گذری بر آداب و آیینهای نوروز در دستجرده گلپایگان
سیف الله احمدی
سیف الله احمدی متولد 1307 دستجرده گلپایگان یکی از محققان فرهنگ مردم
دستجرده است که با شروع برنامة فرهنگ مردم رادیو در این زمینه همکاری وسیع ،
عمیق و پردامنة خود را با مرحوم انجوی شیرازی شروع کرد و از آن زمان تا
آخرین روزهای زندگی پربارشان با دفتر فرهنگ مردم رادیو ارتباط داشت و آنچه
از آداب و آیی ن ها ، باورها و ادبیات شفاهی مردم دستجرده با استفاده از اطلاع ات
مردم جمع آوری م ی کرد، برای استفاده در برنامة فرهنگ مردم، می فرستاد که در
گنجینة فرهنگ مردم رادیو بخش مهمی از اسناد را نوشته های ایشان تشکیل
می دهد. عوامل برنامه به اتفاق آقای حسین حقایق برای ضبط گزارش چند بار به
دستجرده گلپایگان رفتند و با آقای سی ف الله احمدی هم گفت وگوهایی انجام دادند و دربارة
فرهنگ مردم دستجرده اطلاعاتی از ایشان گرفتند که بخشی از آن را در این فصل نامه می آوریم
تا به این وسیله بخشی از دِینی را که فرهنگ مردم رادیو به ایشان دارد ادا کرده باشیم.
سیف الله احمدی در روز عاشورای ( 1387 ) در سن هشتاد سالگی دعوت حق را لبیک
گفتند و به سرای باقی شتافتن د . هرچند دست محققان فرهنگ عامه از اطلاعات پربار و دقیق
ایشان کوتاه شد ولی در اسناد گنجینة فرهنگ مردم، مطالب، یادداشت ها و مقاله های ایشان
گنجی است برای پژوهشگران و کسانی که در زمینة فرهنگ عامه تحق یق می کنند. خداوند روح
این بزرگوار را قرین رحمت و مغفرت کن د (!) که بدون هیچ توقع و چشم داشتی حدود چهل
سال به فرهنگ مردم این دیار کمک شایانی کرد.
ماه اسفند
خاک بر » اسفندماه را در دستجرده گاهی به نام ماه
هم م ی خوانند. این لقب مربوط به تکیه کلام « سرون
بعضی از بانوان است که حساسیت زیادی به خانه تکانی
و استقبال از نوروز در تمام جهات دارند و زمانی که
پیشرفت کارشان کُند و به نظر آنها مقبول نباشد ممکن
است در ابراز ناراحتی با تأسف بگوین د : خاک بر سرم
14
شماره 10
هنوز بخش مهمی از کارهای نظافت، تمیزکردن و تهیه
و تدارک مربوط به عید باقی مانده است. بعضی ها بنا به
خاک بر » همین تکیه کلام خانم ها به شوخی به این ماه
می گویند. « سرون
سفیدکردن ظروف مسی
بانوی خانه در ماه اسفند هرچه ظروف مسی دارد به
بازار مسگرها می برد تا در مغازه رویگری سفید کند .
مسگری از جمله مشاغل کهن در گلپایگان است که
هنوز هم اعتبار و رونق دارد . گاهی سفید گرهای
دوره گرد در ماه اسفند به روستاها و آبادی ها سر می زنند
و با دایرکردن کورة مخصوص صحرایی، بساط
سفیدکردن مس را می گسترانند و هرکس ظرف هایش را
به آنها می دهد تا با مهارتی که دارند در مقابل حرارت با
قلع و نشادر ظرو ف مسی را که بعد از یک سال سفیدی
خود را از دست داده و رنگ مسی آن بیرون زده دوباره
صیقل بدهند و به قول امروز یها آبکاری کنند.
این را اضافه کنم در بین مردم دستجرده رسم است
که می گویند هر سال باید زکات مس را بدهند و
بعضی ها سفیدکردن آن را نوعی زکات و نشانة
سفیدبختی صاحب آن می دانند.
کاسه ، مجمعه (سینی)، قزغون (دیگ)، پاتیل، تاوه
و... از جمله ظروف مسی مورد استفاده در آشپزخانه اند .
بعضی از خانم ها ظروف مسی قدیمی را که از مادر و
مادربزرگشان به آنها رسیده را خیلی دوست دارند و
می گویند بعضی از آنها عمرشان به یک قرن ه م می رسد
و آن را سرمایه و سبب دوام خیر و برکت در خانه
می دانند.
