مادر قدیم ، مادر جدید ( تضمین طنز برای شعر ایرج میرزا )
مادر قدیم ، مادر جدید
مادر قدیمگویند مرا چو زاد مادرپستان به دهان گرفتن آموختشبها بر گاهواره ی منبیدار نشست و خفتن آموختدستم بگرفت و پا به پا بردتا شیوه ی راه رفتن آموختیک حرف و دو حرف بر زبانمالفاظ نهاد و گفتن اموختلبخند نهاد بر لب منبر غنچه ی گل شکفتن آموختپس هستی من ز هستی اوستتا هستم و هست دارمش دوست(ایرج میرزا)مادر جدیدگویند مرا چو زاد مادرروی کاناپه لمیدن آموختشبها بر ماهواره تا صبحبنشست و کلیپ دیدن آموختبر چهره سبوس و ماست مالیدتا شیوه ی خوشگلیدن آموختبنمود تتو دو ابروی خویشتا رسم کمان کشیدن آموختهر ماه برفت نزد جراحآیین چروک چیدن آموختدستم بگرفت و برد بازارهمواره طلا خریدن آموختبا قوم خودش همیشه پیونداز قوم شوهر بریدن آموختآسوده نشست و با اس ام اسجکهای خفن چتیدن آموختچون سوخت غذای ما شب و روزاز پیک مدد رسیدن آموختپای تلفن دو ساعت و نیمگل گفتن و گل شنیدن آموختبابام چو آمد از سر کاربیماری و قد خمیدن آموخت
+ نوشته شده در شنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 11:12 توسط چمدان
|