آخرین به روز آوری سایت دوشنبه ۵ آذرماه ۱۴۰۳

نمایی از مسجدجامع گلپایگان سال 1380 - محمود نیکنامی



آخاله در قبال تبلیغات هیچ مسئولیتی ندارد...



نقش گلوتاتیون دربدن و داروهاو مواد موثر برآن


نمادی شایسته در آیینه فرهنگ گلپایگان - دکتر ابراهیم جعفری


یادی از گلپایگان - استاد سعیدی


خانه ها و کوچه باغ های دیدنی حسن حافظ











در آیینه تاریخ (قسمت سوم) سقراط

در آرای امثال تالس و سقراط، ما به مطالبی برمی‌خوریم که سر درنمی‌آوریم و به نظر ما تناقض جلوه می‌کند، اما آنچه برای ما قابل فهم نیست یا با تناقض همراه است، در گذشته (در فرهنگ شفاهی و گفتار بنیاد) قابل فهم بوده و تناقض هم محسوب نمی‌شده‌است. مثلاً تالس بر این عقیده بود که آب مادةالمواد است، و دیگر چیزها را ساخته‌شده از آب می‌دانست، و گمان می‌کرد که زمین بر روی آب ایستاده‌است که البته و صدالبته امروزه برای ما، جای چون و چرا دارد. فهم اینگونه مطالب بدون توجه به فرهنگ گفتار بنیاد و نوشتار بنیاد و تفاوتهای فرهنگ شفاهی و فرهنگ نوشتاری ممکن نیست.

استاد علي‌اكبر جعفري

 

در آیینه تاریخ (قسمت سوم)

                                                            سقراط

فیلسوف و دانشمندی که تا بلندای قله رفیع "نمیدانم" صعود کرد

 

  گرد آوری و تنظیم: علی اکبر جعفری

 

بنام خداوند جان و خرد             کزین برتر اندیشه بر نگذرد

Image result for  سقراط

 در بخش نخست (در آئینه تاریخ) به سقوط و فروپاشی امپراتوری روم، تلاش یونانی‌ها در ساخت شهرهای جدید در سراسر مدیترانه، همچنین نقش فلاسفه یونان باستان در طرح پرسش‌های پایه‌ای اشاره شد. در ادامه از نخستین چهره علم (تالس) صحبت کردیم و ضمن اشاره به نظریات فلسفی وی، موضوع وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را توضیح دادیم. یکی از مسایل مهم فلسفی که علاوه بر تالس و فیثاغورث... سهروردی، ملاصدرا و ابن عربی هم به آن پرداخته‌اند.

در این قسمت به زندگی پُر فراز و نشیب سقراط  (Socrates) رازآمیزترین چهره تاریخ فلسفه و اندیشه می‌پردازیم.

  Image result for بلبل فکر

 

روزها فکرمن این است و همه شب سخنم
 که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
 
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
 به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
 
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
 یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
 
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
 رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
 
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
 چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
 
کیست آن گوش که او می شنود آوازم
 یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
 
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
 یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
 
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
 یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
 
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
 به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
 
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
 آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
 
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
 تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
 

 

 

 

فرهنگ "گفتار بنیاد" و "نوشتار بنیاد"

پیش از اشاره به سقراط توجه شما را به نکته مهمی جلب می ‌نمایم که فهم آن کمک زیادی می‌کند تا بتوانیم تحلیل درست ‌تری از پیشینیان و از تاریخ علم داشته باشیم و آن توجه به فرهنگ گفتار بنیاد و نوشتار بنیاد است.

توجه داشته باشیم که در فرهنگ گفتاری(و شفاهی)، جهان، انسان و مفاهیم به یک شکلی درک می‌شوند و در فرهنگ نوشتاری کاملاً جوری دیگر. در فرهنگ شفاهی، گفتار مرکزیت دارد و نوشتار امری حاشیه‌ای است و در خدمت گفتار.

اما در فرهنگ نوشتاری، درواقع این نوشتار است که برای بیان مفاهیم مهمی که در آن فرهنگ و تمدن جاری است، استفاده می‌شود. البته منظور این نیست که در فرهنگ شفاهی اثری از نوشتار نیست و یا در فرهنگ نوشتاری اثری از گفتار.

نوشتار در اصل تصویر و شکلهایی است که روی کاغذ یا پوست یا هر چیز دیگر ثبت می‌شود و می‌بینیم. اما در گفتار با آوا و صوت سر و کار داریم.