خانه تکانی
« خانه تِکونی » مرتب و تمیزکردن کلی خانه را
می گویند که عمده کار آن با دختران و بانوی خانه است
که چند روز قبل از عید شروع می شود تا یک روز مانده
به سال تحویل، کامل و تمام شود.
شستن هم ة فرش ها، ظروف، اسباب و اثاثیه باید با
دقت انجام شود . بعضی ها بر این باورند که باید تمام
وسایل منقول داخل خانه را بیرون آورد و در هوای آزاد
تمیز کرد تا نور آفتاب به آنها بتابد.
گذری بر آداب و آیی نهای نوروز در دستجرده گلپایگان
سفیدکردن خانه
در گذشته دیوار خانه مسکونی را با نوعی گل که در
اطراف آبادی وجود د اشت سفید می کردند که به آن
می گفتند و کار خانه تکانی بعد از « خاک لاق »
خشک شدن لاق روی دیوار و چیدن اسباب و اثاثه در
جای خود به پایان می رسید و مردم خود را برای آیین
یا تحویل سال نو آماده می کردند. « پاتحویلی »
سبزة سفرة عید (سبزه ریختن)
برای سبزکردن سبز ة سفرة هفت سین
دختران و خانم ها از دهم اسفند دست به
کار می شوند، گندم، جو، ماشک، عدس ،
بذر یونجه و نخود را در ظروف مخصوص
خیس می کنند و در جای مناسب قرار
می دهند تا جوانه بزند و سبز شود.
عده ای سبزکردن سبزه را خودشان
انجام نمی دهند، بنا به یک باور قدیمی
سبزه درس ت کردن آمد و نیامد » : می گویند
دارد، برای بعضی ها خوب و برای عده ای
در این «. ممکن است خوش یمن نباشد
صورت یک ظرف سبزه را از دوستان و اقوام م ی گیرند .
عده ای هم بذر مخصوصی را فقط برای سبزه عید استفاده
می کنند مثلاً فقط ماشک برای آنها آمد دارد و آن را
سبز می کنند.
سبزه را قبل از تحویل سال نو در سر سفرة هفت سین
(سفره پاتحویلی ) می گذارند و این سبزه در خانه م ی ماند
تا روز سیزدهم فروردین . در این روز سبزه را به آب
ای » : روان (جوی آب قنات ) می سپارند و می گویند
سبزی غم و اندوه سال کهنه را که با سال نو آمده به تو
می دهیم و با خودت ببر و به آب بسپار تا به خانه و
«. کاشانه برنگردد
نان پزی برای عید
دو یا سه روز قبل از عید آرد را خمیر می کنند .
معمولاً دو نوع نان برای عید در آبادی پخته می شود :
.« نان شیری و نان آبی »
برای تهیة نان شیری به جای آب، به آرد شیر اضافه
می کنند. شکر (گاهی شیره انگور ) ، زردچوبه، زردة
تخم مرغ ، دانة کنجد و برگ شنبلیله هم برای پخت نان
شیری نیاز است . خانم های روستا دو نوع نان شیری برای
نان نرم). ) « نان گرده » و « نان شاطه » : عید می پزند
رسم است که نان عید را به کسی قرض نمی دهند و
می گویند نان عید خیر و برک ت خانه در سال جدید است
و خیر و برکت را باید در خانه نگه داشت.
سفرة عید (سفرة پاتحویلی)
بانوی خانه سفرة بزرگی در وسط اتاق پذیرایی یا
مهمان خانه رو به قبله پهن می کند. قرآن مجید ، آینه،
چراغ یا شمع روشن (که مقابل آینه باشد )، نان ،
تخم مرغ، آش عید، کاسه ای آب (با مقداری جو که در
آب ریخته اند)، شیرینی و کاسه ای ماست در آن دیده
می شود.
مردم عقیده دارند در موقع تحویل سال نو باید افراد و
اعضای خانواده دور سفرة پاتحویلی بنشینند.
به محض تحویل سال، همه، پدر یا بزرگ خانواده را
می بوسند و عید را به او تبریک می گویند و از او عیدی
دشت می کنند.
