قلم، نگارنده اندیشه بر کاغذ
گرد آوری و تنظیم: علی اکبر جعفری
14 تیر، روز قلم، بر تمام اساتید، هنرمندان و فرهیختگان اهل قلم مبارک باد....
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
سوگند به قلم و آنچه مینگارد (قرآن مجید)
زینهار تا کلام را به خاطر نان نفروشی و روح را به خدمت جسم در نیاوری. به هر قیمتی، گر چه به گرانی گنج قارون، زرخرید انسان مشو. اگر میفروشی همان به که بازوی خود را، اما قلم را هرگز! حتی تن خود را و نه هرگز کلام خود را.
رساله پولس رسول
نیاز به ثبت وقایع، انسان را به نوشتن واداشت
نخستین مدارک نگارشی بشر که به صورت لوحهای گِلین برجای مانده متعلق به تمدنهای میانرودان (بینالنهرین) است.
بشر از زمانی که خواست آنچه را میاندیشد بهجا بگذارد، در حقیقت قدم به دنیای خط و نگارش نهاد. خط زبانِ دست و حافظ افکار و آثار آدمی است.
...
سومریها به خط میخی Cuneiform script مینوشتند و مصریان به خط هیروگلیف Hieroglyph که با تصویر همراه بود. مثلا نقش دو پا نشانه راه رفتن و چشم اشک آلود نشانه اندوهگینی بود.
وقتی یونانیان قدیم خط هیروگلیف را دیدند، پنداشتند این نوشتهها توسط کاهنان برای منظورهایی مقدس کندهکاری شدهاست. آنان این نام را بر آن خط گذاشتند.
هیروگلیف یعنی «کندهکاری مقدس» و در اصل واژهای یونانی است.
خط هیروگلیف را بر پاپیروس مینوشتند. پاپیروس از ساقههای فشرده نوعی نی به دست میآید و نیای کاغذ است. کلمات paper, papier… در زبانهای غربی هم با این واژه (پاپیروس) ارتباط دارند.
سومریها از نخستین اقوامی هستند که گفتار و اندیشه های خودشان را ثبت کردهاند. برای اینکار آنان خط میخی را برگزیدند و آنچه را میخواستند به یادگار بگذارند بر روی لوح نقش میکردند. تصویرهایی که حک میکردند، رفته رفته حالت زاویه مانندی به خود میگرفتند و سرانجام علامتهای تشکیل دهنده این خط به صورت میخ در میآمد.
کتیبههای دوره هخامنشی هم به خط میخی بود اما علائم سادهتری داشت و از چپ به راست نوشته میشد.
خاستگاه خطوط ملل اروپایی؛ خط فنیقی است
در هزاره دوم پیش از میلاد در سرزمین فنیقیه، خط فنیقی باب شد. الفبای فنیقی با 22 علامت خطی که تنها صامتها را نشان میداد، از راست به چپ نوشته میشد.
چون نگارش و فراگرفتن خط فنیقی آسان بود، برخلاف خط هیروگلیف که در انحصار کاهنان قرار داشت و یا خط میخی که تنها طبقه دبیران با آن سر و کار داشتند، در دسترس عامه مردم قرار گرفت و نه تنها جایگزین خط میخی شد، بلکه (از طریق یونان) به غرب (اروپای امروز) که هنوز دارای خط و کتابت نبود هم راه یافت.
...
فنیقیها نخستین کسانی بودند که افتخار ساختن الفبای حقیقی را دارند؛ اختراعی که تحول عظیمی در خط بوجود آورد چه الفبای یونانی و ایتالیایی منتج از الفبای فنیقی است و از آنجا که الفبای سایر کشورهای اروپایی مشتق از این دو الفبا است، میتوان گفت که خاستگاه خطوط ملل اروپایی (خط) فنیقی است.
حکاکی روی کاسههای لاکپشتان
یونانیان با تغییراتی در خط فنیقی، مُصوّتها (واکه=حروف صدا دار) را وارد خط ساختند و خط صامت نگار را به آوانگار تبدیل نمودند و جهت نگارش را نیز تغییر داده، از چپ به راست نوشتند. بعدها الفبای لاتینی و خط آرامی هم به وجود آمد که در خاور میانه پخش گردید و در دولت هخامنشی تبدیل به زبان دیوانی شد.
پس از دوران هخامنشی در دوره تسلط اسکندر و سلوکیها زبان و خط یونانی در مراسلات رسمی و اداری به کار رفت اما بعداً بر مبنای خط آرامی، خط پهلوی و دیرتر خط اوستایی پایه ریزی شد.
خطی که مانی در آثار خود به کار برده و بر مبنای خط سریانی است، نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
زبان سغدی و خط عبری و حتی خط کوفی، نسخ و نستعلیق و دیگر خطوط ایرانی نیز از فرزندان شاخه دیگر آرامی است.
...
در چین باستان بر روی کاسههای لاکپشتان و یا استخوانهای گاو یا جمجمه آهوان حکاکی میشد؛ خط نوشتههایی موسوم به جیا گو وِن (甲骨文) که بیش از 3 هزار سال قدمت تاریخی دارد.