اگرچه گفتار می‌تواند صورت گویش‌های مختلف را داشته باشد، ولی نوشتار اندیشه را یک ساختار تازه می‌بخشد که متفاوت است از ساختار گفتار.

در آرای امثال تالس و سقراط، ما به مطالبی برمی‌خوریم که سر درنمی‌آوریم و به نظر ما تناقض جلوه می‌کند، اما آنچه برای ما قابل فهم نیست یا با تناقض همراه است، در گذشته (در فرهنگ شفاهی و گفتار بنیاد) قابل فهم بوده و تناقض هم محسوب نمی‌شده‌است. مثلاً تالس بر این عقیده بود که آب مادةالمواد است، و دیگر چیزها را ساخته‌شده از آب می‌دانست، و گمان می‌کرد که زمین بر روی آب ایستاده‌است که البته و صدالبته امروزه برای ما، جای چون و چرا دارد. فهم اینگونه مطالب بدون توجه به فرهنگ گفتار بنیاد و نوشتار بنیاد و تفاوتهای فرهنگ شفاهی و فرهنگ نوشتاری ممکن نیست.


 

  سقراط صورت زیبایی نداشت

حدود 470 پیش از میلاد، سقراط در آتن چشم به جهان گشود. پدرش مجسمه‌ساز مشهوری بود و این اعتبار برای سقراط مجالی فراهم آورد تا از بهترین آموزش‌های آن زمان آتن، از حساب و هندسه و نجوم تا شعر کلاسیک یونان بهره گیرد. گفته شده که سقراط چهره زیبایی نداشت. قد کوتاه بود، سرش طاس، صورتش پهن و گرد، چشماتش فرورفته و دماغی بزرگ و در عین حال کوفته داشت که بر روی آن لکه‌ای واضح دیده می‌شد.

ولی سیرتش بغایت زیبا و نیک بود. او یکی از تأثیرگذارترین افراد بر فلسفهٔ اسلامی و فلسفهٔ غرب محسوب می‌شود.

سقراط از خود اثری به جای نگذاشته؛ امّا دو تن از شاگردانش، گزنفون(فیلسوف و مورخ یونانی) و افلاطون (نخستین فیلسوفی که آثار مکتوب از او به جا مانده) مطالب بسیاری دربارهٔ او نوشته‌اند.

افلاطون داستان زندگی و محاکمهٔ استادش را در نوشته‌های خودش بویژه در «آپولوژی» (مکالمات) شرح داده‌‌است.

 

شعار سقراط: خودت را بشناس

سقراط در جوانی سرباز پیاده‌نظام ارتش بود و می‌گویند تاب و توان زیادی داشت و قدرتش در تحمّل سختی‌ها شگفت‌انگیز بود، بعلاوه در نبردها شجاعت زیادی به خرج می‌داد. کم‌کم  جنگ را رها کرد و افکارش متوجه مفهوم انسانیت شد. تا آن زمان بیشتر تلاش‌های فیلسوفان، دربارهٔ جهان و چیستی آن بود و این که از چه موادی تشکیل شده و ماده اصلی آن چیست. اما او اعلام کرد که مسئله اصلی اینها نیست. خود انسان است. شعار او خودت را بشناس بود.

او در بازار آتن جوانان و متفکران را دور خود جمع می‌کرد و از آنان می‌خواست تا سخنان و کلمات خود را تحت تعریف دربیاورند و دائم چون و چرا کنند. آنان را تشویق می‌کرد تا خدایانشان، ارزش‌هایشان و خودشان را مورد پرسش و ارزیابی قرار دهند. تا می‌دید که مردم به سهولت راجع به عدالت گفتگو می‌کنند، به آرامی می‌پرسید که آن چیست؟ این شرافت، فضیلت، اخلاق و وطن‌دوستی که از آن سخن می‌گویید؛ چیست؟ تعریفش کنید.

حکیمانه سخن می‌گفت اما هیچ ادعایی نداشت و بسیار فروتن بود. تنها می‌گفت که با شور و شوق به دنبال حکمت می‌رود. مبدأ فلسفهٔ سقراط، همانا اعتراف به جهل خویشتن بود، آنچنان که می‌گفت: «دانم که ندانم».

روش سقراطی

روش سقراط بر اساس سؤال و جواب متوالی و هدفمند بناشده بود؛ وی با اختیار موضع طرف مقابل، ابتدا موافقت و همراهی با او را نشان می‌داد و سپس تناقضات استدلال‌های او را آشکار می‌کرد و با استفاده از موضع خود شخص، مدعایش را رد می‌نمود.