دید و بازدید عید (عید مبارکی)
در دستجرده گلپایگان اصطلاحی وجود دارد که
دربارة دید و بازدید عید به ویژه دربارة پس دادن جواب
عیددیدنی است که میگویند:
« بازدید عید نوروز تا اول جو درو »
البته این عبارت گاهی به طنز و شوخی بین بعضی ها
که بازدید آنها طولانی و دیر شده است به کار می رود.
بعد از سیزدهم فروردین و در دید و بازدیدها به جای
«. بهار شما مبارک » : می گویند « عید مبارک »
دیدار از بزرگان ، ریش سفیدان و گیس سفیدان از
جمله رسومی است که اغلب آن را بلافاصله بعد از حلول
سال نو انجام می دهند و بلافاصله به خانة بزرگان طایفه
می روند؛ یکی برای ادای احترام به بزرگ طایفه و
دیگری مددگرفتن از نفس گرم و دعای خیر آن ها برای
سالی که در پیش خواهند داشت.
عید مبارکی داماد
صبح روز اول عید داماد هر خانواده بنا به یک سنت
پسندیده برای عید مبارکی به خانة پدر همسر ش می رود
و در آنجا دست پدر و مادر همسرش خود را می بوسد و
سال جدید را به آنها تبریک می گوید.
پدر دختر هدایایی که از قبل برای داماد تهیه کرده،
بعد از دعا و آرزوهای خوش به او تقدیم می کند که
هدیه اغلب لباس و کفش است که علاوه بر داماد برای
دخترشان هم خریداری و تهیه می کنند. مادر دختر چند
تخم مرغ رنگ کرده به همراه عیدی تقدیم داماد می کند.
عیدی نوعروس
در دستجرده رسم است برای نوعروس عقدبسته که
هنوز در خانة پدر است و در دوران نامزدی به سر
می برد، از طرف خانوادة پسر سالی دو بار عیدانه (عیدی)
ببرند.
یک دست لباس برای عروس، یک دست لباس برای
مادرش و کفش و لباس برای سایر افراد خانوادة دختر،
برنج، روغن، گز، کشمش، نخودچی، نان برنجی، خرما،
عسل و ... از جمله چیزهایی است که بعضی ها به صورت
کامل و عده ای بخشی از آن را به نام عیدی برای دختر
عقدبسته و عروس آیندة خود م یبرند.
عیدی را به خانة پدر دختر می برند در آنجا مادر
دختر با اسپند به استقبال آنها می رود و بعد از پذیرایی از
آنها هدیه ای ویژه هم تقدیم م یکند.
رسم است خانوادة عروس از این هدایا در تهیه و
تدارک شام یا ناهار استفاده کنند. در یک شب یا روز از
خانوادة پسر دعوت م یکنند تا در کنار هم باشند.
گذری بر آداب و آیی نهای نوروز در دستجرده گلپایگان
عیدی یا عیدانه دیگری که برای
عروس می برند در عید فطر و پایان
ماه مبارک رمضان است.
جشن عروسی در نوروز
بعضی از مردم جشن عروسی را
در ایام نوروز برپا می کنند و بنا به
باوری کهن می گویند زندگی دختر
و پسری که در فصل بهار و نوروز
به هم پیوند بخورد، به امید خدا
همیشه با شادی و خرمی همراه
خواهد بود.
دیدار از عزادارها
در آبادی رسم است بعد از تحویل سال به اولین
خانه ای می روند که در آن سال عزیزی را از دست داده
باشند (عزادار باشند ). صاحبخانه با لباس مشکی و ظرفی
پر از خرما و شیشه ای گلاب در مجلس ح اضر می شود .
یکی از بزرگان فاتحه و صلواتی طلب می کند و همه
حمد و سوره می خوانند و صلوات می فرستند.
در آنجا بعد از عرض تسلیت و تسلی دادن اهل عزا
از آنها می خواهند که لباس مشکی از تن خارج کنند و
برای راحتی روح تازه گذشته شاد باشند و در شادی مردم
شرکت و به اقو ام و بستگان اجازه بدهند که مراسم عید
نوروز را برگزار کنند
چهارشنبة آخر سال
بنا به روایت آقای حبیب الله اخگری (ملاقات در
سال 1357 ) یکی از معمرین و سالمندان دستجرده
گلپایگان در زمانی که ایشان جوان بودند (در تاریخ
ملاقات ایشان حدود یکصد سال عمر داشتند ) در و سط
که یکی از آیین هایی « پاکاری » آبادی میدانی بود به نام
که در آن برگزار می شد رسم چهارشنبه سوری
(چهارشنبة آخر سال ) بود. در این شب همة اهالی در
آنجا جمع می شدند. نوازنده های محلی ساز و دهل می زدند
و خواننده ها هم ترانه های شاد محلی می خواندند، به
صورت منظم کپه های هیزم را آتش می زدند، همة مردم
در شادی شرکت داشتند و تا نیمة شب مراسم ادامه
داشت.
