بازتاب مطالب سایت آخاله در مطبوعات
الگویی برای تعامل رسانه های محلی و ملی
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود وارهد از حد جهان بیحد و اندازه شود
مولوی
از زمانی که با رسانه های محلی شهرمان همکاری اینجانب شروع شد،تلاش نمودم مقالات خود را علاوه بر سایت آخاله و هفته نامه صدای گلپایگان به روزنامه های سراسری نیز جهت چاپ ارسال نمایم.
خوشبختانه این اقدام موثر واقع شد و با استقبال آن ها همراه گردید. روزنامه های ایران،اطلاعات و شهروند اغلب مقالات را به صورت کامل و یا با کمی اختصار چاپ نمودند که روزنامه اطلاعات تا کنون سنگ تمام گذارده ، به طوری که علاوه بر چاپ، برخی از نوشته ها را برای اثرگذاری بیشتر در قالب "گزارش" تهیه و تدوین نموده است. از این رو جا دارد مراتب تقدیر و تشکر خود را به دست اندرکاران این روزنامه ابراز نمایم.
درمیان درس های علوم ارتباطات اجتماعی درسی به نام "گزارش نویسی مطبوعاتی" وجود دارد که در مقدمات آن بر چند نکته زیر تاکید می شود:
1- از آنجا که گزارش نویسی به "چشم عقاب روزنامه نگاری" معروف است، زبده ترین و کیفی ترین نیروها باید در این بخش فعالیت نمایند. در واقع "چشم عقاب روزنامه نگاری" یادآور دقت ، تیزبینی وشکار سوژه های اجتماعی برای پردازش و تجزیه و تحلیل مطالب از سوی کارکنان این بخش می باشد.
2- مردمی ترین صفحه روزنامه صفحه گزارش است ؛ زیرا ردپای اقشار مختلف جامعه (موافق یا مخالف یک موضوع ) در آن به چشم می خورد.
3- صفحه گزارش ،به این جهت که تریبونی برای ترویج تفکر انتقادی در جامعه به شمار می رود و از سوی دیگر فضایی را برای گفتگو و مشارکت مردم به وجود می آورد ، بستری مناسب برای نقش آفرینی روزنامه نگاری در جهت توسعه محسوب می گردد.
جناب آقای علی درویشی ، یکی از کنشگران فعال در عرصه گزارش نویسی است ؛ که با علاقه مندی و دقت فراوان مطالب سایت آخاله را مطالعه نموده و موشکافانه مقالات را مورد واکاوی قرار می دهد.
ایشان پس از مطالعه مقاله " تحقیقات مشارکتی ، حلقه گمشده توسعه علمی در ایران " که به بازخوانی پژوهش های مردم مدار در ایستگاه تحقیقات دامپروری گلپایگان پرداخته و مصاحبه با سرکار خانم مهندس مهوش کوهی حبیبی مجری طرح پژوهشی " تغذیه دام با آب پنیر" ، بررسی کتاب " ارتباطات مشارکتی در جامعه روستایی " را که توسط اینجانب تالیف گردیده، چاشنی کار خود قرار داده و پس از نگاه عمیق به مطالب آن ، با قلم شیوای خود دو گزارش با عنوان های "پژوهش و مشارکت های اجتماعی در قلمرو روستاها" و "مدرسه در مزرعه طرحی برای توسعه روستایی" تنظیم نمود که در روزهای یکشنبه و دوشنبه ( مورخ 13و14 اردیبهشت 1394) در صفحه 5 روزنامه اطلاعات به چاپ رسید.
ضمن قدردانی از این روزنامه نگار خوش ذوق و متعهد، صفحه های دیجیتالی این دو گزارش را که از پایگاه الکترونیکی روزنامه برگرفته شده ، حضورتان تقدیم می نمایم.
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر سخن نوآر که نو را حلاوتی است دگر
فرخی سیستانی
بازبینی برخی مشکلات روستاهاو روستانشینان ایران ـ
بخش نخست پژوهش و مشارکتهای اجتماعی در قلمرو روستاها
برخی میگویند که روستاییان گندم میکارند و خود در خانه نان میپزند و به نانواییها نمیروند و خودکفا هستند؛ همه اینها درست؛ ولی این، ناماش هرچه هست، اقتصاد شکوفای روستاییکه نیست!
اگر کارهای توانفرسای باغداری و دامداری و کشت و داشت و برداشت، تنها کفی نان خالی، دست روستایی بگذارد، آن اقتصاد پویا و سرزنده نیست و روستایی، دیر یا زود در آرزوی زندگی بهتر، راهی شهر خواهد شد؛ چون احساس میکند با گرفتاریهایش تنهاست.
چالشهای روستاییان کشور در ادامه زندگی سنتی، روز به روز بیشتر میشود. اینک نیاز به درآمد بیشتر برای تهیه غذای فزونتر از یکسو و دیگر پرجمعیتی خانوادههای روستایی، به استفاده بیشتر از سم آفات نباتی و کود شیمیایی و فشار بیشتر بر زمین و آسیب به منابع طبیعی و ویرانی قلمروهای حفاظتشده، انجامیده است.
گذشت روزگاری که شهر، وابسته به تولید روستا بود، ولی روستا بینیاز به شهر (به هر رو) به زیست خود ادامه میداد. ولی اینک روستاییان وابسته به شهرها و واردات از خارج شدهاند. دیگر از خروشانی آب در رودخانههای روستاها نشانی نیست و بستر بیشتر رودها مانند دست روستایی، ترک برداشتهاست. روستاییان کشور به سبب گرانی و به ویژه تورم اقتصادی در تنگنا به سر میبرند. در پایتخت «پل طبیعت» ساخته میشود، ولی طبیعت روستا به سبب فقر روستاییان و گرانبودن عاملهای انرژی، رو به ویرانی است. برخی از روستاییان پایبند به روشهای طبیعی، هنوز از سوزاندن چوب برای گرمایش خانه و پخت نان و آشپزی استفاده میکنند که به نابودی درختان و آلودن هوای خانههایشان میانجامد.
