" عمومی سازی علم " یا " توزیع اجتماعی دانش " به شکل نوین که از ابتدای قرن بیستم در مغرب زمین مطرح شد، در پنجاه سال اخیر مورد توجه جدی سیاستگذاران قرار گرفته است؛ زیرا آنان دریافته اند که برای بهبود وضعیت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... که مستلزم بهره گیری از خرد همگانی است، ناچارند این راهکار را برگزینند. پیش از آن دانش، بیشتر به کانون های مشخصی که همان آکادمی ها و دانشگاه ها بود، محدود می شد؛ اما بعدها این امکان فراهم گردید تا در سطح جامعه به اشتراک گذاشته شود و نهادهای موازی با مراکز آکادمیک برای " توزیع دانایی " ایجاد شود؛ چرا که عملاً دانشگاه ها فضایی برای عمومی کردن دانش، فراهم نمی کردند.
از اوایل سال های دهه 1980 دولت های غربی به صورت جدی و همه جانبه توجه خود را به این پدیده معطوف ساختند و زمینه های مناسب برای رشد این فعالیت را با بسیج سایر کنشگران یعنی جامعه علمی، بازار و جامعه مدنی به وجود آوردند. البته پیش از آن هم؛ یعنی از زمان رشد علوم جدید، گام های قابل توجهی از سوی افراد یا نهادها دراین رابطه برداشته شده است. یکی از قدیمی ترین نمونه ها فعالیت های " فرانسیس بیکن " است که از او به عنوان " پیامبر ترویج علم جدید " یاد می شود.
در قرن های هفدهم و هیجدهم و به ویژه قرن نوزدهم میلادی با نمونه های مختلفی از کوشش های فردی و جمعی در جهت ترویج علم مواجه بوده ایم که از جمله آن ها می توان به تأسیس آکادمی های علوم، انتشار نشریه های علمی، تألیف کتاب های درسی، برگزاری نمایشگاه ها و برپایی موزه ها با مضامین علمی و فناورانه، ایراد سخنرانی های عامه فهم به وسیله دانشمندان صاحب نام و نیز اقبال رسانه های عمومی در رابطه با انتشار مطالب و اخبار علمی اشاره کرد. این رویکرد تمایل داشت تا علم را موضوعی برای مشارکت و مسئولیت شهروندی معرفی کند و فرصت های اجتماعی را گسترش و سیستم آموزشی را تقویت نماید؛ از این رو شعار " علم را در دسترس همگان قرار دهید "، به یک موضوع راهبردی تبدیل شد.
در شکل گیری پاراآکادمی ها، دانشگاه ها نیز بی تأثیر نبودند؛ زیرا به مرور زمان با در اختیار گذاردن سالن های اجتماعات و ... ، فضایی برای سخنرانی صاحب نظران و استادان ایجاد می کردند تا معلومات آنان مورد استفاده عموم مردم قرار گیرد. چنین سنتی ابتدا در دانشگاه سوربن فرانسه و در دانشگاه های آلمان شکل گرفت و طی آن بسیاری از فیلسوفان بزرگ آن زمان کلاس هایی را برای همه شهروندان برگزار می کردند. خوشبختانه دانشگاه های ایران نیز در زمینه فراگیر ساختن دانش درمیان مردم فعال بوده وهستند؛ کما این که در حال حاضر نهادهای مدنیِ علمی نظیر انجمن های جامعه شناسی، مطالعات ارتباطات و فرهنگ ایرانی، آبخیزداری، ترویج و ... در دپارتمان های دانشگاهی شکل گرفته اند.
بدیهی است که برای دستیابی به توزیع عمومی دانش از طریق پارا آکادمی ها، باید گفت و گو ( Dialogue ) میان قشر نخبه با عامه فرهیخته به وجود آید. به عبارت دیگر این مراکز به " پاتوق های فکری " تبدیل شوند. پاتوق های فکری که به عنوان حوزه های عمومی، عرصه را برای چنین گفت و گوهایی ایجاد می کنند، در طول تاریخ در همه جوامع وجود داشته اند. مهم ترین خصیصه و ویژگی پاتوق های فکری "غیررسمی بودن " و استقلال آن ها از ساختارهای رسمی است. به عبارت دیگر می توان از آن ها به عنوان " ان جی اوهای " علمی (Scientific NGO`S) نام برد. اولین نمونه از پاتوق های فکری در ایران را می توان در گعده های فکری و مطالعاتی " کافه نادری " ردیابی کرد. کافه نادری که از نخستین نمادهای مدرنیته در کشور ما به شمار می رود، و توسط یک مهاجر ارمنی به نام " خاچیک مادیکبانس " راه اندازی شد، در مدت کوتاهی به پاتوق شخصیت های تأثیرگذارجامعه روشنفکری و اهالی فرهنگ و هنر تبدیل گردید. برای اهالی فرهنگ و هنر؛ بخصوص هنرمندان حوزه شعر و ادبیات داستانی، کافه نادری از کارکرد ویژه ای برخوردار بود.از نیمایوشیج گرفته تا ادیبان و شاعرانی مانند صادق هدایت احمد شاملو، فروغ فرخزاد، فریدون مشیری و ... در این کافه و در زیر درختان؛ روی صندلی های چوبی لهستانی و پشت میزهایی می نشستند و باهم روزنامه می خواندند و بحث های ادبی و هنری می کردند. کافه نادری که به بخش انکارناپذیری از تاریخ تهران مبدل شده است، آمیزشی ناگسستنی با هویت فرهنگی ایران دارد و می توان ادعا کرد تاریخ ادبیات ایران معاصر در فضای آن رقم خورده است. معروف است که صاحب کافه فردوسی که بعد از کافه نادری با همان کارکرد احداث شده و پاتوق صادق چوبک، فریدون آدمیت، جلال آل احمد، صادق هدایت، بزرگ علوی و مجتبی مینوی و ... بوده است، برای محافظت از میزهایش روی آن ها را سنگ کرده بود؛ زیرا مشتریان روشنفکراو ضمن بحث و گفت و گو روی میز می کوبیدند!
