید. «در نوروز امسال حدود 99 هزار گردشگر وارد شهرستان گلپایگان شده اند» این خبر که به نقل از فرماندار سابق آقای میرزایی در رسانه ها انتشار یافته بود، بر این نکته تاکید می ورزید که در این آمار مسافرانی که به نحوی دوستان و بستگانشان در گلپایگان ساکن هستند و در منازل آن ها اقامت نموده اند، مورد شمارش قرار نگرفته است. کسانی که با مبانی خبر نویسی در رسانه ها آشنا هستند می دانند که زمانی رویداد به خبر تبدیل می شود که از یک یا چند ارزش خبری برخوردار باشد. ارزش های خبری عبارتند از: شهرت، فراوانی، مجاورت، برخورد، شگفتی، در برگیری و تازگی. این خبر هم به لحاظ فراوانی (99 هزار نفر) و هم به لحاظ شگفتی می تواند برای مخاطبان درخور توجه و مطالعه باشد. با توجه به موارد فوق، صرف نظر از جنبه های بازاریابی، اشتغال زایی و در آمد زایی، گردشگری را از منظر فرهنگی مورد بررسی قرار داده و به یک مصداق مشخص در گلپایگان اشاره میکنم. فرهنگ پایه و اساس تمدن و نشانگر حرکت و پویایی است. فرهنگ در همدلی افراد و حیات جمعی، خود را نشان داده و انسان را به اندیشیدن فرا می خواند. با این تفسیر «ارتباطات انسانی» در متن آن قرار می گیرد. از این رو هرچه ارتباط انسان ها گسترده تر باشد، فرصت آفرینش و ژرفا یافتن آن بیشتر است. فرهنگ در حیات خلوت جامعه ها از زایندگی باز می ماند که در این صورت دیگر فرهنگ نیست، بلکه اسارت و فروماندگی است. در این راستا گردشگری به عنوان اصلی ترین عامل زمینه ساز فرهنگ پا به صحنه می گذارد.
گردشگری انسان را با اقلیم ها و فرهنگ های تازه آشنا می سازد. در پرتو این آشنایی هویت خود را بیشتر و بهتر از گذشته می شناسیم، زیرا سایر فرهنگ ها و شیوه های دیگر زندگی برای آدمی سرچشمه آگاهی هایی است که پر ارج ترین آنها شناخت توانایی ها و نارسایی های خویشتن می باشد. در دنیای کنونی اگرچه سیطره رسانه های همگانی از حد تصور فرا تر رفته، اما بازهم اصلی ترین ابزار شناخت و غنی تر شدن فرهنگ ها گردشگری است. بدون تردید سرنوشت فرهنگ ها به یکدیگر وابسته است و فراموش شدن هر فرهنگی، ضایعهای برای کلیه فرهنگ ها محسوب می گردد؛ زیرا هر فرهنگ در درون خود مایه های ارجمندی برای عرضه کردن به بشریت دارد. بنابرین باید این مایه های گوناگون فرهنگی را دریافت و در سرشار نمودن فرهنگ بشری از آن ها بهره گرفت. اساسا تفاوت فرهنگ ها باید به غنای آنها یاری رساند. تفاوت فرهنگ ها برخاسته از حادثه های تاریخ است؛ زیرا در رهگذر تاریخ ملت ها در برابر رویدادها، واکنش های گوناگون نشان می دهند. این واکنش ها می تواند سرچشمه بریدگی، انزوا و دشمنی باشد یا زمینه گفتگو، همدلی و برکت را فراهم سازد. به عبارت دیگر تنها از راه آشنا کردن فرهنگ ها با یکدیگر است که دشمنی ها به دوستی تبدیل می شود و این هنر بزرگ از گردشگری یعنی سفر کردن بر می آید. در سال های 1950 تا 1970 پس از سرخوردگی های ناشی از جنگ جهانی دوم جوانان اروپایی با کوله پشتی هایی بر دوش، پای پیاده از خانه ها و کاشانه ها به خیابان ها و جاده ها ریختند و به سوی مرزها هجوم آوردند. هجوم آن چنان گسترده بود که نگهبانان مرزی توان کنترل آنها را نداشتند. در هر کجای اروپا، حضور این جوانان سرگردان به چشم می خورد. آنها خودشان هم نمیدانستند چه میخواهند و بهرچه آمده اند، اما چهره اروپا را دگرگون کرده بودند. مردم اروپا به این جوانان سرگردان یاری دادند. انبوه جوانان از فرهنگ های گوناگون اروپا با یکدیگر نشستند و گفتگو کردند و بزرگ ترین تفاهم تاریخی را به راه انداختند. آن چنان گفتگوی گسترده و متنوعی ایجاد شد که برای هیچکس قابل تصور نبود. آنها در گذرگاهها و میدان ها به یکدیگر کتاب و مجله هدیه دادند و در باره روحیه زمامداران و ساختارهای سیاسی کشورهای خود بحث کردند. هیجان انگیزترین داد و ستد فرهنگی تاریخ بشر به راه افتاده بود. به باور بیشتر پژوهشگران سیاسی و اجتماعی اروپا، این بازار دیدار و گفتگو، نرم افزار لازم برای وحدت و پیشرفت اروپا را فراهم آورد. جوانان سرگردان آن روز اروپا، امروز کارگزاران فرهنگ، سیاست و اقتصاد کشور خود هستند. آنها با نسل پیش از خود تفاوت های بزرگ دارند، به طوری که کشورهایشان را به شیوه ای بسیار متفاوت و با روحیه ای دیگر راه می برند، این تفاوت ها برخاسته از موج گردشگری است.
