محمود نيکنامي
اغلب به افرادی بر می خوریم که حرفهایشان از دل برمی آید و چون امکان یادداشت و انتشار آنرا ندارند وظیفه ای را بر عهده خود میدانیم تا با انتشار آنها به هدفی که دارند برسند . متاسفانه هستند بزرگان تحصیلکرده ای که با وجود استعدادهای منحصر بفرد در خلق مطالب علمی و ادبی ، انگیزه و یا علاقه ای برای انتشار آن ندارند و اغلب خودشان هم دلیل آنرا نمیدانند . به نظرم اگر گفته های آنان را با نقل قول و یا بدون آن انتشار دهیم مفید فایده خواهد بود . مطلب زیر از اینگونه نیست چرا که تحصیلاتی ندارد ، از فضای مجازی هم اطلاعات کافی ندارد . ایشان با تصور اینکه نقل یک واقعه یا خاطره تنها به جهت برون رفت از تفکری که به آن (درددل) می گوئیم کفایت میکند ، مطالبی را بیان میدارد . بیشتر را در ادامه بخوانید *******************************************
طبق معمول خیلی آرام و دلنشین و بدون هیچگونه تشریفات متکبرانه و تعارف های تملق گونه ، دستمال گردنم و بست و با برداشتن شونه و قیچی ، انگار یک پخش صوت را روشن کردی ، آغاز یک داستان را بدون آمادگی قبلی روایت کرد . من روایات ایشون را قبلا تحت عنوان ( آمریکائی زیر تیغ استاد سلمانی) و ( سلمونی (1) و (2) ) توی وبلاگم منتشر کردم . سواد کلاسیک ندارد ولی پای صحبت هاش که مینشینی انگار تحصیلات عالی داره ، اونم توی رشته ادبیات ، کلمات و جملات با ویرایشی خاص و ظاهرا از قبل تنظیم شده ، اما بطور جد بگم که ایشون تمامی مطالب شنیدنیش را در همان لحظه و هنگام کار با وسایل آرایشگاهی خلق می کنه . حتما اشخاصی را می شناسید که به جهت مشکلات اقتصادی و یا عدم توجه اطرافیان به استعداد کودکیشان از تحصیل باز ماندند و اگر اینچنین نمی شد حتما به مدارج عالی میرسیدند . اینگونه بسیارند و بارها این استعداد را در وجود استاد سجادی یافتم . و چه حیف شد که نبودند و نخواستند این استعداد ها را در خدمت جامعه قرار دهند!! استاد سجادی اینبار راجع به محیط زیست و پیامدهای بد ورود محصولات شیمیایی به ظاهر طبیعی و علوفه فرآوری شده برای تغذیه و تولید لبنیات و چگونگی نابودی اکوسیستم حیات وحش و جنگلها گفت، که البته با وجود اطلاع از تفکرات ایشان باز هم برایم خیلی تعجب بر انگیز بود
*آقا سید مدتی است که از درد دست و گردن و شانه به جهت شغلش رنج می بره و چندین بار تحت عمل های جراحی محدود هم قرار گرفته ، وقتی حالشو می پرسم ، میگه هیچ فایده نکرده با انبوهی از دارو نزد یه پزشک میره توی درمانگاه و کل داروها را روی میزش میگذاره و میگه اینا را میخورم و دردم کم نشده ، پزشک بهش میگه تو که اینهمه قرص داری! من برات چی بنویسم؟ آقا سید حاضر جواب میگه شما دکترید از من می پرسی چی برات بنویسم؟؟... خلاصه طبق معمول از تعدادی قرص دیگه و تزریق چند تا آمپول مجدد هم نتیجه ای نمیگیره و میگه باید وضعیت غذایی را بررسی کنم . ایشون اعتقاد پیدا کرده که دیگه این لبنیات ، لبنیات قدیم نیست . گاوی که با علوفه فرآوری شده با کود شیمیایی تغذیه میکنه نمیتونه شیر سالمی داشته باشه ، آقا سید که خودش تخصصی توی دامداری داره میگه بهترین گاو های این شهر از 20 کیلو، بیشتر شیر نمیدند چطور ممکنه هر گاو در هر وعده 40 کیلو شیر ازش بگیرند؟ خوب معلومه تمامی این شیر آلوده به مواد شیمیایی است که برای بدن نه تنها فایده ای نداره بلکه اغلب بیماری های امروزی ناشی از ورود این مواد به تغذیه انسانها واقع میشه، آقا سید انگار دوای درد خودشا پیدا کرده بود ، اعتقاد زیادی به طبیعت ( سرد و گرم ) انسانها داره ، میگه نه لبنیات محلی مثل قدیمه و نه لبنیات پاستوریزه به خاطر استفاده از شیر خشک وارداتی آلوده را میشه خورد ، نه گوشت گوسفندها قابل اعتماده و نه حبوبات و برنج طعم قدیمو داره و همگی آلوده به مواد شیمیایی ( آرسنیک ) هستند و برای سلامتی زیان آورند . ، نه میوه ها به کیفیت قدیماست و آثار مخرب استفاده از کودهای شیمیایی انسان را از خوردن میوه منصرف میکنه . تازه وقت خوردن میوه ای همچون سیب ، پوستش که با ارزش است را به دور می ریزیم و خیار را با پوست آلوده به سموم مصرف می کنیم . استاد اعتقاد داره که پوست پرتقال با ارزشتر از خود پرتقال است و چه حیف که از این پوست برای درست کردن چاشنی بر روی برنج و تهیه مربا استفاده نمی کنیم و اونو به دور می ریزیم . آقا سید میگه استفاده از پوست پرتقال به خاطر طبیعت گرمش ( به قول ایشون که طبیعت آتیشی داره ) برا خیلی از امراض مفیده . ولی متاسفانه دیگه کسی حاضر نیست اونا فرآوری کنه و مورد استفاده قرار بده آقا سید میگه برنج که طعم خوشش را ازدست داده به خاطر از بین بردن قورباغه های مزارع شالی و عدم تغذیه شالی از فضولات این دوزیست مفید بوده . همانند گاو که از علوفه فرآوری شده با کود شیمیایی تغذیه میکنه و گوسفندی که فقط در یک محیط بسته و با استفاده از علوفه های مضر پروار میشه !
سلمونی هشتاد و چند ساله ما میگه مدتیه از این نوع غذاها کمتر مصرف میکنم و با استفاده از ادویه جات سنتی و تهیه چاشنی و مربا از پوست مرکباتی همچو ( بالنگ) و ( پرتقال ) و هویج ، طبیعت خودم را از سردی به گرمی سمت دادم بحمداله وضعیت درد های قبلی را به طور قابل ملاحظه ای کاهش داده ام توضیح پایانی استاد سلمانی در نوع خودش صرفنظر از واقعیت اصلی ماجرا بسیار دلنشین بود
ایران در سالهای نه چندان دور گونه های متنوعی از حیوانات وحشی را در خود جای داده بود جمعیت انبوه آهوان و گوزنها در جنگلهای ایران با همزیستی شیرها و پلنگها و ببرهای اصیل ایرانی در یک گردش تنازع و بقا ، این کشور را در زمره دارندگان همه این گونه ها در دنیا ممتاز گردانیده بود تا اینکه نا اهلان و نادانان از اینکه ببرها و پلنگها و شیران ، خانواده آهوان را می دریدند ، نسخه ای پیچیدند و دستور به نابودی درندگان حیات وحش دادند . این کار را سودجویان به راحتی انجام دادند . پس از مدتی خبر آوردند که جمعیت آهوان زیاد شده به حدی که جنگلها را نابود می کنند . نسخه ای دیگر آوردند که آهوان را کشتار کنید و گوشتشان را به مصرف آدمیان برسانید . این کار را کردند و دیدند که گوشت آنها لذیذ نیست و مانند گوسفندان پرواری ، پر چرب و مضر است تازه فهمیدند که به جهت امنیت زیاد ، تحرک از این گونه حیوانی گرفته شده و علتش نابودی ببرها و پلنگها بوده ، آقا سید میگه مگر یک شیر یا پلنگ چقدر گوشت مصرف می کرد ؟ اونها که ما در فیلم ها دیدیم در کنار هم و با عدالت این گوشت را تقسیم میکنند و حرص و ولعشان از آدمیان!! کمتره و بعد هم سیر که شدند شکر خدا را میکنند و به استراحت می پردازند تا دوباره که گرسنه شدند . چرا این حیوانات را اینگونه و بیرحمانه از بین بردند؟در آخر به جایی رسیدیم که به برکت نادانی این نا اهلان نه دیگر جنگل مناسبی وجود دارد ، نه پلنگ و ببر و شیری و نه آهو و گوزنی!!!! اینگونه بود که محیط زیست ایران نابود شد . استاد سلمانی همیشه اعتقاد دارد که وجود یک اکوسیستم طبیعی امری خدادادی است و تغییر در آن موجب نابودی است که ما ایرانیان گرفتار آن شدیم/ |