در پایتخت از آبی که باید صرف تولید شود، چمنهای سرسبز نگهداری میشود، ولی گندمزارهای کشور مدام دچار تنش کم آبیاند. به میزانی که در شهر به زیرساختها پرداخته شده است، روستاها در سایه بیتوجهیها، قربانی شدهاند؛ اگر قرار است فقر در کشور کاهش یابد، باید فقرزدایی را نخست از روستاها آغاز کرد.
بنبست اقتصادی روستاها
بن بستهای اقتصادی و مالی در روستا است که راه را برای کوچیدن به شهر برای روستایی هموار میکند. هنگامی که زندگی برای روستایی تولیدگر، سخت و سختتر شود، او راه آسان کوچیدن به شهر را بر میگزیند و در شرایط مصرفکننده قرار میگیرد و روستاها بیش از پیش بایر، تاریک و متروک میشوند. اکنون روستاییان بیش از 30 هزار آبادی و روستا از زمین و محل زندگی خود کندهاند؛ و همه میدانند که باید رد آنان را کجا جست کمکم حاشیههای شهرهای بزرگ، شلوغتر و متراکمتر از میانه شهرها میشود.
همه میدانند که تولید در روستاها صرفه اقتصادی بخور/نمیر دارد. به اینها بیفزایید نبود حتییکچهارم امکانات شهری را در روستاها، کمبود جادهراهِ روستایی، فرسودن خاک، نبود دستگاه بازیافت و یا بیمکانی دورریزی زباله، نبود شبکه فاضلاب (که آلودگی رودخانهها را در پی دارد)، کمبود آب آشامیدنی سالم (که آلوده به سم آفت کش نباشد)، کاهش، شوری و آلودگی آبخوانها، تغییر کاربریهای زمین و فرسایش خاک که روستاها را به مرز واماندگی برده است. با فرسایش خاک، بخار آب افزایش مییابد و گیاهان به خشکی میگرایند و بسترهای مناسب حاصلخیزی از میان میرود و زمینها دگردیس به نوبیابان میشوند.
رهایی نسبی روستایی از چالشهای فزاینده و پرداختن به زیرساختهای روستاها برای تهینشدن از باغداران و کشاورزان و دامداران، رهیافت روشنی دارد، به نام توانمندسازی اقتصاد نیمورشکسته روستایی! کارشناسان، سفارششان به آبخیزداری، تغییر روشهای کشتوکار و شخمزنی، مدیریت آب و بهبود کانالهای آبیاری برای کاهش مشکلات است؛ که در این راه، ارتباطها و برنامههای مشارکتی، میتواند تسهیلگر باشد.
پژوهش و طرحهای مشارکتی
تحقیقات مشارکتی در بخش کشاورزی برای نخستینبار در کشور در دهه 70 در کشتزارهای شهرستان گلپایگان اجرا شد که دستاوردهای خوبی به همراه داشت. برنامههای مشارکتی، در حقیقت آموزش شرکتکنندگان بر پایه «طرحهای پژوهشی» پژوهشگران است، تا در راستای آن ـ در کنار آگاهیبخشی ـ به بازشناخت درونداشتها (استعداد) و چالشها و مشکلات و نیازهای اساسی پرداخته شود.
به باور دکتر ابراهیم جعفری ـ مدرس علوم ارتباطات: از بنیاد، نقش پژوهشگر باید تسهیلگریباشد؛ این ویژگی در پژوهشهای مشارکتی، پررنگتر است. به میزانی که در مدلهای مکانیکی پژوهش، باوری به درونداشتهای مخاطبان وجود ندارد و تمرکز «پژوهشهای مشارکتی دینامیک» بر ظرفیتهای پویای انسانها است.
از خوبیهای پژوهشهای مشارکتی این است پژوهشگر واداشته میشود که سرانجام از اتاقتنهای خود، نقبی به جامعههای کوچک(خردجمعی) بزند و زمینههای گفتوشنود را فراهم آورد و با هماندیشی، برای آنچه بیحل مانده است، برونرفتی بیابد و بنبستها را به کوچهها و کوچهها را به راهها، دگردیس کند.
دستاوردهای پژوهشهای مشارکتی، روشن ساخته است که کشاورزان، خود به تنهایی دارای ویژگی پژوهشگری و نیروی تجزیه و تحلیل هستند و فقط نیاز به آموزش دارند تا برای حل مشکلات خود بکوشند.
دکتر جعفری بر این سخن که پیش از این، برداشتهای بسته، امکان گذر از پژوهشهای وابسته به سنتها را نمیداد، بر این باور است که در مدلهای سنتی، دانشمندان پژوهشگر، سرآمد دانش بودهاند و پدیده پژوهش، کاری گوشهگزین و پیچیده و دارای زبانی نامردمی و تخصصی بود که در خود، لحظهبهلحظه حجیمتر میشد و به همان میزان از فهم و زبان اجتماع دور میافتاد. اما اینک در این چند دهه، دست کم در قلمرو کشت و کار، پژوهشهای نوین از ویژگی کاربردی برخوردار شده و امکان مشارکت کشاورزان فراهم آمده است.
راههای رفته ونرفته
اینک کشتوکار در جهان ـ با رویگردانی از سنت سدههای پیشین ـ با آمیزهای از دانش بومی و نو پیش میرود و کشاورزان با گذشت زمان، با آزمونهای شخصی و سازگاریدادن خود با متغیرها، از تجربههای ارزشمندی برخوردار شدهاند.
