جمعیت یهودیان گلپایگان کم نبود ، بدرستی معلوم نیست که از کی و از کجا به این شهر کهن مهاجرت کرده بودند از شرح حال این قوم که توسط مورخین یهود از جمله خاخام بنیامین بن جناح بر می اید از قرن دوازدهم میلادی در اکثر شهر های ایران تعدادی یهودی زندگی می کردند بطوریکه جمعیت آنها در شهر گلپایگان در دوره ای از تاریخ به دوازده هزار نفر میرسیده است
محمود نيکنامي
جمعیت یهودیان گلپایگان کم نبود ، بدرستی معلوم نیست که از کی و از کجا به این شهر کهن مهاجرت کرده بودند از شرح حال این قوم که توسط مورخین یهود از جمله خاخام بنیامین بن جناح بر می اید از قرن دوازدهم میلادی در اکثر شهر های ایران تعدادی یهودی زندگی می کردند بطوریکه جمعیت آنها در شهر گلپایگان در دوره ای از تاریخ به دوازده هزار نفر میرسیده است هر چند باور این عدد بسیار مشکل است اما از آثار به جا مانده باور حضور این جمعیت که از کل جمعیت مسلمانان شهر بیشتر بوده است آسانتر می شود . از قرن دوازدهم زمان مهاجرت یهودیان تا سالهای 1960 میلادی که من 5 ساله بودم حدود 800 سال فاصله است از آنجائیکه محل سکونت من در مجاورت خانه های یهودیان بود بدرستی به یاد دارم که در یک حیاط مخروبه باخانه های گلی و شبستانهای نمور و تاریک ، صدها یهودی یکجا ودر فقر مطلق زندگی می کردند جمعیت کودکان آنها با موهای خرمائی رنگشان را هنوز به خاطر دارم بناهائی همچون حمام . کنبسه ( محل عبادت یهودیان که تا چند سال پیش هم پابرجابود) . قبرستان و مدرسه اختصاصی به نام ( گنج دانش ) همگی از حضور فیزیکی بسیار قوی این قوم در شهر ما حکایت دارد . این تنها مقدمه ای است برای نگاشتن یک پست با عنوان (لعوق کرچنگ ) از خاطرات پدرم که منشی یکی از حکیم های این قوم بوده و اگر قرار باشد فرهنگ و آداب و رسوم آنها تدوین گردد از ده ها کتاب هم تجاوز خواهد کرد
محله ای به قطاع تقریبی120 درجه جنوب غربی به شعاع یک کیلومتر به مرکز گنبد مسجد جامع گلپایگان محل سکونت بیش از 95 درصد جمعیت نزدیک به 2 هزار نفر یهودی را در سالهای آواخر دهه 1330
می توان تخمین زد این اعداد و ارقام و موقعیت جغرافیائی را شخصا مشاهده کرده و از هیچ منبعی استخراج نکرده ام . تنها از سابقه حضور اولیه آنها از کتاب گلپایگان در گذر زمان تالیف جناب آقای استاد اکبر افاضلی در مقدمه پست استفاده نمودم در اواسط کوچه ای که هم اکنون خیابانهای امام خمینی (ره) را به خیابان مسجد جامع وصل می کند و به محله دشتک معروف بوده است حکیمی یهودی زندگی میکرده با نام ( حکیم یعقوب ) این حکیم که ظاهرا قبل از حکیم هارون معروف به امر طبابت مشغول بوده و در زمان وی نیز ادامه طبابت می داده فردی کاملا بی سواد و مراجعین وی اغلب از طبقه ضعیف و فقیر شهر و خصوصا روستاها بوده است . پدرم در حالیکه دوم دیستان بوده و به خاطر بیماری پدرش و همسایگی ی که با وی داشته است اغلب روزها به خانه وی مراجعه میکرده و به برکت خط زیبایش بعنوان نسخه نویس این حکیم انواع داروهای تجویز شده را با مهارت می نگاشته است .