کاغذ در گذار تاریخ
خَط (دبیره)؛ هنر یا وسیلهای برای ثبت و نوشتن ذهنیات و تفکرات با استفاده از علائمی است که به چشم آشنا باشد و دیده شود. خط زبان دست و حافظ افکار و آثار آدمی است. بشر از زمانی که خواست آنچه را میاندیشد نقش کند، قدم به دنیای خط و نگارش نهاد. او با ابداع خط گام بزرگی در راه تمدن برداشت. گام بزرگ دیگر اضافه کردن صدا (آهنگ) به حروف بود. بدون حروف صدادار انسان معنای کلمات را نمیفهمید. کلمات اما وقتی جان تازهای پیدا کرد که انسان کاغذ را به خدمت گرفت.
کاغد واژهایست پارسی. ذکر این واژه یا «ورق» در کتب قدیمی عربی نیز موجود است. گفته میشود کلمه کاغذ، از واژه چینی کاکتز گرفته شدهاست.
کاغذ از مهمترین موادی است که انسان را در مرحله علم و تمدن پیش انداخته و در این راه به او کمکهای بزرگ کردهاست.
علوم و ادبیات تا قبل از آنکه انسان به ساختن کاغذ توفیق یابد در محیط محدود محصور بود و جز یک طبقه معین دیگران به آن دسترسی نداشتند.
...
پیش از ساختن کاغذ؛ مردمان باستان برای ماندگار کردن نظرهای خود از کندهکاری روی سنگ و چوب و لوحهای گِلی بهره میگرفتند.
سومریها از هزارهٔ چهارم؛ «گِل» را در آفتاب خشک میکردند یا در کورههای سفالپزی، میپختند. از این لوحهای گلی پخته؛ شمار زیادی از ویرانههای شهرهای باستانی میاندورود، بهویژه بابل، به دست آمدهاست.
یکی دیگر از این مواد «سنگ» بودهاست که دوام آن بمراتب از گل بیشتر است اما در عوض سنگین تر بودن آن بیشتر زحمت تولید میکردهاست.
گاه نوشتن روی ورقههای مسی، برونزی و گاهی طلا انجام میشد که لوحهای زرین دورهٔ هخامنشیان از نمونههای آنهاست.
...
مصریان باستان از نزدیک 2 هزار سال پیش از میلاد، از گیاه پاپیروس، که گونهای از نی است، کاغذی میساختند که به همان نام پاپیروس شناخته شد و امروزه به صورت واژهٔ Paper در زبان انگلیسی ماندگار شدهاست. در مصر جنگلهای بسیاری بودهاست که گیاه پاپیروس در آنها میرویید. مصریان مغز این گیاه بلندقامت زیبا را میگرفتند و آن را قطعه قطعه میکردند بعد بفشار صفحاتی از آن درست مینمودند سپس به وسیله تکهای عاج آنها را صیقل میدادند بعد آن صفحات را بهم میچسباندند و به این ترتیب مجموعههایی درست میکردند تا در نوشتن استفاده از آنها آسان باشد. این کاغذ را در بسیاری از مآخذ قدیمی «قرطاس» خواندهاند.
...
دستکم از هزارهٔ دوم پیش از میلاد، آدمیان آموختند که میتوانند از پوست جانوران کاغذ چرمی (پارشمن) بسازند. ایرانیان روی پوست گاو، گاومیش و گوسفند؛ و رومیها بر پوست خر وحشی مینوشتند. پوستها پس از دباغی و صیقلکاری به قدری نازک و نرم از کار در میآمدند که در زیبایی و نیکویی شاهکار به شمار میآمدند. پارشمن ایرانی ویژگیهای بهتری داشت. برای نمونه، ایرانیان برای از بین بردن بوی ناخوشایند چرم، در روند ساختن پارشمن، به آن گلاب میافزودند.
اوستا را نخستینبار روی 12 هزار پوست گاو نوشته بودند. اعراب نیز بیشتر برای نوشتن قرآن و نوشتههای با اهمیت از پوست حیوانات مثل آهو استفاده میکردند.
نوشته ای از قرآن مجید منسوب به امام علی (ع)
نوشتن بر روی پوستهای نازک تا مدتها در مشرق و مغرب شایع بود و کتابخانههای مهم این کشورها کتبی بر پوست نوشته بزبانهای یونانی و لاتینی و آرامی و عبری و عربی داشتند.
اعراب بیشتر نوشتههای خود را بر استخوان شانهٔ شتر یا سنگهای نازک سفید یا شاخههای پوست کندهٔ درخت خرما هم مینوشتند.
مردم هندوستان روی برگ و پوست برخی درختان مینوشتند. نامه پادشاه هند به خسرو انوشیروان پادشاه ایران بر روی پوست درختی بود که آن را «کاذی» میخواندند.
...