آن رسم به مرور کمرنگ شد و اکنون هر خانواده ای
مراسم چهارشنبه سوری را در خانه و محلة خود انجام
می دهد.
بعضی ها کمی از خاکستر آتش چهارشنبه سوری را
ای سال که » : برمی دارند، به هوا می پاشند و می گویند
«. برنگردی
بعضی از سالمندان کوزة کهنه ای را آب می کنند و از
پشت بام به زمین می اندازند و بر این باورند که غم را از
خانواده دور کرده اند.
اشعاری که در موقع اجرای برنامه مربوط به
چهارشنبه سوری و پریدن از روی آتش می خوانند از این
قرار است:
چهارشنبه سرخی آمده بیایید
آتش که روشن شده چرا نیایید
این سال کهنه رفت که برنگردد
ان شاءالله که برنگردد
این سال کهنه رفت و سال نو شد
دوری بچه ها پر از پلو شد
این سال کهنه رفت که برنگردد
ان شاءالله برنگردد
امشب ز نور آتش گردیده روز روشن
سرخ و سفید و زرد است مانند باغ گلشن
برگرد نور آتش پروانه وار زنیم پر
یا رب مکن تو بیرون این شوق ما تو از سر
آتش که شعله ور شد پیر و جوان خبر شد
این سال کهنه رفت که برنگردد
ان شاءالله برنگردد!
این اشعار را یک جوان خوش صدا با آهنگی خاص
را دسته جمعی « ان شاء الله برنگردد » می خواند و بقیه بند
1. دوری: بشقاب
دم می گیرند.
بعضی از جوانان در پشت بام خانه یا در بالای تپه ها و
کوه های مشرف به آب، آتش می افروزند.
گاهی خانم ها چند تا سکه را برمی دارند و هر سختی
و ناراحتی را که در آن سال داشته اند به نام یک سکه
می کنند و بعد سکه ها را در پارچه ای می بندند و گره
می زنند و آن را در جایی مخفی می کنند. با این کار
نمادین غم و غصه را از خود دور می کنند.
سرخی تو از من زردی من از تو
دربارة شعری که در موقع پریدن روی آتش
می خوانند هم در افسانه ها و قصه های رایج در محل
ردپایی دیده م یشود.
می گویند در زما ن خیلی قدیم یکی از بزرگان طایفه
به بیماری زردی (یرقان) دچار می شود و طبیب و حکیم
آنجا نمی توانند بیماری او را معالجه کنند تا این که
حکیمی از دیاری دور می رسد و دستور می دهد هفت
کپه آتش درست کنند تا بیمار از روی آن بپرد.
بیمار بعد از انجام آن عمل، کم کم خو ب می شود و از
آن به بعد در چهارشنبة آخر سال مردم این رسم را اجرا
می کنند و م یخوانند که بیماری و بلا از آنها دور شود:
سرخی تو از من زردی من از تو
لازم به یاد آوری است که بعض ی ها زمان حادث شدن
این قصه را در عهد حضرت سلیمان نبی(ع) می دانند.
گذری بر آداب و آیی نهای نوروز در دستجرده گلپایگان
شب آخر سال
مردم در این شب هم برای خداحافظی با سال کهنه
جشنی می گیرند و از غذاهای خاص این شب میل
می کنند که متشکل از آش بلگ (برگ) ، آش بلغور
آش ترخینه است . ویژگی این آش ها این است که باید
در آن از سبزی های صحرایی استفاده کنند . چیدن سبزی
را خانم ها به عهده دارند که گیاه ان منطقه را به خوبی
می شناسند.
عده ای عقیده دارند اجاق خانه باید در شب قبل از عید
نوروز روشن باشد، ولی برخلاف شب عید نوروز که باید
چراغ خانه روشن باشد در این شب این رسم اجرا نم یشود.
نظر بعضی ها دربارة جشن قبل از شب سال نو این
است که با سال کهنه با خوبی ها و بدی هایی که
احتمالاً در آن داشتند خداحافظی و یا وداع کنند، به
امید این که سال جدید پربار و سرشار از خوشی و نعمت
برای آنها باشد.
