حجتالاسلام و المسلمین سید ابوطالب محمودی در سال 1305 هجری شمسی در روستای گوگد از توابع شهرستان گلپایگان دیده به جهان گشود.
پدرش یک کشاورز ساده بود اما با درک استعداد درخشان فرزندش، وی را از هفت سالگی در همان روستا و در جوار امامزاده عمران بن علی به مدرسه میرزا هدایتالله وحید میفرستد. آنجاست که سید ابوطالب، قرآن و دروس مکتبی را نزد شیخ ابوالفضل اسعدی میآموزد و بعد از آن کتابهای جامع المقدمات، سیوطی، مغنی، لمعه و حاشیه ملاعبدالله را نزد میرزا هدایت الله وحید و حاج میرزا محمدهادی فرا میگیرد.
سید ابوطالب پس از 6 سال تحصیل در زادگاهش، در 13 سالگی و برای ادامه تحصیل به قم مشرف میشود و محضر درس بزرگانی مانند حضرات آیات امام خمینی، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید احمد خوانساری و سید محمدرضا گلپایگانی را درک میکند و از امام، آیتالله گلپایگانی، آیتالله خوانساری و آیتالله مرعشی نجفی، اجازهنامه شرعی دریافت میدارد.
حجت الاسلام محمودی به سن 38 سالگی رسیده است که به نمایندگی از طرف استادش، آیت الله گلپایگانی به آباده شیراز اعزام میشود و در مسجد جامع آن شهر به مدت بیش از پنج سال، به امر تبلیغ، برگزاری جلسات تفسیر قرآن و وعظ و ارشاد مردم میپردازد. او پس از آن به قم باز میگردد و این بار نوبت به آن میرسد تا تبلیغ را در تهران ادامه دهد. این است که به مدت 21 سال و از سال 1350 تا 1371 در مسجد زعیم تهران واقع در خیابان منیریه به اقامه نماز جماعت و تشکیل جلسه تفسیر و ارشاد مردم مشغول میشود، مسجدی که به دلیل حضور وی در ایام پیش از انقلاب به یکی از کانونهای مبارزه با دستگاه ستمشاهی تبدیل میشود.
حجت الاسلام سید ابوطالب محمودی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با تقاضای مردم و تشویق آیتالله گلپایگانی، نامزد نمایندگی مردم گلپایگان و خوانسار در مجلس شورای اسلامی میشود و در دوره های اول، دوم و سوم مجلس به انجام وظیفه میپردازد. وی همچنین و همزمان با دوره اول نمایندگی، به مدت چهار سال از سوی امام خمینی به امامت جمعه گلپایگان منصوب میشود.
او پس از استعفای آیت الله ابوالفضل خوانساری از سمت امامت جمعه اراک در سال 1371، از سوی مقام معظم رهبری به عنوان امام جمعه اراک و نماینده ولی فقیه در استان مرکزی منصوب میشود.
او را باید از جمله شخصیتهای حوزوی دانست که دیدگاههای اقتصادی مهمی را هم بیان کرده است. از جمله وی معتقد بود که باید سوبسیدها را به تولید کننده بدهیم و نه مصرف کننده. او بر این باور بود که با این کار، آمار تولید بالا میرود.
حجتالاسلام محمودی همچنین به واگذاری بخش عمده اقتصاد کشور به تعاونیها اصرار داشت و معتقد بود که انقلاب اسلامی باید در حوزه اقتصاد کشور هم انقلابی به وجود بیاورد. وی در عین حال، ضرورت توجه به کشاورزی و تجهیز کشاورزان را مورد توجه قرار میداد میگفت: «کشاورزی محور است؛ عدهای در توجیه کمبود در کشاورزی، مسئله زمین برای کشاورز را مطرح میکنند؛ در صورتی که طبق تحقیق و آمار، مسأله مهم، کشاورز برای زمین است، نه زمین برای کشاورز. ما زمین و فضای مستعد و نیمه مستعد داریم. باید وسایل را برای کشاورزان مهیا کنیم. این اشتباه است که انتظار داشته باشیم کشاورز به طریق سنتی عمل کند. ما باید وسائل مدرن در اختیار او قرار دهیم تا تولید به صرفه باشد و خودکفایی به دنبال داشته باشد.»