به گفته دکتر ابراهیم جعفری، چند دهه است که برنامهها و طرحهای مشارکتی آغاز شده است و در همگامی این مسیر، ارتباطات نیز از ریخت یکسویه و از بالا به پایین درآمده و ریختی دوسویه یافته است.
«پیادهسازی این رویه در جامعههای روستایی/کشاورزی که مهندس مهوش حبیبی، نمونهای از آن را باز خواهد گفت، همسویی دانش بومی و دانش رسمی، رواج فرهنگ تسهیلگری و پیوند پژوهش و ترویج است.»
جعفری با سخن بالا همچنین از ارتباطات مشارکتی میگوید که به عقیده او چشماندازی نو و افقی باز در کنشهای پژوهشی، از شمار «کنشگری روستایی» است: اینک در جهان، به کارگیری فزاینده مشارکتهای پویا، سیاستهای گذرا را به چالش طلبیده و بر نوع و محتوای برنامههای ایستا، تاثیر رو به پیشرفت گذاشته است.
با بهرهگیری از دستاوردهای پژوهشگران رشتههای گوناگون، کوشش میشود بستری فراهم آید که مردمان محلی، کشاورزان و به ویژه فراموششدگان و یا آنان که توانمندیها و درونداشتهایشان ناشناس مانده است، بتوانند به تحلیل واقعیتها و اولویتهای خود بپردازند و با ارزیابیها و یافتهها و تجربههای خودشان، سیاستهای ضد فقر پی گرفته شود.
با نگاهی به دگرگونیمفاهیم پیشرفت و توسعه و چگونگی نگرش به پدیدههای روستایی، به گفته این مدرس دانشگاه، میتوان پی برد که نگرش «پیشرفتهای پایدار» که در دهه 1990 میلادی مطرح شد، پیش از آن، از سوی روستاییان به کار گرفته میشده است؛ بنابراین روستاییان، سرچشمه با ارزشی از دانش و داده و اطلاعات درباره واقعیتهای محیطاند و اگر بتوان از وجود آنان در برنامهریزیها بهره برد، پیشرفتهای درخوری در جامعههای روستایی رخ خواهد داد. بیگمان برنامهریزیهای توسعه روستایی، زمانی فراگیر و کارساز خواهد بود که بر پایه واقعیتها و دانش بومی روستاییان استوار باشد، تا مردم بتوانند با روشهای خود آنها را پیاده سازند؛ از اینرو در آغاز هر برنامهای، ارتباطهای انسانی و گسترده و دوسویه با مردم روستایی، از سازوکارهای بنیادی است.
رویکردهای نو
از میانههای دهه 60 میلادی، توسعه را تنها پیشرفت و یا افزایش درآمد ناخالص ملی میدانستند، اما با گذشت زمان، کشورهای رو به پیشرفت با چالشهای اجتماعی، فقر، نابرابری و بیکاری رو به رو شدند و در چالش با آنها در دهه 70 میلادی، الگوی «برآوردِ کمترین نیازهای اساسی» مطرح شد که اولویت را نه به تولید، بلکه به توزیع میداد.
دکتر جعفری در ادامه سخنانش میافزاید: با نزدیکشدن دهه 80 دگرگونیای در مفهوم توسعه به وجود آمد و به آن مفهومی چند وجهی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بخشید؛ پس از آن در دهه 90 میلادی، پیشرفت پایدار مطرح شد و دگرگونیهایی در الگوی (پارادایم) توسعه به وجود آورد و تأثیراتی بر مطالعات توسعه روستایی برجای گذاشت. همانگونه که گفتم پیش از آن، فرایند توسعه در الگو(پارادایم) پیشرفت روستایی، بیشترین توجه به گونهای تکوجهی و تنها بر رشد تولیدات و گسترش اقتصادی، بر پایه بازار متمرکز بود و اندیشه توسعه روستایی از سوی سازمانهای دیوانسالار(بورکراتیک) با کارکنان حرفهای به انجام میرسید.
پس از کسب آزمونهای سالیان و روشنشدن این که چنین اندیشهِ خشک و مکانیکی، موفق نخواهد بود، رویکرد به سوی الگو(پارادایم) نوین در توسعه روستایی پیش آمد، یا همان «کلینگری توسعه و دخالتدادن روستاییان به ویژه ندارها در فرایند پیشرفتها»، تا در این راه، کارگزاران محوری، خود مردم باشند و پیشرفت توسعه، فرایندی بلندمدت و چندوجهی و با نتایج ملموس آنی و همزمان «غیرملموس آتی» دیده شود.
دکتر جعفری همچنین باور دارد: امروز اهمیت پیشرفت و توسعه روستایی و نقش زندگیساز آن بر زندگی کل مردمان کشور، بر کسی پوشیده نیست. نگرش سیستمی به توسعه روستایی، نقش پدیده مشارکت را بنیادی نمود میدهد. چیزی که در این سالها سبب ناکامی توسعه روستایی شده است، نبود همین مشارکت همهسویه روستاییان در برنامهها بوده است. از اینرو متخصصان پیشرفت روستایی برآنند با بهکارگیری شیوهها و ابزارهای مشارکتی و از شمار ارتباطات مشارکتی، اثربخشی برنامههای توسعه روستایی را فراهم آورند.
او با یادآوری این که خوبی بهکارگیری این شیوه ارتباطی، این است که امکان استفاده دستاندرکاران پیشرفت روستایی از دانش بومی و نیز قابلیتهای زنان روستایی را فراهم میسازد، میافزاید: با تغییر هدف ترویج کشاورزی از «انتقال خشک اطلاعات به کشاورزان» به «توانمندسازی مردم روستایی» میتوان به نقش شگفتِ پیوند کارساز «روستاییان» با «ترویج و تحقیق» پی برد.