افسانة پیک بهار
در باورها و قصه های قدیمی منطقه آمده است که
یا « پیک بها ر » وقتی اول زمستان می شود شخصی به نام
از کو ه های پر برف حرکت می کند تا خود « قاصد بها ر »
را به دشت برساند . او سرما، برف، کولاک و زمهریر را
پشت سر می گذارد و اواخر اسفند پایش به دشت
می رسد. در آنجا به پاس حرمت او دشت لباس سبز
می پوشد، درختان شکوفه می دهند و بلبلان شروع به
نغمه سرایی می کنند.
قاصد بهار با خ ودش کوزه ای پر از آب دارد که به
هر جا که می رسد چند قطره از آب سحرآمیز را
می پاشد، گیاهان زنده می شوند و سر از خاک بیرون
می آورند.
پیک بهار تا پاییز می ماند و آن وقت برمی گردد و
در غاری که خانة اصلی اوست دعا می کند آن قدر برف
ببارد تا دهانة غار را بپوشاند تا در بهار دشت و صحرا
بیاید. « آب سالی » خرم و شاداب و رودها پر آب شود و
قاصد بهار در سال خوب و پربرکت لباس سبز به تن
دارد و چهره اش خندان است، اما در سالی که پر برف و
باران نباشد لباس سفید یک دست می پوشد.
در « کوه غار ا » در افسانه ها آمده خانة پیک بهار در
شمال گلپایگان است.
قاصد بهار (ملیچ)
مردم در ماه اسفند با گذراندن روزهای سرد و
طولانی و عبوس زمستان دل خود را به رسیدن ملیچ سیاه
(سار) که از پرندگان مهاجر است خوش می کنند. وقتی
این پرنده می رسد ورود او را به فال نیک می گیرند و
منتظر آمدن بهار سالی (سالی پر خیر و برکت) می شوند.
بعضی ها به این پرنده که چند روز قبل از عید نوروز
هم م ی گویند. این پرنده « ملیچ عید ی » به آبادی می رسد
آب را دوست دارد و همین طور گاهی در خاک
می خوابد و غلت می زند و بال و پر خود را خاک آلود یا
خیس می کند.
در باورها و قصه های قدیمی منطقه آمده است
که وقتی اول زمستان می شود شخصی به نام
از کوه های پر برف « قاصد بها ر » یا « پیک بها ر »
حرکت می کند تا خود را به دشت برساند . او
سرما، برف، کولاک و زمهریر را پشت سر
می گذارد و اواخر اسفند پایش به دشت م یرسد.
اگر کسی ببیند که ملیچ عید خود را به آب زده
خوشحال می شود و می گوید به امید خدا خشکسالی
نخواهیم داشت و سرزمین ما پر آب خواهد شد . همه،
این پرنده را دوست دارند و بر همین اساس هیچ کس به
لانة این پرنده آسیبی نمی رساند و شکار آن را هم
بدشگون می دانند.
جالب است که پرهای این پرنده در روزهای او ل تیره
و سیاه است ولی چند روز بعد کم کم کمرنگ و سفید
می شود. این پرندة مهاجر تا پاییز مهمان مردم آبادی است
و از آن به بعد به مکانی گرمتر کوچ م یکند.
افسانه ای هم راجع به ملیچ بهار نقل می کنند که
دربارة آسیب رساندن به باغ های انگور است، چون این
پرنده انگور را خیلی دوست دارد و باغدارها هم از این
کارش راضی نیستند ولی کاری به حیوان ندارند.
می گویند در زمان حضرت سلیمان نبی (ع) این پرنده
در سالی به تمام باغ های حضرت رفته و انگورها را
خورده و صدمه زده . پیامبر خدا هم دیده ولی مانع کارش
نشده و تنها فرموده که رنگش سیاه شود . می گویند این
جانور اول سیاه رنگ نبوده بعد از آن ماجرا در بخشی از
سال رنگش تیره و سیاه شده است.