بدون تردید خانه های ریاضیات هم که با انگیزه سرایت این دانش به زندگی روزمره مردم و اهداف آکادمی های موازی ( پاراآکادمی ها ) تشکیل شده است، باید فضایی مانند کافه نادری و ... داشته باشند تا علاقه مندان به دانش ریاضی اعم از استادان، دبیران، دانشجویان، دانش آموزان و حتی مردم عادی بتوانند فارغ از هرگونه نگرانی و دلواپسی و در کمال آرامش بحث و گفت و گو کنند؛ زیرا همان گونه که از نامش پیداست، کلمه خانه به تنهایی این موضوع را به مخاطب القا می کند که این جا محل اضطراب و استرس نیست. از سوی دیگر سازمان ملل متحد سال 2000 میلادی را " سال جهانی ریاضیات " نامگذاری کرد تا نشان دهد که گذر از قرن بیستم به قرن بیست و یکم باید از مسیر ریاضیات صورت پذیرد. از این رو شعار " ریاضیات برای همه " در مجامع ریاضی دنیا سر داده شد. در واقع قبل از سال 2000 میلادی، این تصوربه وجود آمده بود که ریاضیات فقط مخصوص نخبگان است و عموم مردم استعداد یادگیری ریاضی را ندارند. این تصور غلط باعث شده بود تا فرصت یادگیری ریاضیات برای همه ایجاد نشود. علاوه بر آن آموزشگران ریاضی به این نتیجه رسیده بودند که ریاضی نباید از زندگی واقعی دانش آموز فاصله داشته باشد و او باید بتواند بین زندگی روزمره و کلاس درس ریاضی ارتباط برقرار کند. معلم کلاس باید به عنوان یک راهنما نگرش های دانش آموزان را تنظیم کرده و کمک کند تا خودشان رویه ها، الگوریتم ها و فرمول ها را بسازند. این دیدگاه های جدید در آموزش ریاضی سبب شد ایده ساخت خانه های ریاضیات توسط ریاضی دانان کشورمان مانند دکتر رجبعلی پور از دانشگاه کرمان و دکتر رجالی از دانشگاه صنعتی اصفهان و پروفسور بهزاد مطرح شود. درواقع آنان می خواستند مکان هایی تأسیس شود تا عموم مردم ریاضی را تمرین کنند. به همین دلیل نام این مکان را " خانه ریاضیات " گذاشتند.
جای بسی افتخار است که از میان 1245 شهرستان درسطح کشور، چهل و چهارمین خانه ریاضیات در سال 1396در زادگاه ما افتتاح گردید که علامت دیگری از پیشگامی گلپایگان درامورعلمی و فرهنگی است. کارنامه درخشان این نهاد علمی و مردمی در جذب دانش آموزان و پیوند با خیران و سایر مجامع، نوید می دهد که خانه ریاضیات گلپایگان ظرفیت بالایی برای نهادینه ساختن " دانش محوری " در شئون زندگی همشهریان؛ و به طور خاص نوجوانان و جوانان را دارا می باشد.
با عرض تبریک سالگرد فعالیت این کانون مردم نهاد و دستمریزاد به دست اندرکاران، توفیق روزافزون شان را از خداوند متعال مسئلت می نماییم. در پایان توجه خوانندگان ارجمند را به چکامه زیر جلب می کنم :
" زندگی دنیای قشنگی از ریاضیات است؛ پس خوبی ها را باهم جمع کنیم ، غم ها را کم کنیم ، شادی ها را ضرب کنیم ، دردها را تقسیم کنیم ، نفرت ها را زیر رادیکال ببریم ، دوستی ها و محبت ها را به توان برسانیم. فراموش نکنیم که زندگی انتگرال لحظه هاست؛ اگر لحظه لحظه زندگی ما با ایمان و عشق و امید سپری شود، مجموعه آن ها نشاط آور است و حتماً زندگی زیبا خواهد بود. "