دو طرح موفق
تنها کشورهایی که به اهمیت پژوهش پیبردهاند، توانستهاند ببالند و پیشرفت کنند، به کنار از علوم دیگر، پژوهش در قلمرو کشاورزی نیز از اهمیت ویژه برخوردار است.
به گفته ابراهیم جعفری سالها پیش از این، طرح پژوهشی جابجایی برخی از عناصر جیره غذایی دامها با میانجی پژوهشگران ایرانی و با مشارکت مردم در گلپایگان به اجرا درآمد که دستاوردهایش برای گاوداریها، بهبود کیفی تغذیه دامها و افزایش کمی شیر تا 31 درصد بود.
نتایج نشان داد که عناصر انرژی و فسفر به میزان بسنده در جیرههای غذایی گاوها در روستاهای آن قلمرو وجود ندارد و پیامدهای این کمبود، خود را در زادآوری و شیردهی نشان میدهد. برای افزایش اشتهای دامها و بهرهبرداری بهتر دامدار، استفاده از «مکمل فسفر» در تغذیه گاوهای شیرده در دورهای که با علف تازه تغذیه میشدند، اجرا شد و نتیجه داد.
طرح پژوهشی دیگر «زود از شیرگیری گوسالهها» بود، که دامداران را تشویق میکرد با استفاده از یک کنستانتره مکمل شیر در تغذیه گوسالهها، 110 روز شیردهی به آنها را به 60 روز کاهش دهند؛ که دستاورهای این طرح نیز، سود قابل توجه اقتصادی برای بومیان تولیدکننده شیر بود.
تغذیه با آب پنیر
تجربه پژوهشی به اجرا درآمده از سوی ایستگاه تحقیقات گلپایگان در استفاده بهینه از آبپنیر در تغذیه دامها نیز جالب توجه است. کارشناسان ایستگاه تحقیقات در وهله نخست، به لحاظ زیستمحیطی و برای جلوگیری از پخش آب پنیر کارخانه پنیرسازی گلپایگان در کشتزارها و دشتها، دامداران را به تغذیه دام با آب پنیر به جای آب آشامیدنی
، فراخواندند.
نخست، به سبب ناآشنایی این شیوه تغذیه دامی، دامداران از آن پیشواز نکردند، تا این که یکی از آنان پذیرفت که بیش از 30 راس گاو خود را در اختیار این طرح قرار دهد؛ که پس از مدتی آثار تغذیه جدید، در تولید افزونتر شیر و گوشت نمایان شد.
مهندس مهوش حبیبی ـ پژوهشگر از ارتباط موثر با زنان روستایی میگوید که پیادهشدن این طرح را در صحنه عمل، به نتیجه رساندند.
البته نقش برجسته زنان پژوهشگر در مشارکت زنان توسعه روستایی و زنان بومی بر کسی پوشیده نیست؛ خانم حبیبی در مقام یک تسهیلگر زن، با بردباری توانسته است مشارکت دامداران زن را سبب شود. وی سالها پیش به نمایندگی ایستگاه تحقیقات گلپایگان، زنگ «طرح مشارکتی پرورش گوسالههای پرواری و تغذیه دام با آب پنیر» را در دامداریها به صدا درآورد و دامداران را برای پایینآوردن هزینهها، تشویق به مشارکت در این طرح کرد.
داستان از آنجا آغاز شد که روزی 80 تن آب پنیر که 45 درصد مواد مغذی شیر را داراست، در دور و بر کارخانه پنیرسازی رها میشد و افزون بر قارچیکردن زمین و پیامدهای ناگوار زیستمحیطی، بوی ناخوشایندش، مردم ماندگار در آن قلمرو را میآزرد و به همین سبب، مردم برای اعتراض در برابر کارخانه گرد میآمدند.
15 روز نخست طرح به گفته خانم حبیبی به سازگاریدادن دامها با این روش تغذیه سپری شد. در آغاز این ترس وجود داشت که مبادا آب پنیر، جایگزین مناسبی برای آب در سیرابکردن دام نداشته باشد و سبب مرگشان شود؛ بنابراین طرح، نخست بر روی 30 راس دام اجرا شد و در طول 4 ماه، به گروه اول دامها 25 درصد و به گروه دوم 50 درصد و به گروه سوم دامها 100درصد آب پنیر به جای آب خورانده شد که برآیندش افزایش وزن دامها و تولید گوشت و شیر بود.
به گفته این پژوهشگر، از دیگر چالشهای طرح یاد شده در آن سالها این بود هنوز مد نشده بود که بتوان به شکل ترویجی با دامداران کار کرد و در میان آنان تنها یک نفر پذیرفت که با سرمایه خودش، طرح بر روی 40 راس دام وی آزموده شود.
روایت از زبان مهندس مهوش حبیبی: ما آب پنیر را رایگان از کارخانه تحویل میگرفتیم و با تانکر به محل دامداری میآوردیم و هر روز نشانگان این تغذیه برروی دامها بررسی میشد. هنگامی که طرح پس از 4 ماه به بار نشست، دامداران دیگر مشتاق دیدن برآیند طرح از نزدیک شدند و با شگفتی به وزنی که باسکول نشان میداد، مینگریستند. از آن پس بسیاری از دامداران برای اجرای طرح بر روی دامهایشان پا پیش گذاشتند، که ایستگاه تحقیقاتی با برپایی کلاس و چاپ نشریه، به آموزش آنان پرداخت که آب پنیر برای تغذیه مرغ و ماکیان نیز مناسب است؛ و دیگر اینکه از آب پنیر خانگی، به سبب احتمال آلودگی به بیماری تب مالت، استفاده نکنند و آب پنیر به دستآمده از شیر پاستوریزه را به کار برند.