آنوروز (عمو نوروز)
در زمان خیلی قدیم چند روز قبل از عید و تحویل
سال جدید پیرمردی سوار بر الاغ وارد آبادی می شد و
جار می زد:
نوروز پر خروشم
من یک حنا فروشم
از راه رسیده ام من
سرما را دیده ام من
نوروزم و نوروزم
نوروز دل فروزم
پیک بهاری ام من
از دی فراری ام من
گرما ز در درآمد
سرما دیگر سر آمد
آنوروز در خورجین خود هدایایی هم برای اهالی به
ویژه بچه ها داشت و کودکان دورش جمع می شدند و
آنوروز با این شعرها بچه ه ای آبادی را سرگرم و
خوشحال می کرد و برای آنها قصه می گفت.
بابا نوروز 1
در زمان قدیم شخصی بود به نام بابا نوروز . هر سال
چهار روز قبل از عید نوروز مردم او را در آبادی
می دیدند. او با ریشی سفید، عصایی در دست ، پیراهنی
بلند و سفید با کوله ای بر دوش و کوزه ای آب در
کوچه ها و محله ها گردش می کرد و می خواند:
بابا نوروز آمده با بخت پیروز آمده
1. راوی: حبیب الله اخگری، 90 ساله. 1352
گذری بر آداب و آیی نهای نوروز در دستجرده گلپایگان
بابا نوروز هر شب در خانة یکی از اهالی دستجرده
مهمان بود . بچه ها او را خیلی دوست داشتند و دورش
جمع می شدند و او هم به همة آنها نخودچی کشمش
می داد.
کسی نمی دانست که بابا نوروز از کجا آمده و بعد از
تحویل سال نو به کجا م یرود و چرا می خواند:
بابا نوروز آمده
با بخت پیروز آمده
آی بچه ها آی بچه ها
از خانه ها در آیید
من آمدم من آمدم بیایید
من پیک نوبهارم
مهمان این دیارم
هر سال بابا نوروز می آمد و مردم به کوله پشتی او
نگاه می کردند. اگر کوزة آب همراهش بود خوشحال
می شدند و می گفتند سال خوب و پربارانی در پیش
داریم. بابا نوروز با کوزة جادویی پر آب و لباس سبزش
امسال مهمان ماست . بعضی از قصه گوها و
افسانه پردازهای کهن هم می گویند سال ها کار بابا نوروز
این بود که چند روز قبل از نوروز وارد آبادی می شد و
به محض رسیدن سال جدید ناگهان از دیده ها ناپدید
می شد تا این که یک سال از بابا نوروز خبری نرسید .
مردم که از نیامدن و ندیدن او ناراحت شده بودند، بنا
گذاشتند که روز اول سال جدید را به نام بابا نوروز و یاد
به عنوان روز « نوروز » بنامند، از آن به بعد « نوروز » او
اول سال (به یاد روزهای خوشی که با عمو نوروز
داشتند) باقی ماند.
باران بهار
در سالی که باران خوب و کافی در نوروز ببارد،
کشاورزان آبادی خیلی خوشحال می شوند و وقتی به هم
می رسند به جای تبریک عید از این گونه جملات
خدا را شکر که امسال خدا عیدی » : استفاده می کنند
«. خوبی به مردم داد
اگر سالی در ماه اول بهار تا سیزده نوروز باران نبارد،
مردم دست به دعا برمی دارند و خانم های آبادی در
جلوی مسجد قمر علی که در وسط روستاست مراسم
آش پزان برپا می کنند. لوازم و چیزهای مورد نیاز آش
مثل : هیزم (سوخت) ، دیگ و ظرف ، کشک، روغن ،
نخود، پیاز و... را بانی مراسم از اهالی م یگیرد.
باغدارها و کشاورزان وقتی در روزهای اول عید
برای کشاورزان « مروارید » باران ببارد می گویند خداوند
فرستاده است و از این مثل ها هم استفاده م یکنند:
بهار بی باران مثل سفرة بی نان است.
بهاری که با ران ندارد مانند گلی است که رنگ و
عطر ندارد.
بهاری که باران ندارد مثل خمیری است که مایه
ندارد.
بهاری که باران ندارد مانند سری است که مو
ندارد.
بهاری که باران ندارد مانند آدمی است که وقار
ندارد.
بهاری که باران ندارد مانند زری است که بها
ندارد.
باورها
شب عید نوروز باید پلو عید پخت.
شب عید باید چراغی (به ویژه چراغ سفرة
پاتحویلی) تا صبح روشن باشد.
کسانی که کدورتی از هم دارند باید در عید نوروز
با هم آشتی کنند.
دیدن پیرمردان و پیرزنان در نوروز بر همه لازم
است و ثواب دارد و باعث طولان یشدن عمر م یشود.