و اما نظر حجت الاسلام محمودی درباره جنگ عراق با ایران این بود: «استکبار به سرکردگی آمریکا نخواهد گذاشت که این جنگ طرف پیروزی داشته باشد. هدف آمریکا از این جنگ، تضعیف دو دولت مسلمان (ایران و عراق) در مقابل اسرائیل است.»
لازم به ذکر است که ایشان از سهم امام (ع) استفاده نمیکرد؛ بلکه از طریق منبر و کشاورزی و قناتی که در گوگد، ارث پدری ایشان بود، نیازهای مادی خویش را تأمین میکرد و حتی حدود 20 درصد از درآمد منبر را هم به فقرا اختصاص میداد.
ایشان همچنین دستور داده بود که هر وقت ارباب رجوع کار داشت، حتی اگر نصف شب باشد، ایشان را بیدار کنند تا به امور رسیدگی فرماید.
حجتالاسلام محمودی در زمینه حفظ و حراست از انقلاب اسلامی، بارها و بارها مردم و نمازگزاران جمعه را مورد خطاب قرار میداد و میفرمود: «ملت ایران باید بیشتر و بهتر بداند که به هر قیمت و با هر پیشامد و با هر سختی و فشار چارهای ندارد جز اینکه انقلاب را حفظ کند؛ چرا که اگر این انقلاب حفظ نشود، بردگی شدیدتر از بردگی اول است.
به ما هیچگونه رحم نخواهند کرد و تمام نیروهای ما را از بین خواهند برد. نه تنها معادن ما را از بین میبرند، بلکه هرکسی که بعد از این انقلاب بخواهد چیزی بگوید امکان زندگی برای او غیر میسور خواهد بود.
بنابراین قطع نظر از وظایف الهی و دینی که خدا از ما میخواهد، اگر روی محاسبات دنیوی و سیاسی دنیا هم حساب کنیم، چاره ای جز حفظ این انقلاب به هر قیمت نخواهیم داشت.»
این عالم مجاهد سرانجام در چهاردهم شهریور ماه سال 1372 و در حادثه رانندگی در مسیر بزرگراه قم – تهران در حین ماموریت، دعوت حق را لبیک گفت و دوستان و بستگان و مریدانش را در سوگ نشاند.
پس از آن بود که در استان مرکزی، سه روز عزای عمومی اعلام شد و رهبر انقلاب هم پیام تسلیتی صادر فرمودند که در بخشی از آن چنین آمده است:
«این روحانی آگاه و روشن بین چه در سنگر محراب و مسجد و چه در صحنه مجلس شورای اسلامی که سالها در آن به خدمت اشتغال داشت، نمایشگر نقش مهم عالم دین در روزگار فرصت برای خدمت به مردم و انجام تکالیف نسبت به اسلام ناب محمدی (ص) بود... ارتحال این سلاله دودمان نبوت و امامت و شاگرد مکتب دین و قرآن، ضایعه و خسارتی برای حوزه جهاد مبارک آن عالم عزیز است.»
و اما پیکر مطهر آن عالم ربانی در قم تشییع شد و در جوار حضرت کریمه اهل بیت (س) به خاک سپرده شد.
و اکنون این گفتار را با شعری که یکی از مریدانش، یعنی طالب گلپایگانی در رثای او سروده است، به پایان میآوریم:
پیرهن بر قامت گل در عزایت چاک شد
بلبل اندر شاخسار این گلستان گریه کرد
هر که در گلپایگان آگاه از مرگ تو شد
ناله ای از دل برآورد و چو باران گریه کرد
چون صدای ربّنای تو نمیآید به گوش
منبر و محراب، ای فرزند ایمان! گریه کرد
هیچ دانستی تو ای اسطوره تقوا و حلم
مرجع تقلید ما، با سوز و افغان گریه کرد
گفت «طالب» در رثایت: ای عزیز فاطمه!
مادر مظلومهات در باغ رضوان گریه کرد