او با بیان این که از آن پس دامداران مدام میرفتند و آب پنیر را با دبه و تانکر از کارخانه شیر تحویل میگرفتند، میافزاید: برخی نیز اقدام به لولهکشی کردند. کارخانه نیز در آغاز از مشتریان آب پنیر، پیشواز کرد؛ و سپس که درخواستهایشان بالا رفت، به ازای تحویل مقداری آب پنیر، مبلغی پول دریافت میکرد. تا این که در الیگودرز، کارخانه تبدیل آب پنیر به پودر پنیر دایر شد و هر روز کل آب پنیر کارخانه پنیرسازی به کارخانه الیگودرز انتقال مییافت و به کارخانههای تولید پفک فروخته میشد. از اینرو ادامه طرح برای دامداران میسر نشد؛ زیرا درست است که پودر پنیر همان خاصیت آب پنیر را دارد، ولی برای دامداران مقرون به صرفه اقتصادی نیست.
بازبینی برخی مشکلات روستاها و روستانشینان ایران
مدرسه در مزرعه طرحی برای توسعه روستایی
بیگمان کسی بهتر از خود کشاورزان از نیازها و چالشها آگاه نیست و دید درستی از افقها و چشماندازها ندارد، پس چه بهتر که آگاهیهای بومی کشاورزان با دانش نوی پژوهشگران، در هم آمیزد.
در یک داستان علمی/تخیلی آمده است مریخیها در جستوجوی تجربههای نو، راهی برای ارتباط با زمینیان میجویند. پس هر جهانی هرچند بزرگ، بینیاز از جهان دیگر نیست. استفاده از تجربههای جهانی، لزوما به معنی غربیشدن نیست و میتواند در پیشرفت و توسعه کشور کارساز باشد.
دکتر ابراهیم جعفری ـ مدرس علوم ارتباطات دانشگاه، از دیرباز، دگردیسیهای بخش کشاورزی را پیگرفته است و سالها پیش آستین بالا زد و برای کاوشهای عینی و عملی در زمینه ارتباطات مشارکتی در جامعه روستایی برآمد و با سفر به 7 استان کشور و مشاهده مدرسههایی در قلب کشتزارها و تجربه از نزدیک آموزشِ راهشیوههایی برای در افتادن با آفتها (به روش بیولوژیک) به یادداشتبرداری مصادیق از نزدیک پرداخت.
در پژوهشهای مشارکتی که نخستین بار در بخشهایی از گلپایگان (از شهرستانهای استان اصفهان) به انجام رسیده است، ارتباط یکسویه و دستوری، جایش را به ارتباط دوسویه و برهمکنش میدهد؛ پیشنیازهای گسترش و یا ادامه چنین مشارکتی در دیگر روستاهای کشور، همجوشی دانشهای بومی و رسمی، به رسمیتشناسی جایگاه زنان در جامعه و دیگر همپوشانیها است.
ارزیابی مشارکتهای ارتباطی روستایی
به گفته دکتر جعفری، ارزیابی «مشارکتهای ارتباطی روستایی» یک روششناسی در زمینه «ارتباطات مشارکتی» است، با هدف شرکتدادن روستاییان در تشخیص عناصر ضروری برای طراحی برنامههای کارساز در پیشرفت و توسعه. این روش، روند گفت و شنود مردم روستایی بین خودشان و نیز با کارگزاران توسعه را، برای درک برنامههای مشترک و تفاهم دوسویه فراهم میآورد و از اینرو روشی بایسته و در شمارِ ساز و کارهای بینادی است.
هر روز شمارِ بیشتری از متخصصین پیشرفت و توسعه بر مزایای استفاده از دانش نوی ارتباطی، پافشاری میورزند، تا با افزایش انتقال دادهها و دانش روز و آمیزش آنها با آزمودههای بومی و بهکارگیریشان در کشت و کارهای محلی، امنیت تولید تأمین شود و به افزایش فرآوردههای کشاورزی و تولید غذا بینجامد.
اینک این باور ژرف وجود دارد که تولید پایدار با استفاده از فناوریهای نوین در تئوری و ابزار، تغییر نگرشها و بهکارگیری روشهای جدید، فقط با دسترسی روستاییان به دادههای نو مربوط به خودشان، شدنی است. روشن است که در کنار ارتباطات رو در رو، فنآوریهای نوین همچون اینترنت نیز شرایط گستردهای برای برقراری ارتباط با پستالکترونیک، کنفرانس از راه دور و اخبار تصویری را تا روستاهای دور در جهان فراهم آورده است؛ که لازمهاش مجهز کردن روستاها با این ابزارها و آموزشهای گسترده کاربران روستایی است.
تئاتر مشارکتی
دکتر جعفری با بیان اینکه مشارکت در فرایند ارتباطات توسعه ـ در مفهوم عام خود ـ میتواند فراتر از همکاریهای نقشآفرینان حرفهای باشد و همه انسانها را(در فرایند خلق و اجرای یک موضوع همگانی) در بر گیرد، میافزاید: بیگمان پس از رادیو و دیگر رسانهها(مدیا)، تئاتر مشارکتی از کاربردیترین رسانهها و ابزارها برای ارتباطات بر پایه پیشرفت و توسعه با ابعاد انسانی است.
تئاتر در شکلهای مشارکتی و مباحثهای، به گروههای گوناگون انسانی، این رخصت را میدهد که در فرایند ارزیابی چالشها و بازشناخت مشکلها، شرکت پویا و خلاق داشته باشند و در راههای برونرفت را بجویند.
از آنجا که چالشها در روستاهای رو به پیشرفت، هزارتویی از روابط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است، تئاتر مشارکتی و مباحثهای با بستری که برای نمایش و قصهگویی و داستانگرایی فراهم میآورد، با روایت افراد آغاز میشود و در پایان، به خلق داستانی همهآشنا میانجامد و سپس نمایشنامه خلقشده، از سوی گروهی از شرکت کنندگان محلی به اجرا در میآید.