سفره خانه عام عید نوروز (صلح خانه) 1
من از پدربزرگ و دیگر سالخوردگان آبادی شنیدم
که در گذشته در آبادی محلی بود به نام سفره خانه عام .
قبل از رسیدن نوروز آنجا را آب و جارو و تمیز و آماده
می کردند برای روز اول عید.
بزرگ آبادی بعد از تحویل سال نو با لباس نو وارد
سفره خانه می شد و در بالای مجلس می نشست و مردم هم
دور او گوش تا گوش مجلس را پر می کردند و بعد به
می کردند . این « عید مبارک ی » نوبت با بزرگ آبادی
مراسم گاهی تا چهار روز ادامه داشت.
یکی از کارهایی که (جدا از دیدار و عید دیدنی ) در
سفره خانه انجام می شد، رسیدگی به امور جاری آبادی و
بحث و مشورت دربارة کارهای عمومی در روستا بود
که باید در عید نوروز و در سفره خانه عام انجام
می گرفت، مثل:
تعیین و قرارداد با حمامی و دلاک
قرارداد جدید با سرچوپان آبادی
تعیین خَلْمِه چران (چوپان بره ها و بزغاله ها)
قرارداد با دشتبان
1. روایت از مرحوم ملا محمد نخعی در سال 1338 است.
یکی از کارهایی که (جدا از دیدار و عید دیدن ی )
در سفره خانه انجام می شد، رسیدگی به امور
جاری آبادی و بحث و مشورت دربارة کارهای
عمومی در روستا بود که ب اید در عید نوروز و در
سفره خانه عام انجام می گرفت.
گذری بر آداب و آیی نهای نوروز در دستجرده گلپایگان
قرارداد با گوگلان (گاوچران)
در حضور و با نظر اهالی
قراردادهایی جدید نوشته و تجدید
می شد. یکی دیگر از کارهای مرسوم
که در سفره خانه عام گاهی علنی و
بعضی وقت ها پوشیده انجام می شد
رسیدگی و کمک به افراد مستمند و
بی بضاعت آبادی بود . رفع اختلاف ب ین
مردم در همین چهار روز و در سفره خانه
صورت می گرفت.
در این باره در قصه ها و افسانه هایی
که سینه به سینه به مردم رسیده این طور
روایت می شود:
در زمان سلطنت سلیمان نبی (ع)
وقتی نمایندة آن حضرت دربارة وجود
سفره خانه عام در دستجرده گلپایگان به
حضرت سلیمان (ع) خبر می دهد، ایشان از ابتکار مردم
خداوندا! » : خوششان می آید و در حق آنها دعا م ی فرمایند
همان طوری که مردم این روستا به همدیگر رحم و
کمک می کنند تو هم برای آنها خوب بخواه، قنات آنها
«. را پر آب و زمین آنها را آباد بگردان
بعضی ها می گویند از زمانی که پیامبر خد ا دعا کرده،
آب قنات دستجرده کم نشده و همیشه جاری است، در
صورتی که دیگر قنات های منطقه دچار کم آبی و نقصان
می شوند.
سیزده بدر (سیزده گردی)
در روز سیزدهم عید اغلب مردم در خانه نمی مانند و
با بردن وسایل ، ناهار و خوردنی های مخصوصِ روز
سیزده بدر به دشت و صحرا می روند و دل به طبیعت
زیبا می سپارند و در آنجا هر گروه و دسته ای به تفریح و
بازی می پردازد.
دختران اولین کاری که می کنند این است که
درخت تنومند و مناسبی را برای بستن طناب انتخاب
کنند تا به قول مردم دستجرده تُو (تاب) بخورند.
یکی از تفریح گاه های نزدیک دستج رده که مکان
در « چشمه بابا گرو » ، مقدسی هم محسوب می شود
است که خانم ها و دختران در بعدازظهر « مزراعه » آبادی
سیزده نوروز برای تماشا به آنجا می روند.
جاری نم ی شود و در همان « چشمه بابا گرو » آب
شماره 10
محل جوشش دوباره به زمین فرو می رود و گل آلود
است و قابل خوردن نیست، ولی بعضی ها آب آن را
شفابخش می دانند.
است و « نظر کرده » شنیده می شود که این چشمه
بالای چشمه محلی است که در آنجا مردم شمع نذری
روشن می کنند.