او بدین ترتیب با سوفسطائیان که با چرب‌زبانی و مغلطه، از آنچه می‌دانستند ناراست است، به قصد فریفتن دیگران دلیل می‌آوردند و نتیجه می‌گرفتند حقیقتی در جهان هستی وجود ندارد، جدل می‌کرد و دیدگاه آنان را به چالش می‌گرفت و سر انجام بحث را به جایی می‌رساند که شخص مقابل به نادانی خود پی می‌برد؛ یعنی به این نتیجه می‌رسید که حقیقتاً هیچ چیزی نمی‌داند و به این صورت، سقراط به او می‌فهماند که اعتراف به نادانی، بزرگ‌ترین دانش است.

شماری از سوفسطائیان با اینکه می‌دانستند این انسان آگاه و با «اختیار» است که بر «جبر ها» مسلط می‌شود، دائماً ورد جبر می‌خواندند و اینکه هر تلاشی بیهوده است. آنان با عدم درک تقدیر، از آن جز جبر کور نمی‌فهمیدند. اما سقراط اینگونه نمی‌اندیشید.

چه بسا تعمدا" سر قرار دیر می‌آمد و در جواب مدعیان این یا آن واقعه را بهانه می‌آورد که دست خودم نبود. (با مسامحه = جبر بود) و این را مرتب تکرار می‌کرد و اعتراض آنان را با این توجیه که اختیار از من نبود، پیش آمدها باعث دیرکردنم شد و... مخاطبین خود را به اعتراف به اختیار وامی‌داشت (فقط یک مثال است).

شبیه این موضوع در دفتر پنجم مثنوی آمده است. فردی (جبری) به باغی رفت و در خفا مشغول چیدن میوه ها شد و در برابر اعتراض صاحب باغ گفت که من بنده خدا هستم. با پایی که خدا به من داده، آمدم در باغ یک بنده خدا و از درخت خدا رفتم بالای شاخه ها و...

صاحب باغ هم او را با همین «استدلال» بست به درخت و در برابر داد و قال او گفت من با چوب درخت خدا می‌زنم به پای یک بنده خدا و او هم داد می‌زند خدا...

بالاخره آن فردی که دستبرد به باغ زده بود فریاد زد اختیار اختیار...

Image result for درخت سیب
 

آن یکی می‌رفت بالای درخت

می‌فشاند آن میوه را دزدانه سخت

صاحب باغ آمد و گفت ای دنی

از خدا شرمیت کو چه می‌کنی

گفت از باغ خدا بندهٔ خدا

گر خورد خرما که حق کردش عطا

عامیانه چه ملامت می‌کنی

بخل بر خوان خداوند غنی

گفت ای ایبک بیاور آن رسن

تا بگویم من جواب بوالحسن

پس ببستش سخت آن دم بر درخت

می‌زد او بر پشت و ساقش چوب سخت

گفت آخر از خدا شرمی بدار

می‌کشی این بی‌گنه را زار زار

گفت از چوب خدا این بنده‌اش

می‌زند بر پشت دیگر بنده خوش

چوب حق و پشت و پهلو آن او

من غلام و آلت فرمان او

گفت توبه کردم از جبر ای عیار

اختیارست اختیارست اختیار

 

اطاعت خدا را بر اطاعت مردم ترجیح می‌دهم

دشمنان سقراط درانداختند که او افکار جوانان را خراب کرده، آنها را به فساد می‌کشاند! آنقدر بدگویی کردند و نقشه چیدند تا سقراط دستگیر و دادگاهی شد!

399 پیش از میلاد - نزدیک به دو هزار و پانصد سال پیش – وی در حضور به اصطلاح «هیئت منصفه» به اعدام محکوم شد. جرم وی چه بود؟ «فاسد کردن جوانان» و «بی‌اعتقادی به خدایان»!

بر اساس آنچه افلاطون که خود در جلسهٔ دادگاه حاضر بوده، در رسالهٔ آپولوژی نوشته است؛ در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده می‌شود و سپس سقراط در مقام دفاع از خود برمی‌آید. او منکر آن است که جوانان را فاسد کرده باشد. سقراط شرح می‌دهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد؛ علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست (هر معبد یونانی بنای مقدسی بود که به یک ایزد خاص اختصاص داشت و مهم‌ترین و مشهورترین آن‌ها در دلفی بود. معبد دلفی به ایزد بلندمرتبه خورشید، تعلق داشت).