در سال 1963 دو شخصیت برجسته سیاسی اروپا از فرانسه و آلمان یعنی دوگل و آدنائر با هم به گفتگو نشستند. این دو در گفتگو با یکدیگر دریافتند که دو ملت بزرگ آلمان و فرانسه به لحاظ فرهنگی از یکدیگر دورافتادهاند و این دورافتادگی بر فرهنگ هر دو کشور ضربه می زند. از این رو مصلحت دیدند که دو ملت باید با فرهنگ هم آشنایی بیشتری پیدا کنند. پس برای رسیدن به این مقصود راهی را برگزیدند که جا دارد مورد دقت و عبرت قرار گیرد. راهی را که آنان برای غلبه بر این بریدگی فرهنگی برگزیدند، اعطای سوبسید (یارانه گردشگری) به شهروندان برای سفر به هر کدام از این دو کشور بود. یعنی دولت آلمان به قشرهای گوناگون مردم آن کشور بخصوص به دانشگاهیان و فرهنگیان و دانشجویان برای سفر به فرانسه کمک هزینه داد و دولت فرانسه هم به شهروندانش برای سفر به آلمان به این شکل اقدام نمود. نتیجه این تصمیم شگفت انگیز بود. این برنامه که «فرانکو-ژرمن» نام گرفت، جوانان دو کشور را برانگیخت تا به دیدار هم بشتابند. دانشجویان و استادان دو کشور دست های یکدیگر را فشردند. جوانان فرانسوی از آناتول فرانس و بالزاک و سوپ پیاز برای المانی ها سخن گفتند و آلمانی ها هم از گوته و شیلر و کباب کردن سوسیس برای فرانسوی ها حکایت کردند. هر دو گروه پس از بازگشت به کشور های خود کوشیدند تا رابطه فرهنگی این دو کشور هرچه صمیمانه تر و پربارتر شود. آنچه در باره سیاست خارجی در ارتباط با فرهنگ گفته شد، در رابطه با سیاست داخلی و فرهنگ نیز صادق است. مردم یک کشور باید مفهوم های فرهنگی مشترک داشته باشند تا به همدلی همگانی دست یابند. خاستگاه های متفاوت اقتصادی و... در داخل یک کشور ، خواه ناخواه قشرهای فرهنگی جدا از هم را پدید می آورد . این جدایی فرهنگی در ساختار سیاسی کشور انعکاس می یابد و توان پیشرفت جامعه را می فرساید. برای پیشگیری از این فرسایش هیچ ابزاری کارآمدتر از تماس های رودرو به چشم نمی خورد. باید از راه پدید آوردن و فراگیر نمودن گردشگری در داخل کشور، گروههای گوناگون را در پیوند روانی و عاطفی با یکدیگر قرار داد. باید شهرهای دور از هم در درون یک کشور، جوانان شهرهای دیگر را پذیرا باشند.
اگرچه سفر به مناطق دیدنی کشورهای دیگر حائز اهمیت می باشد اما جای بسی تاسف است که برخی از هم میهنان ما از استعدادهای بیشمار گردشگری که ایران را در ردیف ده کشور اول جهان قرار داده، غافل گشته و آرزویشان پرکردن اوقات فراغت صرفا در مکان هایی نظیر آنتالیا ، تایلند و ... می باشد.
خدای بزرگ را سپاسگراریم که به لطف استعدادهای گردشگری نظیر طبیعت زیبا، اماکن مذهبی، آثار باستانی و تاریخی و مهم تر از همه روحیه میهماننوازی مردم، گلپایگان نیز در اوقات مختلف سال بخصوص ایام نوروز به روی گردشگران و هممیهنان عزیز از قومیت های مختلف آغوش می گشاید. خوشبختانه کشور ما به دلیل تنوع و گستردگی اقلیمی با برخورداری از 2500 نوع غذا از تنوع غذایی هم برخوردار است. به اعتقاد پژوهشگران در موضوع گردشگری می توان غذا را یکی از مظاهر فرهنگی مانند موسیقی و صنایع ، از زیرمجموعه های فرهنگی قلمداد نمود. زیرا غذاها راز و رمز زیادی از آداب و سنن تاریخی را در خود نهفته دارند و از این قدرت برخوردارند که هویت، آداب و رسوم یک منطقه را مانند آیینه انعکاس دهند.
به احتمال زیاد گردشگرانی که از شهر ما بازدید می کنند، علاوه بر مشاهده آثار تاریخی و مذهبی و... کباب گلپایگان را از یاد نمی برند. با اتکا به طبیعت حاصلخیز شهر و روستاها که محل تغذیه دام است، و از آن مهمتر اعتمادی که به سلامت این غذا توسط عرضه کنندگان وجود دارد، امروز در شهرهای مختلف بخصوص تهران، کبابی های گلپایگانی به عنوان یک برند و مارک مورد اطمینان در نزد مردم مطرح می باشند. از این رو مناسب است دست اندرکاران اداره میراث فرهنگی، نسبت به ثبت ملی کباب گلپایگان به عنوان میراث فرهنگی و معنوی که تبلور فرهنگ، امانتداری و درستکاری مردم شهر ما محسوب می گردد، اقدام نمایند. در پایان به میمنت فرارسیدن بهار طبیعت و با عرض تبریک به شما همشهریان شعری از استاد محمدعلی سعیدی گلپایگانی را در رابطه با نوروز خجسته تقدیم می نمایم.
نــــوروز نشــــانــــی ز بهـــــاران دارد یادخوشی از دیار یاران دارد اینآتشعشقی کهنهاندر دلماست آتشکده ای به نام ایران دارد
|