از چشمه صدایی شنیده م ی شود که توجه هر
تازه واردی را جلب می کند که بعضی ها با کنجکاوی به
دنبال منشأ و مبدأ صدا می گردند. در افسانه ها راجع به
چشمه آمده که در گذشته های خیلی دور هفت شتر با
بار در این چشمه فرو رفته اند و صدایی که شنیده می شود
صدای زنگ (جرس) آن شتران است.
آنهایی که نذر و نیتی دارند بالای چشمه می روند،
برایش شمع نذر می کنند و گاهی در لایروبی آن سهیم
می شوند تا نذرشان قبول شود.
خوردنی های خاص سیزده نوروز
شیر برنج، چلو خورشت، آبگوشت، خاگینه تخم مرغ،
ترحلوا، آش کشک و آش بلگ (نوعی آش که با
گیاهان بهاری درست می شود)، از خوردنی های معروف
این روز هستند.
اين مطلب تاکنون 8434 بار مشاهده شده است.مطالب مرتبط با سایت های خبری آیت الله آخوند ملامحمد جواد صافی گلپایگانی، عالم مبارزی که در 23 سالگی به اجتهاد رسید گذری بر آداب و آیینهای نوروز در دستجرده گلپایگان آیت الله سید مرتضی محمودی گلپایگانی، مردی از تبار انقلاب سبزی کوهی؛ نه بچینیم، نه بخریم؛ چرا؟ ماجرای «آیت الله» خواندن امام جمعه شهرکرد چه بود آیت الله لطفالله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید شیعه در 100 سالگی مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید ابوطالب محمودی، سیاست مدار با تقوا آیا سَر امام حسین (ع) در بیمارستانی در اسرائیل است؟ اکبر گلپایگانی ، حنجره طلائی آواز ایران زمین گلپایگان شهر رنگها - احمد شاه و احتکار بابا دیگه دوستت ندارم! بی بی زهرا قائدی گلپایگانی رزمنده سالهای دفاع مقدس تورقی بر زندگانی آیت الله سیدمحمدرضا گلپایگانی؛ بعثت پیامبر، بارقه ى نور علم و نبوت بر ظلمت جهالت آری! او مرد خدا بود و بس 29 محرم سالروز درگذشت آیتالله گلپایگانی مسیر حرکت کاروان امام حسین(ع)به کربلا نوشیدنی معجزه آسا آهوان موته را حمایت کنیم گلپایگان در روایات اسطوره ای شاهنامه آخرین ساعات حیات امیرمؤمنان علی(ع) چگونه گذشت چرا در قرآن نامی از امام زمان (عج) نیامده است؟ میلاد امام حسین (ع) : چرا و چگونه پیامبر(ص) نام نوه اش را حسین گذاشت؟ گذری بر زندگی حضرت امام موسی کاظم علیه السلام جاذبه های گلپایگان سّد گلپایگان، اولین سّد مدرن ایران زندگانی امام رضا(ع) وفات حضرت رسول اکرم و شهادت امام حسن مجتبی تسلیت باد پژوهشهای ایرانی از شب چله (یلدا) ناگفته های از آیتالله علی صافی گزارش ساعت به ساعت روز عاشورا بر اساس مقاتل: عاشورا 21 مهرماه 59 شمسی واقعه غدیر خم و اهمیت آن تاریخچه و فلسفه قربانی در عید قربان محمد کریمی پیر مرد 115 ساله گلپایگانی میلاد با سعادت امام رضا (ع) مبارک غفلت از میراث امام صادق(ع) ما را محتاج غرب کرده است قبور ائمه بقیع چگونه تخریب شد؟ مسجدالاقصی واقعی کدام است؟ شب قدر؛ شب تقدیر امور سال آینده ولادت امام حسین (ع) و قمر بنی هشم مبارک ایام فاطمیه از چه تاریخی شروع ودر چه تاریخی تمام می شود؟ مسجد جامع گلپایگان از نگاهی دیگر دانشمندان گلپایگان ( مرحوم آیت اله شیخ علی صافی ) داستان غدیر خم ولادت با سعادت علی (ع) و حسب و نسب آن حضرت فاطمه ، فاطمه است پیدایش جشن نوروز و سنت چیدن هفت سین هفت سین ایرانی زندگینامه علمی دکتر آلینوش طریان ناگفته هائی از زندگی مرحوم آیت اله افتخاری هندوانه شب چله شب چله شب زایش خورشید
| | |