سقراط می‌گوید که او منکر خدایان آتن است و به خدایی یگانه باور دارد. تعلیم فلسفه را وظیفه‌اش می‌داند و اطاعت خدا را بر اطاعت مردم ترجیح می‌دهد. پس از پایان این خطابه یا بهتر بگوییم دفاعیه، قضات حکم به سرکشیدن جام زهر صادر می‌کنند، و سقراط خطابه‌ای نهایی ایراد می‌کند که در آن بیش از پیش، از اعتقادش به زندگی پس از مرگ سخن می‌گوید. در نهایت، در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او می‌دهند، مرگ را به فرار ترجیح می‌دهد.

 زندانبان به سقراط می‌گوید که او را نجیب‌ترین و شریف‌ترین و بهترین کسانی می‌داند که به این زندان آمده‌اند. این را می‌گوید و با اندوه خارج می‌شود. سقراط از زندانبان در نزد شاگردانش تمجید می‌کند و او را جوانمرد می‌خواند...

سقراط از خادمی در زندان می‌پرسد که چه باید بکند و او پاسخ می‌دهد که کاری ندارد جز اینکه زهر را سر بکشد و مدتی راه برود تا در پای خود احساس سنگینی کند، پس از آن هم باید دراز بکشد تا زهر کار خود را بکند.

سقراط در میان هیاهوی فریاد و گریهٔ شاگردان چنین می‌کند، به تدریج بدنش رو به سردی و بی‌حس شدن پیش می‌رود. آخرین سخن او این بود که «ما باید خروسی به آسکلپیوس بدهیم؛ ادای دِین را فراموش نکنید.»

توضیح آنکه مردم یونان قدیم چون از بیماری شفا می‌یافتند، خروسی نذر آسکلپیوس (ایزدگونه پزشکی و درمان در اساطیر یونان باستان) می‌کردند؛ و او از تب زندگی شفا یافته بود. لحظه‌ای بعد سقراط تکانی می‌خورد و چشم‌هایش بی‌حرکت می‌ماند.

 

گفت چون سقراط در نزع اوفتاد

بود شاگردیش، گفت ای اوستاد

چون کفن سازیم، تن پاکت کنیم

در کدامین جای در خاکت کنیم

گفت اگر تو بازیابیم ای غلام

دفن کن هر جا که خواهی والسلام

من چو خود را زنده در عمری دراز

پی نبردم، مرده کی یا بی تو باز

من چنان رفتم که در وقت گذر

یک سری مویم نبود از خود خبر

عطار نیشابوری                    

Image result for  سقراط

 

                                                    علی اکبر جعفری
                                                     شهریور 1395

 