در جریان اجرای نمایش، تماشاگران و حاضران در محل تشویق میشوند که اگر اندیشه بهتری به ذهنشان رسید، اجرای نمایش را به گونه موقت، متوقف سازند و نقشهای پیشنهادی جدید خود را ارایه کنند. به این ترتیب، تئاتر مشارکتی، برخلاف ابزارهای ارتباطی مانند رادیو و یا تئاتر صحنهای، ارتباطی دوسویه را برقرار میکند.
نقش قصه گویی
قصهگویی، کهنترین شکل ادبیات است؛ قصهگویی را هنر و حرفه کهنِ نقلِ وقایع و شعر و یا نثر گفتهاند که کسی آن را در برابر شنونده، اجرا و کارگردانی کند. قصهگویی از روشهای آموزشی هم هست که علاقه به آن در بزرگسالان و کودکان یکی است. هزاران سال پیش از آن که صنعت چاپ و خواندن و نوشتن؛ پدیدهای فراگیر شود، ادبیات شفاهی قصهگویی رواج داشت. در روزگاران گذشته، تاریخ، سنت و آداب قهرمانی از زبان قصهگوها به نسلهای دیگر منتقل میشد.
یکی از سازوکارهای ماندگاری دانش روستاییان، برآمده از تواناییهای آنان در انتقال دانش از راه قصهگویی بوده است؛ افزون بر این، قصهگویی در پیوند تیرههای یک جامعه نیز ایفای نقش میکرد. همچنین قصهها نقش ساماندهنده و تقویت اندیشه و احساسات و باورها و رفتارهای مردم را نیز به دوش میکشید، چون این توانایی را داشت که نگرهها و برداشتها و پیامها را در ریخت همهفهم و پسندیده، شکل دهد.
فصلیبودن کشتوکار، دید و بازدیدهای زود به زود روستاییان از همدیگر در خانهها، بلندی شبهای زمستان و گروهیبودن کشت و کار، سبب شده بود که قصهگویی در بیشتر جامعههای روستایی رواج داشته باشد. بنابراین دانش بومی خوب است از این فرصت برای دستیابی به تجربههای نهفته در سینهها در راه پیشرفت و توسعه روستاها سود برد. به کنار از همه خوبیها، این را باید افزود که در فرایند قصهگویی، فرصت گفت وشنود میان قصهگو و شنوندگان و پژوهشگر نیز فراهم میآید.
دانش بومی، دانش نوین
دانش بومی چیست که برای حفظاش باید قصهگویی را دستاویز قرار دارد؟ در راستای تحقق ارتباطات مشارکتی، دانش بومی، همپای دانش نوین، جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است. از اینرو افزون بر شناساندن این دو دانش و مقایسهشان با هم، بیان ضرورت تلفیق آنها ضروری است.
دکتر جعفری با بیان بند بالا میافزاید:
ـ دانش بومی، دانشی سرچشمهگرفته از قلمرو جغرافیایی خاص و بخشی از سرمایه ملی هر تیره و قوم است که باورها، ارزشها، ابزار و آگاهیهای عملی را در بر میگیرد. دانش بومی دستاورد صدها آزمون و خطا در محیطهای طبیعی و اجتماعی است و بیشتر به صورت ادبیات شفاهی، سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر به گردش درآمده است.
این دانش، همواره به کاملکردن خود میپردازد و تا وقتی که جامعهها پابرجاست، ماهیت فرهنگی و فنی خود را حفظ خواهد کرد. دانش بومی، مجموعهای از دانش و تجربههای ارزشمند هر جامعهای است که بر پایه چارهجویی یک تیره و قوم و در برابر چالشهای آشنا و غربی، شکل گرفته است و از آن جا که ریشه در زیست گذشتگان دارد، میتوان دریافت که آدمیان پیش از ما چگونه میزیستهاند.
دانش رسمی
همانگونه که از اسم دانش رسمی پیدا است، دستاورد فعالیتهای علمی در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی است و از اصول ویژه وابسته به روش علمی، پیروی میکند؛ این دانش، کمتر متأثر ارزشها و باورها است و با هدف کنترل طبیعت و گسترش دانش بشری در مراکز علمی تولید میشود و از توانایی جنبههای تجربی بسیار بالا برخوردار است؛ زیرا فلسفههای اندیشگی پشتیبان آن، بر این پایه است که فقط واقعیات عینی و محسوس قابل پذیرشاند.
مدرسه در مزرعه
مدرسه در مزرعه، شامل یک فصل کامل زراعی، برنامهریزی برای یادگیری در مزرعه و مدیریت همه فعالیتهایی است که در هر یک از مراحل رشد محصول انجام میشود. الگوهای مختلفی برای مدرسه در مزرعه وجود دارد؛ اما فرایند همه این الگوها همواره بر مبنای تمرکز بر یادگیری با انجام آزمایش و تحقیق و با رویکرد مشارکت همراه است.
به گفته دکتر ابراهیم جعفری مدرسه در مزرعه این فرصت را فراهم میکند که اهالی کشتوکار با کنترل آفات و شیوه کشاورزی پایدار آشنا شوند و افزون بر این، رویکرد مدیریت تلفیقی را در مطالعات گروهی خود انجام دهند و آنها را با شیوههای سنتی خود مقایسه کنند. آنان یاری داده میشوند که در استفاده از سموم شیمیایی، درنگ کنند و دیگر راههای جایگزین را مورد بازبینی قرار دهند.
مفهوم مدرسه در مزرعه در پایانههای دهه 1980 میلادی برای نخستینبار از کشور اندونزی آغاز شد. زمانی زیادهروی در استفاده از سموم شیمیایی آفتکش در شالیزارها، سبب پیدایش مشکلات بسیاری از شمار نابودی دشمنان طبیعی آفات و سربرآوردن آفات مقاوم شد و از میزان تولید برنج کاست.
