جز وصل روی دوست خیالی به سر نداشت
میرفت و از دل پدرش کس خبر نداشت
د�ردانه�� گوهری� که�� پدر� در� تمام�� عمر
مانند� او به صفحهی گیتی گ�هر� نداشت
دارالسلام� و� روضهی خ�لد و� بهشت� عدن
نخلی� چنان� بلند و چنین� بارور نداشت
در خ�لق و خ�لق و منطق و رفتار چون علی
عال�م شبیه� ختم� ر�سل� یک نفر نداشت
فتحی عظیم� کرد� و� به� پاداش� آن� فقط
یک جرعه� آب خواست دریغا پدر نداشت
انگشتری� او�� به�� دهان�� برگرفت�� لیک
خاتم �به
�تشنه �کامی اکبر اثر�نداشت
شقالقمر� رسول خدا� کرد و� هیچ کس
از � کافری � �توقع �شق� القمر �نداشت
ع�لوی� خموش� باش که در خ�لد مادرش
از �سوز �دل �تحمل �این مختصر نداشت |