حکیم بخوبی دریافته بود که خط زیبا چه نقش مهمی بر اثر بخشی روحی همراهان بیمار دارد چرا که زیبائی نوشتار بر بیسوادان نیز آشکار بوده است . مراجعه بیماران برای کسب نوبت از بامدادان آغاز می شده است . اتاقی گلی که به عنوان مطب استفاده می شده مفروش بوده و بیماران دور تا دور این اتاق می نشستند وقتی که ظرفیت اتاق تکمیل میگردیده . حکیم توسط همسر خود ، نسخه نویس را که به ( پسر مشدی محمود ) معروف بوده احضار می نموده است . تقریبا نسخه تمامی بیماران یکسان و تنها تفاوت در میزان و زمان مصرف آنها بوده است . پس از پرس و جو و گرفتن نبض از ببمار با لهجه غلیظ یهودیان خطاب به پدرم : پسر مشدی محمود بنویس : ترنجبین و شکر سرخ یه مثقال . اضافه عناب و سپستون . سنای مکی را ناشتا بخورد روز دوم اضاف فلوس یکجا سربکشد پس فردا ناخوش را با کرچنگ بیارید تا لعوق کنم ایشالله خوب میشی .. و سپس ناخوش بعدی با کمی تفاوت در تجویز .. این طبابت سالها به همین شکل ادامه داشته است . مهارت چندانی در جذب بیماران نداشته و بیماریهائی که کاملا خاص بوده و عمومیت نداشته را مشترکا با همسر خود طبابت می کرده است مورد اخیر آنقدر عیان بوده که همراهان نادان بیمار نیز پی به بی اساس بودن طبابت می برده اند تنها شگرد منحصر به فرد این حکیم تهیه (لعوق کرچنگ ) بوده که در بین دیگر حکیمان یهودی مستقر در گلپایگان رایج نبوده است . روز سوم بستگان با صید یک خرچنگ که معمولا در قناتها و رودخانه گلپایگان یافت می شد بیمار را نزد حکیم یعقوب آورده تا با ساخت ( لعوق ) طبابت را کامل کند . این معجون مشمئز کننده پس از تخلیه تو دلی جانور و جا دادن مواد نا معلوم در شکم خرچنگ توسط حکیم در اتاق مجاور آماده و جهت طبخ و خوراندن آن به بیمار تحویل همراهان میگردیده است پدرم که در آن زمان 8 ساله بوده از اینکه مراجعان نادان این گونه اعتقاد به معالجه بیمارشان داشته اند متعجب می شده است پدرم هنوز هم با خنده می گوید تمامی بیمارانش از جمله پدر خودش توسط این حکیم به هلاکت رسیدند .
حق طبابت حکیم مبلغ 10 شاهی ( نیم ریال ) بوده که از این مبلغ 5 شاهی از بابت حق التحریر به کاتب الحروف ( پسر مشدی محمود ) به خاطر خط زیبایش تعلق می گرفته است . اغلب بیماران به خاطر نداشتن حتی یک شاهی در کل زندگی خود از بابت حق طبابت از محصولات دسترنج خودشان از قبیل ماست ، کشک ، ترخینه ،و میوه ها و سبزیجات فصلی تقدیم می نمودند . این حکیم بسیار قانع بوده و کسانیکه توانائی پرداخت و یا آوردن تحفه را نداشته اند نیز رایگان ویزیت می شده اند
در پایان ، ذکر این نکته بسیار اهمیت دارد که یکی از پزشکان یهودی تحصیل کرده به نام " حکیم هارون " در سنه 20 در گلپایگان فعالیت داشته است که بسیار در کار خود حاذق و از پزشکان متعهد شهر بوده . اخلاق و منش پزشکی وی زبانزد خاص و عام بوده است . منزل و مطب این پزشک زحمت کش در ضلع جنوبی سه راه آیت اله سعیدی قرار داشته و این منطقه به نام کوچه حکیم هارون معروف بوده است