نمونه کاکوند/یاسوج
دکتر جعفری با بیان اینکه برای ارتباط مشارکتی در سیمای مدرسه در مزرعه، کاکاوند شهرستان یاسوج ـ استان کهگیلویه و بویراحمد ـ نمونه خوبی است؛ اظهار میدارد: در این منطقه، 23 نفر در 8 روستا در زمینه مبارزه با آفات درختان سیب، تحت پوشش قرار گرفتند. وجود یک زن به عنوان مسئول پروژه، آنهم در جامعه روستایی که پیشبینی میشد تعصب مردسالاری چیره باشد، نشان از تحول در نگرشها بود. باغداران نیز به سبب شرکت در برنامهها از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بودند و در بیان دیدگاههای خود مشکلی نداشتند و آنچه از واژههای تخصصی و علمی بر زبان میآوردند، نشان از تاثیر مثبت آموزش بر آنان داشت. وجود تنی چند از آموزگاران بازنشسته هم که به باغداری گرایش یافته بودند، در این ارتباط دوسویه بیتاثیر نبود.
باغداران نیز این طرح را پسندیده و اثربخش میدانستند و میگفتند وقتی مدرسه به مزرعه آمد، به کمک تسهیلگران دریافتند که باید مصرف سم را به کمترین برسانند؛ آنان با هماندیشی با یکدیگر، دشمنان طبیعی آفتهای سیب را شناختند.
استقبال از «مدرسه در مزرعه» در سخنان و گفتههای آنان آشکار بود و داستان از آن داشت که روند اجرای طرح، دستوری و از بالا نیست و آنان در تولید علم و با پشتوانه دانش بومی خود، مشارکت دارند و مزرعه و باغشان را که نسبت به آن تعلقخاطر دارند، به عنوان کلاس برگزیدهاند.
البته آنان مواردی مانند نبود همکاری بانکها و اعتبارات به هنگام را از شمار نقاط ضعف اداری بر میشمردند؛ که ارتباط چندانی با پژوهشگران و مجریان طرح نداشت. بر پایه گفته مسئول طرح استان در مورد آموزش، کمکهای ناچیزی مانند قیچی برای هرس، کمپوست و وسایل ابتدایی به شرکتکنندگان داده میشد.
مورد قابل توجه دیگر در آن طرح این بود که تا پیش از اجرای پروژه، از میان باغداران منطقه که ترکیبی از عشایر و روستاییان بود، اگر دشمنی نبود، اما گونهای سوتفاهم وجود داشت؛ که بر پایه سخنان تولیدکنندگان، وقتی باغ یکی از باغداران، به عنوان مکان مناسب برای اجرای طرح آزمایشی در نظر گرفته شد، دامنه بحث و مجادله بالا گرفت، تا جایی که خودِ آموزش، به حاشیه رفت، زیرا بیشتر باغداران بر این خیال بودند که این کار گونهای امتیازدهی به فرد باغدار است.
زنان روستایی
«زنان» این بخش مهم از سرمایه انسانی جامعهها، کمتر دیده میشوند. توان بالقوه آنان، زمانی به فعل در میآید که مورد توجه قرار گیرند و در راه توسعه، از اندیشه و توانشان استفاده شود.
دکتر جعفری معتقد است روشن شده که افزایش مشارکت در غرب، با ارتقاء سطح تحصیلات و اطلاعات سیاسی، تغییر هنجارهای حاکم بر مشارکت زنان و تغییر در اولویتهای ارزشی ـ که تاکید کمتری بر نیازهای آنی طبیعی داشت و بر حق ابراز دیدگاه تاکید بیشتری میورزید ـ مورد بازتبیین قرار گرفت. به سخن دیگر، حذف جنسیت در وظایف اجتماعی و سیاسی، در افزایش مشارکت تأثیر بسزا داشت.
دکتر جعفری همچنین بر این باور است که افزایش شرکت فعال زنان موجب میشود که اجتماعات محلی از خلاقیتها و دانش بومی آنان در فرایند توسعه استفاده کنند، اما هنوز در بیشتر جامعههای روستایی، محدویتهایی در این مورد وجود دارد.
یکی از روشهای ایجاد و افزایش مشارکت زنان، هدایت آنان به سوی ایجاد گروههای مستقل زنان است، تا بتوانند در بهبود وضعیت خود بکوشند.
نمونههایی از فعالیت این گروهها، برنامه پاکسازی روستا از سوی گروه زنان شهرستان سلماس استاد آذربایجان غربی است، با نام «روز پاک روستا» که زنان به جمعآوری زباله و آلایندهها پرداختند؛ که نشان از درک بالای آنان در نگاه به زیستمحیط دارد.
دکتر جعفری در ادامه میگوید برخی از همین زنان روستایی برای بهبود وضعیت روستا، با بروز شایستگیها و توانمندیهای خود به شورای اسلامی روستا و حتی به دهداری راه یافتند. جالب این که در میان این گروههای تسهیلگر، هم دانشجو وجود داشت و هم بیسواد؛ از شمار یک زن بیسواد که تولیدگر نمونه بود. آنان باور داشتند و دارند که حضورشان، سبب تحرک اجتماعی خواهد بود. یکی از ابتکارات همین زنان تسهیلگر روستا در شهرستان سلماس این بود که ساختمانهای متروکهای مانند گرمابههای عمومی و ساختمانهای قدیمی مخابرات را با کمک شورای اسلامی روستا، مرمت و بازسازی کردند و پایگاه تسهیلگران زن برای آموزش دیگر زنان قرار دادند.
