به پسرم درس بدهید. او باید بداند که همه ی مردم دادگر و همه ی آنها رو راست نیستنداما به پسرم بیاموزید که به ازای هر بدکار انسانی خوب هم وجود دارد. به او بگویید به ازای هر سیاستمدار خودخواه رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش یک دلار کسب کند , بهتر از آن است که جایی روی زمین , پنج دلار بیابد. به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید. اگر می توانید به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید . به او بگویید بیندیشد, به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود .به گلهای درون باغچه و زنبورها که در هوا پرواز می کنند دقیق شود و بنگرد. به پسرم یاد بدهید با ملایم ها ملایم و با گردن کش ها گردن کش باشد. به او بگویید به باورهایش باور داشته باشد.حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند . به پسرم یاد بدهید که همه ی حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد برگزیند. ارزشهای زندگی را به پسرم آموزش دهید. اگر می توانید به پسرم یاد بدهید که در اوج غم و اندوه لبخند به لب داشته باشد. به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد. به او بیاموزید که می تواند برای اندیشه و شعورش مبلغی تعیین کتد.اما قیمت گذاری برای دل بی معناست. به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با همه ی نیرو مبارزه کند. در کار آموزش به پسرم نرمی به خرج دهید اما از او یک نازپرورده نسازید . بگذارید شجاع باشد. به او بیاموزید که به مردم باور داشته باشد. توقع زیادی است اما ببینید که چه می توانید بکنید |
بخشی از نامه آبراهام لینکن به معلم پسرش |
قبلا مطالبی در باره هنر معلم بودن با شما در میان گذاشتم . اکنون ناچار از بیان واقعیت های تلخی هستم که در مسیر تعلیم و تربیت وجود دارد. کسانی که در این وادی قدم می گذارند باید بدانند که راه هموار نیست و سرزنش های خار مغیلان نباید ایشان را از ادامه ی حرکت باز دارد . صبر و شکیبایی لازم است تا نهالی به گل نشیند و میوه ای شیرین بدهد.
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
1 هرچند دانش آموزان حق شناس همواره ارزش علم و مقام معلم را پاس می دارند و معلمین آگاه و دلسوز خویش را از یاد نمی برند اما کسانی هم هستند که نابخردی می کنند و خاطر شریف این انسان های آزاده را می آزارند و پریشان میکنند. تا جایی که شکوه ی استاد جلال الدین همایی در ابیات زیر به این نا سپاسان هشدار می دهد که :
تاجم نمی فرستی تیغم به سر مزن مرهم نمی گذاری زخم دگر مزن
مرهم نمی نهی ، به جراحت نمک مپاش نوشم نمی دهی ، به دلم نیشتر مزن
بر ، نامه ی امید فقیران قلم مکش برریشه ی حیات حریفان تبر مزن
تا بگذری به خیر از این رهگذر سنا با رهروان کوی دم از خیر و شر مزن
2 برای یک معلم عاشق کلاس درس معبد و تختهی سیاه محراب است . وقتی دوران بازنشستگی او فرا می رسد غمی جانکاه سرتاسر وجودش را فرا می گیرد . او بسان کودکی است که از آغوش گرم و پر از مهر مادر جدا می شود . همچون ماهی ای است که از امواج خروشان دریا جدا می شود و دریک تنگ بلورین محبوس می گردد . آخر او زنده دلی بوده است که یک عمر سرخی ناب شقایق را کاشته و به هر دانه که در خاک سر رویش داشته طعم شیرین شکفتن آموخته است . اکنون نی وجودش از نیستان جدا شده بدین سبب است که از درد فراق می نالد
او در محیط خانه زمزمه ی دلنواز و روحبخش شاگردانش را نمی شنود ولی به سرنوشت گل هایی که پرورش داده است می اندیشد . هر لحظه منتظر دیداری و هر زمان در آرزوی پیامی ( هر زمان آرزویی هیچ زمان وصلی )
3 خدای بزرگ را سپاسگزارم که به من این توفیق را داده است تا به مناسبت های مختلف ( اعیاد ملی و مذهبی روز معلم و ... ) از بزرگ مردانی که رنج تعلیم و تربیت مرا از دبستان تا دانشگاه متحمل شده اند با ارسال نامه یا تلفن یاد می کنم . در این رهگذر گنجینه ای از پاسخ های پر از لطف و محبت آنان فراهم آورده ام که برای افزودن بر معنویت و شکوه این نوشتار تصویر برخی از دست نوشته ها را عینا می آورم . با این توضیح که : هرگز خود را لایق القاب و صفاتی که مرقوم فرموده اند نمی دانم و همچون قطره ی بارانی هستم که از دیدن دریا خجالت زده ام
یکی قطره باران زابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟ گر او هست حقا که من نیستم
متاسفانه امکان مشاهده تصاویر بصورت بزرگتر وجود ندارد
4 من در سال های 1328 تا 1340 شمسی افتخار شاگردی این باغبانان همیشه زنده و سر فراز را داشته ام و هم اکنون نیز خوشه چین خرمن فضل و دانش آنانم . برای عزیزانی که به دیار باقی شتافته اند طلب رحمت و برای دیگران آرزوی سلامتی و سعادت دارم .
تخم وفا و مهر در این کهنه کشتزار آنگه عیان شود که رسد موسم درو
برای انسان های آزاده و عارف یک اشاره کافی است . پیام این رنج نامه ها چیست ؟ آیا نباید همین امروز از پیش کسوتان خدوم و مشعل داران ایمان و احساس و اندیشه ی خود یادی کنیم آنان اهل صفا و پاکی اند و جز معرفت و حق شناسی از ما انتظار ندارند.
بیایید به جای آن که به یاد آنان بنشینیم در کنار آنان بنشینیم که فردا دیر است .
علی اکبر جعفری 22/2/1384 |