اين مطلب تاکنون 8441 بار مشاهده شده است.
مطالب مرتبط با استاد علي‌اكبر جعفري

سیمای فرزانگان- مروری بر زندگی هنری استاد اکبر گلپایگانی
سیمای فرزانگان 14- استاد رضا خوشنویسان الگویِ نظم و ادب و متانت
سیمای فرزانگان- استاد مرتضی شهیدی روایتگر عرفان و ادب فارسی
رُشدیه و مدارس جدید
دبیرستان گوگد و روایت عشق - استاد علی اکبر جعفری
شعله ی امید.
سیمای فرزانگان- زنده یاد آقای حسن موسوی معلم عشق و معرفت - استاد جعفری
جوجه اردک زشت
سیمای فرزانگان (13) - استاد پروفسور دکتر محمد حسن خالصی
سیمای فرزانگان12- ( زنده یاد استاد عبدالحسین مصحفی )
سیمای فرزانگان 11 - استاد دکتر مظاهر مصفا
سیمای فرزانگان(10) - پروفسور فضل الله رضا
سیمای فرزانگان (8) - دکتر محمد ابراهیم صافی
یادی از دکتر غلامحسین مصاحب . به مناسبت هفته ی جهانی ریاضیات
" پائیز " بهار عارفان عاشق
پرواز.
شاد بودن هنر است
در آیینهِ تاریخ (قسمت یازدهم) انقلاب آمریکا
در آیینهِ تاریخ (قسمت دهم) انقلاب صنعتی اروپا و پیامدهای آن
سیمای فرزانگان 1 - دکتر علی عمیدی
پاسخ به معماهای هندسی(1)
پروفسور مریم میرزاخانی، ذهن زیبا، اندیشه پویا، فروتن و شکیبا
در آیینه تاریخ (قسمت نهم) - عصر روشنگری، ادامه دوران رنسانس در شرایطی تازه
در آیینه تاریخ (قسمت هشتم) رنسانس کشف دوباره انسان و جهان
در آیینه تاریخ (قسمت هفتم)-سده‌های میانه ، انجماد فکری و حاکمیت تمام عیار کلیسا
برف نو برف نو سلام سلام
صبح صادق ندمَد تا شب یَلدا نرود
در آیینه تاریخ (قسمت ششم) -اساطیر یونان و آثار حماسی هومر
در آیینه تاریخ (قسمت پنجم) - ارسطو بنیانگذار منطق
در آیینه تاریخ (قسمت چهارم) افلاطون معمار اصلی فلسفه سیاسی
در آیینه تاریخ (قسمت سوم) سقراط
یونان و روم باستان (قسمت دوم)
یونان و روم باستان ( بخش اول )
قلم، نگارنده اندیشه بر کاغذ
دانش برترین شرف آدمی است
خانه تکانی
فرزند زمان خویشتن باش
پشت صحنه حضور استاد علی اکبر جعفری در برنامه زنده سیمای خانواده
سیمای فرزانگان (7) - مروری بر زندگانی استاد بزرگوار، معلّم و خیّر والامقام محمد مهدی صحت
فرهنگ ، نظم ، قانون - بخش دوم
فرهنگ ، نظم ، قانون - بخش اول
سیمای فرزانگان(6) - شادروان استاد سید حسن نوربخش(دبیر)
نیلوفری در سایه سار بید
مصاحبه دانش آموزان با استاد علی اکبر جعفری
نشانی نوروز
یک کهکشان ستاره (بخش اول) حکیم ابوالقاسم فردوسی )
سیمای فرزانگان 2 - شادروان استاد علی وکیلی
یلدا شب گرم مهربانان جاودان باد
سیمای فرزانگان گلپایگان - دکتر علی عمیدی
لبخند
تکنولوژی واحساس
داستان يک زندگي
رفتارهاي مخرب مغز
قورباغه ها
یاد باد آن روزگاران ياد باد
تاشقایق هست زندگی باید کرد
انسان‌ها...
يلدا شب گرم مهربانان جاودان باد
شب چله (یلدا) شب زایش خورشید و آغاز سال نو میترایی
پلي بين كوير و دشت
پرستوها به لانه بر می‌گردند
سخنان پیام آور کربلا حضرت زینب(س) در مجلس یزید
رنگين کمان آرزوها
زندگی درعصر رايانه
سیمای فرزانگان (5) - مرحوم استاد منوچهر خالصی
سیمای فرزانگان (4) - مهندس علیقلی بیانی ، فرزانه‌ای از جنس آب
سیمای فرزانگان(3) - دکتر فضل الله اکبری
عشق و دوستي
وصيت داريوش به خشايارشا
زيبايي‌هاي رياضي: فراكتال‌ها
سیاه چاله های ریاضی
زيبايي‌هاي رياضي - كاشي‌هاي خود پوشاننده
سرگذشت عدد "پی"
استاد پرویز شهریاری اندیشمند و ریاضیدانی عاشق بود
معلم و شاگرد
سیمای فرزانگان 2 - شادروان استاد علی وکیلی
سيماي فرزانگان ۱ - دكتر علي عميدي
رمز و راز جاودانگی
انسان محور توسعه است
ماه و پلنگ
معلم قافله‌سالار عشق است (3)
معلم قافله‌سالار عشق است (2)
معلم قافله سالار عشق (1)
بر فراز کهکشان‌ها
لهجه‌ي گلپايگاني شكر است
آواي چلچله‌ها
گلبانگ توحيد در طلوع شقايق
از سكون مرداب تا خروش دريا
بين مرگ و زندگي
چارلی چاپلین به راستی یک معلم بزرگ است



نام و نام خانوادگي:
پست الکترونيک:
سايت يا وبلاگ:
متن پيام:
تصوير امنيتي:



آخاله در قبال تبلیغات هیچ مسئولیتی ندارد.


آب و هوا

پیام های کلی سایت

تماس با ما


كلیه حقوق برای پدید آورندگان 
.:: آخاله ::. محفوظ است. | طرح و اجرا : توحید نیكنامی   | به روز رسانی محتوایی : محمود نیكنامی  
 | .Copyright © 2003-2012 Akhale.ir. All Rights Reserved
|
 | Powered By Tohid Niknami | E-Mail :
Akhale . com @ gmail . com |