همین زن بیسواد روستایی تولیدگر نمونه، برای مشاهده دستاوردهای روستاییان ترکیه در بخش کشاورزی، با کاروانی، راهی آن کشور شد تا در مقابل، تجربیات شخصی خود را به آنان انتقال دهد. از دیگر نتایج این طرح باید به این اشاره کنم که پس از گذشت یک سال و نیم از اجرای برنامههای مشارکتی، و در ادامه بازبینیها، روشن شد که «اولویتهای مورد نیاز آموزشی مسئولان امور زنان در استان آذربایجان غربی و شهرستان سلماس»، متفاوت از خواستهای نخستین آنان شده است و ارتباطات انسانی و میانفردی، جای دیگر نیازها را در ردیف نخست گرفته است!
ع. درویشی
اين مطلب تاکنون 8362 بار مشاهده شده است.مطالب مرتبط با دکتر ابراهیم جعفری سایت آخاله روی موج سوم آلوین تافلر ستایش نور در تاریکی شب چنین گفت اقبال؛ اندیشه ها و آموزه ها در سایه کوه، باید از دشت گذشت - به مناسبت #روزجهانیکوهستان نمایش مستند دیارکهن پیش درآمد گردشگری مجازی گلپایگان تاریخ شفاهی آموزش و پرورش گلپایگان روز خبرنگار و سایت "آخاله" سفره ایرانی ؛ فرهنگ گردشگری- به بهانه برگزاری جشنواره کباب و لبنیات گلپایگان آکادمی موازی در گلپایگان - به مناسبت سالگرد تأسیس خانه ریاضیات دهه هشتادی ها و فضای مجازی حفاظت از زنبورها ؛ ضامن امنیت غذایی جهان روابط عمومی الکترونیک ؛ ظرفیتی کارآمد برای مشارکت جویی مخاطبان ایجاد فضای صلح و تفاهم با رسانه های گفت و گو محور کنکاشی در منظره نگاری استاد محمد کرمی به بقای روزنامهها امیدوارم دکتر مرتضی فرهادی در قاب خاطره ها پیوند سنت ومدرنیته دراقامتگاه های بوم گردی روستایی حال زمین خوب نیست! (3) "کاشت پیاز با روش GAP در گلپایگان-گامی بلند به سوی کشاورزی ارگانیک یک قدم مانده تا رویا . روایتی دیگر از جام جهانی 2018 فوتبال بوی زندگی می دهد استاد علی اکبر جعفری سرمایه ای نمادین در گلپایگان این پنجره ، این خاطره ها را نفروشید انجمن ادبی فانوس گلپایگان باشگاه گفت وگوی شاعران جای خالی صدای گلپایگان در نمایشگاه مطبوعات طبیبان دوّار پروفسور مریم میرزاخانی اسطوره یا الگو؟ هنر هفتم در گلپایگان - استقبال از افتتاح سینما بهاران لزوم رویکرد اجتماعی و فرهنگی به مدیریت شهری حال زمین خوب نیست (2) - نکوداشت مهندس حسین عبیری گلپایگانی چشم انداز پیشرفت گلپایگان از نگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی طبیعت گلپایگان گنجینه گیاهان دارویی نقش کتابخانه آیت الله محمدی در توسعه فرهنگی گلپایگان پیرایه های ناسازگار با فرهنگ عاشورا حاج صادق آهنگران ،حلقه ای میان عقل و عشق در دوران دفاع مقدس یادکردی از محمد حسنین هیکل هزار راه نرفته " نگاهی نو به ادای نذر در جامعه امروز " طنز و تحولات اجتماعی فردا برای خواندن دیر است راز درخشندگی نوروز در جهان نوسازی دبیرستان امام خمینی "ره" یا بازسازی هویت فرهنگی؟ حال زمین خوب نیست (1) آموزش ابتدایی و توسعه با چشم کتاب بخوانیم نه با گوش! مشابهت های اخلاقی نلسون ماندلا و دکتر معتمدنژاد دغدغه رو به پایان یونسکو ،به مناسبت نمایشگاه مطبوعات حدیث عشق در جهاد سازندگی (2) دیپلماسی ایرانی از زیر درخت سیب در نوفل لوشاتو تا بالکن هتل کوبورگ وین یاد یاران -بدرقه بانوی با فضیلت و پرهیزکار - شادروان فخرالسادات سیدین (توکل) حدیث عشق در جهاد سازندگی (1) فرصت طلایی مشارکت های مردمی در توسعه پایدار گلپایگان میراث ماندگار استاد احمد جهانبخشی ارتباطات مشارکتی ،چشم اندازی نو به مطالعات بومی در ارتباطات توسعه بازتاب مطالب سایت آخاله در مطبوعات گردشگری و کاهش فاصله فرهنگی تیکن کجا؟ کاخ الیزه کجا؟ سهم سایت آخاله در بهداشت روانی همشهریان تحقیقات مشارکتی حلقه گمشده توسعه علمی در ایران تجدید عهد با دکتر معتمدنژاد رسانه ؛ حافظ حرمت جامعه مدنی "مطبوعات محلی" بستری برای شکوفایی استعدادهای بومی با قاسمعلی فراست در میان "نخل های بی سر" (به اهتمام دکتر ابراهیم جعفری ) تونل های غزه سرای عشق و امید عبور از جام بیستم ،فراتر از اشک ها و لبخندها با فوتبال دوستان گلپایگانی از خندق هفده تن تا استادیوم های برزیل ردپای «سرمایه اجتماعی» و «حکمرانی خوب» در مدیریت شهری گلپایگان آسیب شناسی تعامل روابط عمومی ها و رسانه ها معلمی و هنر تسهیلگری نوروز زاینده سرمایه اجتماعی است گلپایگان و توسعه پایدار انقلاب کاست و حاج ابراهیم صحت آخاله پاتوق همشهریان آیین چراغ خاموشی نیست
| | |