نخستین کاغذ به اینصورت که اکنون میشناسیم در چین ساخته شد اما با ضخامت نسبتاً زیاد، زیرا که روش کتابت با قلم موی چینیها نیاز به کاغذ ضخیم مقاوم در مقابل آب داشت.
چینیهای باستان نخست؛ روی پارچهٔ ابریشم مینوشتند، اما از نزدیک 150 سال پیش از میلاد، آموختند که میتوانند پوست درخت توت را خرد کنند، به صورت خمیر درآورند و از آن کاغذ بسازند. آنها به کاغذهای خود ساقههای کتان و رشتههای تور ماهیگیری کهنه نیز میافزودند تا محکمتر شود.
تمدن مایا
مایا نام گروهی از اقوام سرخپوست در جنوب مکزیک و شمال آمریکای مرکزی و نام تمدّنی قدیمی در همین منطقه است. مایاها که از مشهورترین قبایل سرخپوست بودند، معمولاً شهرهایشان را در دل جنگلهای بارانی میساختند. حوزهٔ زندگی و فعالیت مایاها حدود جنوبی کشور مکزیک و نیز بخش های بزرگی از گواتمالا و السالوادر را شامل میشد. قوم مایا پدیدآورندهٔ یکی از تمدنهای پیشرفته آمریکای مرکزی بودهاست. هماکنون نیز گروههایی از اقوام مایا در مکزیک و گواتمالا بسر میبرند. مایاها با بهرهگیری از تمدنهای گذشته خود نظیر اولمک Olmec (نخستین تمدن در مکزیک و قاره آمریکا) توانستند تاثیر زیادی در آمریکای مرکزی بگذارند.
...
بعدها تمدن مایا به دست اقوام مجاور ضعیف شد و سرانجام با هجوم اسپانیاییها از میان رفت. جمعیت مایاهای امروزی که از بازماندگان فرمانروایان دوران باستان آمریکای مرکزی میباشند، حدود هفت میلیون نفر است که بیشتر در جنوب مکزیک، نواحی کوهستانی گواتمالا و کشور بلیز Belize (نزدیگ گواتمالا) بهسر میبرند.
مایاها را از آن جهت پیشرفتهترین قوم در آمریکای باستان میدانند که بهتر از سایرین توانستند زبان خود را مکتوب کرده و خط را بکار برند. هماکنون نسخهای از کتاب اساطیری «چیلام بالام» Chilam Balam به خط و زبان مایایی موجود است.
در پایان، این بحث را با نوشتاری از شادروان دکتر علی شریعتی به پایان می برم
قلم توتم من است
. . . قلم توتم من است، او نمی گذارد که فراموش کنم، که فراموش شوم ، که با شب خو کنم ، که از آفتاب نگویم ، که دیروزم را از یاد ببرم ، که فردا را به یاد نیارم، که از " انتظار " چشم پوشم که تسلیم شوم ، نومید شوم.
قلم توتم من است ، توتم ما است ، به قلمم سوگند ، به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند ، به رشحه ی خونی که از زبانش می تراود سوگند ، به ضجه های دردی که از سینه اش بر می آید سوگند.
که توتم مقدسم را نمی فروشم ، نمی کشم ، گوشت و خونش را نمی خورم ، به دست زورش تسلیم نمی کنم ، به کیسه زرش نمی بخشم ، به سر انگشت تزویرش نمی سپارم
دستم را قلم می کنم و قلمم را از دست نمی گذارم ، چشم هایم را کور می کنم ، گوشهایم را کر می کنم ، پاهایم را می شکنم ، انگشتانم را بند بند می برم ، سینه ام را می شکافم ، قلبم را می کشم ، حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم.
اما قلمم را به بیگانه نمی دهم
به جان او سوگند که جان را فدیه اش می کنم ، اسماعیلم را قربانیش می کنم ، به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه می خورم ، به فرمان او ، هر جا مرا بخواند ، هر جا مرا براند، هر چه از من بخواهد ، در طاعتش درنگ نمی کنم.
قلم توتم من است ، امانت روح القدس من است ، ودیعه مریم پاک من است ، صلیب مقدس من است ، در وفای او ، اسیر قیصر نمی شوم ، زرخرید یهود نمی شوم ، تسلیم فریسان نمی شوم.
بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند ، به چهار میخم کوبند ، تا او که استوانه ی حیاتم بوده است ، صلیب مرگم شود ، شاهد رسالتم گردد ، گواه شهادتم باشد تا خدا ببیند که به نامجویی ، بر قلمم بالا نرفته ام ، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشته ام ، تا زور بداند ، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را ، فرعونیان نمی توانند از من گرفت ، ودیعه ی عشق را قارونیان نمی توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی توانند از من ربود . . .
. . . هر کسی را ، هر قبیله ای را توتمی است ؛ توتم من ، توتم قبیله من قلم است
قلم زبان خدا است ، قلم امانت آدم است ، قلم ودیعه عشق است ، هر کسی را توتمی است،
و قلم توتم من است.
و قلم توتم ما است.
علی اکبر جعفری
چهاردهم تیر ماه 1395 |